حسن بصری، بازیچه بنی امیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ چنانچه گفته شد، عامل اصلی ایجاد تفرقه و تداوم آن در امت اسلامی جدایی رکنِ عترت، از کتاب (قرآن) بهعنوان دو رکن اساسی برای جلوگیری از تفرقه و انحراف در امت اسلامی میباشد. مادامی که عاملین تفرقه بتوانند میان این دو رکن اساسی فاصله و جدایی بیندازند، با سوء استفاده از جهل مردم و محبت آنها به اهلبیت (علیهمالسلام) برای خود حکومتی بیوقفه ایجاد نمودهاند.
جدایی بین این دو رکن از هم، به دو طریق پیگیری شده است؛ حذف فیزیکی و شهادت آن امام (علیهالسلام) و استفاده از شخصیتهای همچون حسن بصری برای تخریب و یا کمفروغ نمودن حلقه دوستان و دوستداران عترت پیامبر اسلام (علیهمالسلام).
حسن بصری ملقب به ابوسعید[1] پدرش یسار که فیروز نام داشت از اسرای مسیحی میسان [2] بود که در جنگ ثنی اسیرشده بود. [3] مادر او خیره از آزادکردههای ام سلمه زوجهی رسول خدا (صلیالله علیه و آله و سلم) بود. [4]
او در سال 21 هجری [5] دو سال قبل از خلافت عمر در مدینه به دنیا آمد. [6] او مردی بسیار فصیح بود. [7] وی را از فقهای طراز اول، امام التابعین [8] و بزرگ محدثان [9] اهل سنت برشمردهاند. او در افکار و اندیشه شبیه عمر بن خطاب بود. [10] وی بیشتر عمر خود را در بصره گذراند و در این مدت زعامت فکری و فقهی اهل بصره به عهده او بود، او از سوی بنیامیه عهدهدار منصب قضاوت شد. [11]
او از عباد و زهاد هشتگانه دانسته شده است. [12] متصوفه خود را به او منتسب کرده و معتقدند که او از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خرقه گرفته است (البته این ادعاییست که هیچگاه ثابت نشده است.) [13] او با محمد بن سیرین همدوره بوده و همواره در منش و رفتار با او مورد مقایسه قرارگرفته است. او برای گوشه نشینان بصره جلسات موعظه داشت. [14]. او جز در معانی زهد و پارسایی و علوم باطن سخن نمیگفت [15] و اگر دربارهی تصوف از او سوالی میشد، پاسخ میداد [16].
ازجمله اشکالات او این بود که همواره سعی میکرد رَوشش را با همهی خلق مطابق کند [17] هرچند آن شخص یهودی بوده باشد. بهطوریکه حجاج بن یوسف ثقفی جلاّد (یکی از دشمنان درجه اول شیعه) به درسش حاضرشده، ترویج او را میکرد. [18] برخی سعی کردهاند که اقدامات و سخنان او را توجیه کنند! مثلاً برای نرفتن او به کربلا توجیه آوردهاند. همچنین حمایت او از سلاطین وقت که گفته است: «خداوند سلطان را برای نصرت دین خود و بندگانش قرار داده است. پس با خدای خود نافرمانی مکن.» را نیز توجیه نمودهاند.[19] چنین روشهای ضدونقیض از او حکایت از نان را به نرخ روز خوردن میکند. ضمن اینکه در سن 78 سالگی توانست تولیت قضاوت بصره را به خود اختصاص دهد [20] و فقیه دربار، حجاج بن یوسف شود. [21]
ارتباط قوی و صمیمانه او با بنی امیه، خلاف مدعای موافقان اوست که سعی دارند او را یکی از مخالفان بنی امیه و از دوستان اهلبیت (علیهمالسلام) معرفی کنند. زیرا حکومت بنیامیه در خفه کردن هر صدای مخالف بهقدری مصمم بود که اگر حسن بصری مانند، حجر بن عدی و رشید هجری، قنبر و کمیل بن زیاد نخعی، مالک اشتر و محمد بن ابوبکر (بهعنوان صحابه و مخالفین بنیامیه) زندگی میکرد، هیچگاه به او اجازه امام و فقیه و مدرس نامی بصره بودن داده نمیشد. مؤید این استدلال، کلام نورانی حضرت علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) است که فرمودند: «هرکس با دشمنان خدا دوستی کند با دوستان خدا دشمنی کرده است.» [22]
بنابراین برخلاف خواست صوفیه اگر حسن بصری را دشمن مغرض اهلبیت (علیهمالسلام) ندانیم، (که شواهد و قرائن مثبِت این نظر است) باید او را یکی از دوستان نادان اهلبیت (علیهمالسلام) دانست که با اقدامات خود به تقویت حکومت ظلم و جور و انزوای امامان معصوم (علیهمالسلام) کمک نموده است.
پینوشت:
[1]. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد؛ الغارات، ترجمه عزیزالله عطاردی، انتشارات عطارد، 1373، ص 409.
[2]. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره، 1337، چاپ اول، ص 482.
[3]. علی بن اثیر، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، 1371، ج 8، ص 104.
[4]. علی بن اثیر، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، 1371، ج 8، ص 104.
[5]. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد؛ الغارات، ترجمه عزیزالله عطاردی، انتشارات عطارد، 1373، ص 409.
[6]. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره، 1337، چاپ اول، ص 482.
[7]. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374، ج 7، ص 16.
[8]. میمی سمعانی، الانساب، عبدالکریم بن محمد، تحقیق عبدالرحمن بن یحیی المعلمی، حیدر آباد، مجلس دائره المعارف عثمانی، 1382، چاپ اول، ج 4، ص 159.
[9]. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374، ج 7، ص 12.
[10]. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374، ج 7، ص 166.
[11]. فسوی، یعقوب بن سفیان؛ المعرفه و التاریخ، تحقیق اکرم ضیاء العمری، بیروت، موسسه الرساله، 1401، چاپ دوم، ج 2، ص 49.
[12]. خویی، معجم رجال حدیث، مرکز نشر آثار الشیعه، قم، المطبعة الرابعة، 1369، ج 4، ص 272.
[13]. مستوفی قزوینی، حمدالله بن ابی بکر، تاریخ گزیده، تحقیق عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر، 1364، چاپ سوم، ص 63.
[14]. ذهبی، محمد بن احمد؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیرو الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، 1413، چاپ دوم، ج 7، ص 49.
[15]. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، 1413، چاپ دوم، ج 7، ص 62.
[16].ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، 1413، چاپ دوم، ج 7، ص 62.
[17]. سفینه البحار ماده حسن، ص 210 انتشارات اسوه.
[18]. حسن بصری سرحلقه ی صوفیان، کمال الدین همدانی، ص 142.
[19]. وفیات الاعیان 235/1.
[20]. حسن بصری، پیرپیران ص 24.
[21]. در کوی صوفیان، ص 299.
[22]. صفات الشیعه 28،ج 10
افزودن نظر جدید