روایاتی برگرفته از اسرائيلیات

  • 1395/02/11 - 15:24
روایات فراوانی در متون اهل‌سنت در موضوع اهانت به ساحت مقدس رسول اکرم وارد شده. حال اگر شما بگویید: پیامبر اکرم بارها در حق امیرمؤمنان فرموده است: «علیّ منّی و أنا من علیّ؛ علی از من و من از علی هستم.» شاید کسانی بگویند مگر خود پیامبر چه بوده که علی را به پیامبر تشبیه می‌کنید؟ ابوبکر و عمر را ببینید که چه شخصیت والایی داشته‌اند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در این مقاله برآنیم تا به روایاتی که در متون معتبر اهل‌سنت که محتوای آن، اهانت به ساحت مقدس رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است، که برگرفته از اسرائيلیات تازه مسلمانان یهودی است و ابوهریره از آن‌ها حکایت می‌کند، اشاره نماییم:
الف) پیامبری که نزدیک است عمر، به مقام او دست یابد!
در صحیح بخاری و مسلم از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایاتی نقل کرده‌اند که در آن‌ها، چیزی نمانده تا تنها وجه تمایز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با دیگر انسان‌ها که نزول ملائک و وحی بر آن حضرت است، نیز به عمر برسد.
به‌عنوان مثال به این روایت که به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده‌اند، دقت نمایید: «در امّت‌های پیشین، مردمانی بودند که فرشتگان بر آنان نازل شده و با آنان سخن می‌گفتند. اگر بنا باشد در میان امّت من نیز، یک نفر با چنین خصوصیتی یافت شود، آن شخص، حتماً عمر خواهد بود!.»[1]
ب) پیامبری ناتوان در رعایت عدالت؛
بخاری و مسلم در صحیح خود از عایشه نقل کرده‌اند: «همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت فاطمه (علیها السّلام) را نزد حضرت فرستادند. عایشه می‌گوید: فاطمه، زمانی نزد پیامبر آمد که من با پیامبردر بستر خوابیده بودم، فاطمه (علیها السّلام) اجازه گرفت، داخل شد و عرض کرد: ای رسول خدا! همسرانت مرا نزد شما فرستاده‌اند تا از شما بخواهم نسبت به رعایت عدالت بین آن‌ها و عایشه دختر ابوقحافه، عدالت را رعایت نمایی! من ساکت بودم، پیامبر به او فرمود: دخترم! آیا تو دوست نداری، کسی را که من دوست دارم؟ عرض کرد: آری! حضرت فرمود: پس تو نیز عایشه را دوست بدار!»[2]
ج) پیامبری، عاشق ساز و آواز شیطانی و عمر ناخشنود از این کار؛
در روایات فراوانی در متون معتبر اهل‌سنت، شیاطین از حضور پیامبر هراسان نشده و  فرار نمی‌کنند و آن حضرت از رقص و آواز لذّت می‌برد و بدان گوش سپرده و به تماشا می‌نشیند، امّا به‌محض ورود عمر بن خطّاب همه شیاطین با دیدنش هراسیده و سراسیمه، پا به‌فرار می‌گذارند! به‌عنوان نمونه، به یک مورد از این‌گونه روایات بسنده می‌کنیم: ابوهریره روایت کرده است: «هنگامی که حبشیان در برابر پیامبر رقص شمشیر می‌کردند، عمر از درب مسجد وارد شد، خم شد و به سوی سنگ‌‎ریزه‌های کف مسجد دست برد تا حبشیان را از این کارشان باز دارد. پیامبر فرمود: عمر رهایشان کن! بگذار بازی خود را ادامه دهند.»[3]
حال با وجود چنین روایات فراوانی اگر شما به‌عنوان مثال بگویید: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بارها در حق امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) فرموده است: «علیّ منّی و أنا من علیّ؛ علی از من و من از علی هستم.» شاید کسانی بگویند: مگر خود پیامبر چه بوده، که علی را به پیامبر تشبیه می‌کنید؟ امّا ابوبکر و عمر را ببینید که چه ارزش و شخصیت والایی داشته است!

پی‌نوشت:

[1]. «عن أبی هریرة رضی الله عنه عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال إنه قد کان فیما مضی قبلکم من الأمم محدّثون و إنّه إن کان فی أمّتی هذه منهم فإنه عمر بن الخطّاب» صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 3، ص 1279.
[2]. «ثمّ إنّهنّ فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و سلم فأرسلت إلی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تقول إنّ نساءک ینشدنک الله العدل فی بنت أبی بکر فکلّمته فقال یا بنیّة ألا تحبّین ما أحبّ» صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 2، ص 911.
[3]. «عن أبی هریرة قال بینما الحبشة یلعبون عند رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بحرابهم إذ دخل عمر بن الخطّاب فأهوی إلی الحصباء یحصبهم بها فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم دعهم یا عمر.» صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 2، ص 610.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.