کارکردهای سیاسی، اجتماعی و مذهبی حسن بصری
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حکومتهای جائر و طاغوتی همواره با سوءاستفاده از شخصیتهای هر دوره، به دنبال حذف و یا تضعیف مخالفین خود بوده و هستند. دولت امویان نیز علاوه بر حرف فیزیکی مخالفین خود علیالخصوص اهلبیت پیامبر اسلام (صلیالله و علیه و آله و سلم) با بهرهگیری از این ترفند سعی در کاهش نفوذ تأثیر خاندان عصمت و طهارت در هدایت مردم به سمت فلاح و رستگاری داشتند. ازاینرو با جذب و حمایت برخی شخصیتهای علمی، مذهبی و معنوی در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکردند.
حسن بصری بهعنوان یکی از شخصیتهای معنوی و همچنین شخصیتی علمی که موردقبول عامه در بصره بود، در تثبت و تقویت حکومت امویان و تضعیف جایگاه اهلبیت (علیهمالسلام) نقش و کارکردهای بسزایی داشته و موجب بسط و گسترش فرقه کلامی و غیرکلامی و همچنین پراکنده شدن مردم از اطراف عترت پیامبر شده است.
اگرچه او بهعنوان یکی از مهمترین مصادر روایی اهل سنت دارای جایگاه خاص و موردتوجه عامه بوده است و باوقوف کامل به مقام و منزلت و رفعت علمی خاندان اهلبیت(علیهمالسلام) گاهی به آن معترف بوده است؛ امّا در مقابل عترت پیامبر اسلام (علیهمالسلام) دستگاه فکری مستقل علم کرده بود. چنان چه امام باقر (علیهالسلام) به شکوه از او گفتهاند که ابوحنیفه اصحاب دارد، حسن بصری هم اصحاب دارد [1].
او در منقبت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) حرف زده و ایشان را در علم و ورع و شرف برتر امت دانسته است؛ [2] امّا در عمل مواضعی مخالف ایشان داشت. بهعنوان مثال میتوان به مباحثه گستاخانه او در مقابل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پس از جنگ جمل در بصره اشاره کرد.
امام (علیهالسلام) به او فرمود: «وضویت را نیکو کن.» او در پاسخ گفت: «دیروز کسانی را کشتی که بهغایت نیکو وضو میگرفتند.» حضرت فرمود: «تو را چه شد که همراه آنها در جنگ شرکت نکردی؟» گفت: «خود را برای نبرد آماده کرده بودم و یقین داشتم که تخلف از جیش امالمؤمنین کفر است، اما هر بار ندایی شنیدم که میگفت برگرد که قاتل و مقتول هر دو در آتشاند.» حضرت فرمود: «راست گفتی آن منادی برادرت ابلیس بود؛ اما منظور او لشکر عایشه بود.»[3] یا هنگامیکه حضرت به ایراد سخنرانی پرداختند، وی لوحی بهدست داشت و سخنان حضرت را مینوشت. حضرت فرمودند: «هر قوم را سامری است و این حسن بصری سامری این امت است.»[4]
برخی از موافقان حسن بصری سند این روایات را ضعیف دانستهاند. در پاسخ باید گفت روایات دیگری وجود دارد که بهدرستی مواضع ائمه (علیهالسلام) را نسبت به وی نشان میدهد. بهعنوان مثال در دورهای که شبهاتی پیرامون مسالهی قضا و قدر مطرح میشد، حسن بصری ضمن نامهای به امام حسن مجتبی (ع) مینویسد: «شما خاندان نبوت و معدن حکمت هستید، شمارا خداوند کشتی سیار در دریاهای ژرف قرار داده، پناه بیپناهان هستید و به ریسمان شما چنگ میزنند. هر که پیرو شما شود هدایت مییابد و هر که تخلف جوید هلاک میشود. من این نامه را موقعی نوشتم که امت حیران و سرگردان در مسالهی قضا و قدرند. از شما تقاضا دارم آنچه خداوند به شما ارزانی داشته از علوم برای ما بگشایید تا راهنمای اعتقاد ما شود.»[5] حضرت در پاسخ سخنان وی را متذکر شده و فرمودند: «اگر ما نزد تو و یارانت چنانکه نوشتهای میبودیم به ما مقدم نمیشدید و دیگری را بر ما مقدم نمیداشتید»، ایشان در ادامه آیاتی را بیان میدارند و حجت را بر وی تمام میکنند. [6]
درباره مکتب فکری حسن اتفاقنظر وجود ندارد؛ او را معتزلی، شیعی، پیرو مذهب مرجئه و معتقد به مبانی اشاعره دانستهاند [7]. برخی از ابن ابی العوجا، که ابتدا شاگرد حسن بود و سپس از زندیقان (مادیگرایان) شد، روایت کردهاند که حسن گاهی بهسوی قدریان و زمانی به سمت جبریان متمایل میشده است. [8] این در حالیست که بسیاری از سلسلههای تصوف، ازجمله سهروردیان، طَیفوریان، مولویان و سلسلههای صوفیه هند مثل چشتیان، نسب خود را به حسن بصری میرسانند.
بنابراین شخصیتی مانند حسن بصری علاوه بر مرجعسازی در مقابل مقام معنوی و علمی حضرات معصومین (علیهمالسلام) با موضعگیریهای منفی خود در قبال حرکتهای اجتماعی به نفع ایشان و همچنین ترویج تفکرات جبرگرایانه و تقدیس سلاطین اموی بستر انزوای عترت پیامبر (علیهمالسلام) و تقویت دستگاه حاکمه وقت را فراهم میآورده است. برخی محققین معتقدند که او با ترویج عزلتنشینی و مباحث افراطی زهد بستر ایجاد فرقهای به نام تصوف که در خدمت دولتهای مستکبر وقت قرار گرفتند را فراهم نموده است.
پینوشت:
[1]. کلینی، محمدبن یعقوب؛ الکافی، تهران، اسلامیه، 1362، چاپ دوم، ج 2، ص 223.
[2]. دمشقی، اسماعیل بن عمر بن کثیر؛ البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، 1407، ج 8، ص 131.
[3]. طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ترجمه احمد غفاری مازندرانی، تهران، مرتضوی، چاپ اول، ج 2، ص 213.
[4]. طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ترجمه احمد غفاری مازندرانی، تهران، مرتضوی، چاپ اول، ج 2، ص 213.
[5]. بحارالانوار، ترجمه موسی خسروی، تهران، اسلامیه، 1379، چاپ اول، ج 2، ص 132 و کنزالفوائد، پیشین، ج 1، ص 366.
[6]. بحارالانوار، ترجمه موسی خسروی، تهران، اسلامیه، 1379، چاپ اول، ج 2، ص 132 و کنزالفوائد، پیشین، ج 1، ص 366.
[7]. ر.ک: ابن شهرآشوب، ج ۲، ص ۵۶؛ ابن جوزی، ۱۴۲۶، ص ۷۵، ۱۳۰؛ ذهبی، ۱۴۰۱ ـ ۱۴۰۹، ج ۴، ص ۵۸۰؛ بدوی، ص ۱۸۲؛ بسیط، ص ۱۴۵
[8]. ر.ک: کلینی، ج ۴، ص ۱۹۷؛ ابن بابویه، ۱۳۹۸، ص ۲۵۳
افزودن نظر جدید