احادیث مهدویت در کتب بخاری و مسلم
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از شبهاتی که برخی از اهلسنت به شیعیان وارد میکنند، این است که احادیث مهدویت در صحیح بخاری و مسلم نیامده است؛ بنابراین نمیتوان آنها را پذیرفت. شاید این مسأله را برای اولین بار، ابن خلدون مطرح کرد و کسانیکه بعد از او آمدند، به تبعیت از او چنین گفتند. و به دلیل جایگاه ویژهای که این دو کتاب نزد عامه دارد، برخی آن را بسیار بزرگ و مهم جلوه دادهاند. احمد امین مصری در کتاب المهدی و المهدویة ادعا کرده است: «در رابطه با حضرت مهدی (علیه السّلام) روایتی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) صادر نشده، و از آنچه وجود دارد، همگی ساختگی و جعلی است و باعث افتخار است، که این احادیث به کتاب بخاری و مسلم سرایت نکرده و در صحیحین نیامده است».[1]
در پاسخ به این مسأله چنین میتوان گفت که اولاً: بزرگان اهلسنت این مسأله را چنان بیارزش دانستهاند، که حتی پاسخ مستقلی به آن ندادهاند و تصریح بر تواتر و صحت احادیث مهدوی، خود دلیل بر اعراض از این شبهه است.
ثانیاً: اگر چه در نسخههای موجود صحیح بخاری و صحیح مسلم، نام حضرت مهدی (علیه السّلام) نیامده، لیکن احادیث دیگری در این دو کتاب است، که شارحان تصریح کردهاند، درباره حضرت مهدی (علیه السّلام) است. از آن جمله، این روایت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که ایشان فرمودهاند: «کیف أنتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم.[2] چگونه خواهید بود، هنگامیکه فرزند حضرت مریم در میان شما نازل شود، در حالیکه امام شما از خود شما است؟» شارحان برجسته صحیح بخاری، چون ابن حجر عسقلانی[3] و قسطلانی[4]، منظور از «امام» در این حدیث را مهدی موعود (علیه السّلام) دانستهاند.
ثالثاً: پنج نفر از حفّاظ و بزرگان اهلسنت، روایتی را از صحیح مسلم نقل کردهاند که لفظ «مهدی» در آن آمده است؛ در حالیکه در نسخههای کنونی این کتاب، این روایت وجود ندارد و حذف شده است. از آنجایی که این پنج نفر در سالها و قرون متفاوتی زندگی میکردهاند، نسبت اشتباه دادن به همه آنها بسیار بعید است، و اما آن روایت این است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «المهدی من عترتی، هو من ولد فاطمة» حضرت مهدی از عترت من و از فرزندان حضرت زهرا است.
آن پنج نفر از محققان اهلسنت که بهصراحت این روایت را از صحیح مسلم نقل کردهاند، عبارتند از: ابن حجر هیتمی در الصواعق المحرقه،[5] متقی هندی در کنز العمال،[6] شیخ محمد بن علی الصبان المصری الشافعی در اسعاف الراغبین،[7] سلیمان بن ابراهیم القندوزی به نقل از صاحب جواهر العقدین در ینابیع المودة،[8] شیخ حسن العدوی الحمزاوی المصری در مشارق الانوار.[9]
بنابراین، چنین به نظر میرسد که دست تحریف در این کتابها وارد شده، و روایاتی را که نام حضرت مهدی (علیه السّلام) به صراحت در آن آمده، حذف کرده است.
رابعاً: بخاری اگر چه در کتاب «صحیح»، ظاهراً متعرض روایات مهدوی نشده، ولی در «تاریخ الکبیر»، این روایت را آورده است: «المهدی من ولد فاطمة.[10] حضرت مهدی از فرزندان حضرت فاطمه میباشد».
خامساً: حتی اگر فرض شود که بخاری و مسلم این روایات را نیاوردهاند، با توجه به کثرت روایات مهدوی و اینکه بسیاری از بزرگان، این احادیث را به گونهای نقل کردهاند که در نزد عدهای متواتر شده است، این اشکال متوجه این دو کتاب است، که چرا لااقل یک روایت، که در آن نام حضرت مهدی (علیه السّلام) باشد، در کتاب خود ذکر نکردهاند؟!
اگر چه با توجه به احترامی که اهلسنت به بخاری و مسلم میگذارند، بهنظر میرسد که این دو محدث از این امر غافل بودهاند؛ بلکه یا آن را آوردهاند، اما دست تحریف متعصبان، آن را مانند نمونهای که ذکر شد حذف کرده است، یا در کتابهای دیگرشان متعرّض این احادیث شدهاند.
سادساً: این منطق ضعیف را هیچ عالمی از علمای شناخته شده اهلسنت، نپذیرفته است که ملاک صحت یا ضعف حدیثی، بودن یا نبودن آن در صحیحین است؛ مگر کسانیکه بهرهای از تحقیق در فنّ حدیث نبردهاند یا تعصب کورکورانه، آنها را وادار به چنین حرفی کرده است. قرآن مجید میفرماید: «وَ جَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّ.[نمل/14] و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبر، آن را انکار کردند». و در جای دیگر میفرماید: «ذَلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ.[یوسف/52] یوسف گفت: این درخواست اعاده حیثیت، برای آن بود که عزیز مصر بداند، من در نهان، به او خیانت نکردهام و خدا، نیرنگ خائنان را به جایی نمیرساند».
پینوشت:
[1]. المهدی و المهدویة، احمد امین مصر، دارالمعارف، بیروت، ص 41.
[2]. صحیح بخاری، بخاری، دار الجیل، بیروت، ج 4، ص 633.
[3]. فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، دار المعرفة، بیروت، ج 6، صص، 491 ـ 494.
[4]. ارشاد الساری، قسطلانی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 7، ص 407، ح 3449.
[5]. الصواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، دار الکتب العلمیه، بیروت، ص 249.
[6]. کنز العمال، متقی هندی، مؤسسه الرسالة، بیروت، ج 14، ص 264، ح 38662.
[7]. اسعاف الراغبين في سيره المصطفی و فضائل اهل بيته الطاهرين، شیخ محمد بن علی صبان مصری، مصر، ص 145.
[8]. ینابیع المودة، قندوزی، اسوه، قم، ب 73، ص 432.
[9]. مشارق الانوار فی فوز أهل الاعتبار، حمزاوی المصری، مصر، ص 112.
[10]. تاریخ الکبیر، بخاری، دار الکتب العلمیّه، بیروت، ص 406، رقم 3497.
دیدگاهها
smm
1395/02/21 - 11:19
لینک ثابت
با سلام مقاله خوب و مستدلی
tahamohsen
1395/02/26 - 16:10
لینک ثابت
علیکم سلام. ممنونم.
افزودن نظر جدید