سخنی اندر مذهب شاه نعمت الله ولی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قضاوت درباره شخصیتهای تاریخی بدون دانستن شرایط اجتماعی، فردی و تاریخی زمان آنها و فضای حاکم بر جامعه آنها امری دشوار میباشد. یکی از این شخصیتها، شاه نعمتالله ولی مؤسس فرقه نعمت اللهیه میباشد. منابع موجود در توصیف از شاه نعمتالله ولی بسیار کم میباشد و عرصه نقد افکار و آثار وی آنگونه که باید فراخ نشده است. در این نوشته بهاندازه بضاعت خویش سخنی چند درباره احوال و مذهب شاه نعمتالله ولی مؤسس فرقه نعمت اللهیه ارائه خواهد شد.
شرححال مختصر
سید نورالدین نعمتالله بن عبدالله بن محمد معروف به شاه نعمتالله ولی مؤسس فرقه نعمت اللهیه از سادات حسینی بوده نسبش با ۱۹ واسطه به پیامبر عظیم الشان (صلیالله علیه و آله و سلم) میرسد. او از جانب مادر به کردهای شبانکاره منسوب است. پدرش میر عبدالله از علما و دانشمندان شهر حلب به شمار میرفت. سید نعمتالله ولی در دوشنبه ۱۴ ربیع الاول سال ۷۳۱ هجری قمری در شهر حلب متولد شد.
بسیاری از تذکره نویسان بهغلط تولد او را در شهر کوهبنان کرمان در ۲۲ رجب ۷۳۰ یا ۷۳۱ ه ق میدانند. پدر وی در اوان کودکی شاه ولی از شهر حلب به ناحیه کیچ و مکران مهاجرت میکند. نعمتالله کودکی و جوانی خود را در ایران گذارند. وی در دوران جوانی به فراگیری علوم متداول زمان پرداخت و در مکتب استادانی همچون شیخ رکن الدین شیرازی و شیخ شمسالدین مکی و قاضی عضدالدین ایجی علم کلام و بلاغت و فقه را آموخت.
سپس سالها به ریاضتهای مختلف مشغول گردید و در ۲۴ سالگی در مکه بهدست عبدالله یافعی خرقه پوشید و از مریدان او شد. نعمتالله پس از آن دست به مسافرتهای گوناگون زد. او از طریق مصر به شام و از آذربایجان به ماوراءالنهر رفت و پس از اقامتی کوتاه در سمرقند، سرانجام در کرمان رحل اقامت افکند. او پس از اقامت 5 ساله در ماهان در روز پنجشنبه بیست و ۲ رجب سال ۸۳۴ ه ق در سن ۱۰۴ سالگی مرد و در باغ خود در ماهان به خاک سپرده شد که بعدها به دستور احمدشاه دکنی بقعهای بر مزار او ساخته شد که تا به امروز پابرجاست.
مذهب
برخی نعمتالله را سنی مذهب و برخی دیگر شیعهمذهب معرفی کردهاند، امّا همانطور که در ادامه خواهد آمد شواهد و ادلهای که معتقدین به تشیع نعمتالله میآورند بهواسطه اسناد و قرائن مخالفین شیعه بودن او تضعیف شده و احتمال سنی مذهب بودن ایشان را تقویت مینماید. در ابتدا به ادله معتقدین به شیعه بودن وی و سپس به جرحوتعدیل آنها بهوسیله ادله مخالفین خواهیم پرداخت.
معتقدین به تشیع نعمتالله
برخی از صوفیه همچون شهرام پازوکی درباره مذهب نعمتالله، با استناد به برخی از اشعار و توجیه برخی اشعار دیگر سعی در معرفی او بهعنوان شیعه اثنی عشری دارد:
او در مقاله خود میگوید: تصوف یک مذهب فقهی یا کلامی نیست که صوفیانی مثل مولوی یا شاه نعمتالله ولی را حنبلی یا اشعری بنامیم. ایشان معتقد است ازآنجهت که اصل تشیع، قبول مسئله ولایت است که پس از پیامبر، به علی (علیهالسلام) رسیده است و ولایت امری الهی است که به انتخاب مردم یا اهل حل و عقد نیست. از سوی دیگر رکن اصلی تصوف نیز ولایت است، بر این اساس میتوان به نتیجهای رسید که سید حیدر آملی در قرن ۹ رسیده است رسید و آن اینکه تصوف حقیقی همان تشیع است.
وی با استناد به قول مرحوم همائی میگوید: البته تشیع آنان به قول مرحوم استاد جلالالدین همائی به همان معنای حقیقی رایج در صدر اول اسلام است که دچار افراط و تفریطها، و اسباب دست سیاستها و تعصبهای عامیانه نشده و لذا از سنت پیامبر منحرف نگردیده بود. ازاینرو، در عرف (و ادبیات گفتاری و نوشتاری) عارفانی هم چون مولوی یا شاه نعمتالله ولی سنی به معنای شخص مؤمن و پرهیزکاری است که در اعمال شرعی، پیرو خالص سنت نبوی باشد.
سپس برای توجیه اشعار و رسالات نعمتالله، در تحسین غاصبین خلافت و تقبیح دیگر مذاهب میگوید: مثلاً شاه نعمتالله ولی هرگاه کلمه سنی به معنای "اهل سنت و جماعت" را موردنظر داشته، از تعبیر «اهل سنت و جماعت» استفاده میکند برای نمونه میتوان در مجموعه رسائل شاه نعمتالله ولی دید که پس از ذکر گروههای مختلف، درباره مسئله جبر و اختیار، نظر "اهل سنت و جماعت" را ذکر میفرماید. مطابق با همین تعریف از تشیع، مشایخ بزرگ صوفیه در مقام رد یا احیاناً سب و لعن خلفای سه گانه - چنانکه بهخصوص در دوره صفویه به جهات سیاسی متداول شد - نبوده و به اتحاد اسلامی اهمیت میدادهاند، ولی میان مدح و ستایشی که از علی (علیهالسلام) و اهلبیت پیامبر (علهیم السلام) بهعنوان کسانی که دارای مقام ولایت و جانشینی پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) هستند، با وصفی که از ابوبکر، عمر و عثمان بهعنوان صحابه پیامبر میکنند، تفاوت از زمین تا آسمان است و همین تفاوت کاملاً تعلقات شیعی آنان را نشان میدهد. [1]
نقد نظر معتقدین به تشیع نعمتالله
اولاً چنانچه خواهد گذشت، برخلاف نظر آقای پازوکی، نعمتالله ولی در رسائل و اشعار خویش و عبارت اهل سنت و جماعت و برحق بودن این افراد و تبعیت خود از این مرام تأکید داشته و بههیچوجه معنایی که نویسنده مقاله «شاه نعمتالله ولی، شیعه اثنی عشری» قصد تلقین و توجیه آن را دارد، در برندارد. بلکه بهصراحت خود را ازجمله «اهل سنت و جماعت» معرفی میکند و همچنین برخلاف اعتقادات شیعه از صدر اسلام تا به امروز و حتی برخلاف نظر بسیاری از علمای متقدم اهل سنت که جانشینی رسول خدا را متعلق به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام) میدانستند، او این جانشینی را متعلق به ابوبکر دانسته و او را با لفظ امیرالمؤمنین ابوبکر مورد خطاب قرار میدهد.
بنابراین این توجیه که منظور نعمتالله در اشعارش وقتی میگوید: ره سنی گزین... بههیچوجه معنایی برخلاف ظاهر کلمه آن نیست تا این کلمه بر معنی پیرو واقعی سنت نبوی آن را معنا کرد، بلکه به قرائن حالیه و مقالیه موجود در کتب و آثار وی و همچنین تبادر لفظی و معنوی این کلمه دلالت بر تفکرات سنی مأبانه یا به عبارت آقای پازوکی «اهل سنت و جماعت» دارد.
ثانیاً آقای پازوکی تشابه تصوف به شیعه اثنی عشری در مسئله ولایت را دلیل یکی دانستن تصوف و تشیع و بالاتر از آن معرفی تصوف بهعنوان شیعه واقعی میداند. حالآنکه در تصوف تاریخی بهعنوان ریشه تصوف فعلی هیچ نشان و سراغی از ولایت و ولایتپذیری مشاهده نمیشود. بلکه اسناد و مدارک تاریخی همگی دال بر ولایت گریزی و گاه شریعت گریزی بزرگان صوفیه همچون حسن بصری و ... میباشد که مورد نکوهش و طعن و رد اهلبیت عصمت و طهارت (علهیم السلام) واقع شدهاند. اضافه بر اینکه اگرچه بنابر ظاهر الفاظ امروزه تصوف دم از ولایت زده و قصد دارد خود را به مبانی شیعه نزدیک نشان دهد، امّا منظور او از ولایت و انتصابی بودن آن از سوی خدا، ولایت اهلبیت عصمت و طهارت (علهیم السلام) نیست. بلکه منظور آنان این است که امروزه ولایت بهدست قطب فرقه موردنظر خویش است و او در حکم اهلبیت (علهیم السلام) میباشد. [2]
ادله مخالفین شیعه بودن نعمتالله
مخالفین برای اثبات سنی مذهب بودن نعمتالله ادله متعددی آوردهاند که به برخی از آنها در ذیل اشاره خواهد شد.
در مقالاتی که منتشرشده است به دلایل ذیل برای اثبات سنی مذهب بودن شاه نعمتالله ولی تمسک شده است که اجمالاً مروری بر آنها خواهیم داشت:
۱- به تصریح خود نعمتالله، سلسله مشایخ وی و خرقه او به شیخ احمد غزالی و حسن بصری میرسد، حال آنکه تمامی مورخان و صاحبان تراجم و حتی خود متصوفه آنان را سنّی (اهل سنت و جماعت) میدانند.
۲- شیخ عبدالله یافعی که او را استاد اقباد حنفی و شافعی شمردهاند در میان اهل سنت از تکریم فراوانی برخوردار است و امکان ندارد که مریدی صادق و عاشق مثل نعمتالله با استاد خویش هم مرام نباشد درحالیکه با القاب و عناوین بزرگی او را ستوده است.
۳- اشعاری که بر تسنن خود تصریح کرده است: مثلاً او در دوستداری غاصبین جانشینی پیامبر و خلافت او چنین گفته است:
چهار یار رسولاند دوستان خدا
به دوستی یکی دوست دارشان هرچار [۳]
ره سنّی گزین که مذهب ماست
ورنه گم گشتهای و در خللی [۴]
هم چنین در رساله مراتب الالهیه میگوید: «از نبی بر ۴ رکن نبوت که ابوبکر و عمر و عثمان و امیرالمؤمنین علی است، ابوبکر صورت قلب است و عمر صورت عقل و عثمان صورت روح و علی صورت نفس و از ایشان بر ۴ امام که ایشان ۴ رکنند از ارکان الهی و آن، مالک است و احمد و (ابو) حنیفه و شافعی.» او در باب حقانیت مذهب تسنن و برتری آن بر سایر مذاهب میگوید: «نزد ارباب بصائر مقرر است که اقرب طرق و انور سبل، طریق اهل سنت و جماعت است. امام حق بعد از رسول (صلیالله علیه و آله و سلم) امیرالمؤمنین ابابکر است.» [۵]
امّا مهمترین دلیل بر تذبذب مذهبی شاه نعمتالله را میتوان در شرایط تاریخی و اجتماعی زمانه وی جستجو کرد که پرداختن به این دلیل در حوصله این نوشته نمیگنجد. شرایطی که هر انسان دیگری را میتواند به تردید در انتخاب مذهب دچار نماید. تا آنجا که برخی از محققین با بهواسطه همین شرایط اجتماعی و مدارک و شواهد و اسناد موجود از خود وی، او را سنی ۱۲ امامیش (مذبذب المذهب) معرفی نمودهاند.
تشکیک تاریخی در مذهب نعمتالله
بر اساس مدارک و شواهد در زمان خود نعمتالله هم مذهب وی مورد تشکیک و سؤال واقع شده است.
پرسند زمن چه کیش داری
ای بی خبران چه کیش دارم
از شافعی و ابوحنیفه
آئینه خویش بیش دارم
در علم نبوت و ولایت
ازجمله کمال بیش دارم [۶]
بنابراین، میتوان شاه نعمتالله ولی را یک اهل سنت و جماعت متمایل به اهلبیت (علیهم السلام) علیالخصوص علی بن ابیطالب (علیهالسلام) دانست و نه یک شیعه واقعی.
پینوشت:
[۱]. شاه نعمتالله شیعه اثنی عشری، پازوکی، شهرام؛ فصلنامه هفتآسمان، شماره ۱۴
[۲]. تشیع و تصوف، سیدحسین نصر، عرفان ایران (مجموعه مقالات)، شماره ۷، حقیقت، تهران، ۱۳۷۹ شمسی، صص ۳۳-۳۴.
[۳]. دیوان، ص ۳۲۱
[۴]- دیوان، ص ۵۵۰
[۵]. مجموعه رسالات شاه نعمتالله ولی.
[۶]. کلیات شاه نعمتالله حرفمیم صفحهی ۷۱۲ چاپ کرمان و چاپ حروفی صفحهی ۵۷۹
افزودن نظر جدید