تفکرات بنی امیه بدتر از قوم یهود
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شناخت دقیق تاریخ اسلام و شخصیتهای مثبت و منفی تاثیر گذار بر آن به ویژه با انگیزه شناخت اسلام راستین از اهمیت بالایی برخوردار است، مخالفت و دشمنی بنی امیه با اسلام و تفکرات مسموم آنها، از همان آغازین روزهای علنی شدن دعوت به اسلام و نقش اساسی و اصلی این خاندان شوم در تمامی حوادث و ناملایمات تحمیلی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بر هیچ انسان آزاده پوشیده نیست، چرا که این خاندان خصوصاً ابوسفیان و معاویه با تحریک و تجهیز کفار، مشرکین، منافقین و حتی قوم یهود بر علیه اسلام اصرار داشتند، لذا در این مختصر به چند نمونه از این تفکرات اشاره میکنیم.
ابن ابی الحدید معتزلی در کتاب خود نقل کرده است که علی بن الحسین (علیهماالسلام) چنین فرمود: مروان بن حکم به من گفت: هیچ فردی مثل پیشوای شما علی (علیه السلام) از پیشوای ما عثمان دفاع نکرد، حتی با بهخطر انداختن جان دو فرزندش -حسن و حسین- به او آب و غذا میرساند، من آن وقت به او گفتم: پس چرا در منابر خود حضرت علی (علیه السلام) را لعن و نفرین و ناسزا میگویید؟ مروان بن حکم در پاسخ گفت: جز با این روش قدرت ما -بنی امیه- تحقق نمییابد.[1]
و همچنین ابوسفیان در جریان خلافت عثمان گفت: «تلقفوها الکره فوالله ما من جنّه و لانار.[2] قدرت و خلافت را مانند توپ دست به دست بگردانید و آن را از دست ندهید چرا که به خدا سوگند نه بهشتی وجود دارد و نه جهنمی». و باز هم یکی دیگر از بزرگان اهل سنت، عبدالرزاق صنعانی مینویسد: «فردی از زهری پرسید: کاتب صلح نامه -حدیبیه- چه کسی بوده است؟ زهری لبخندی زد و تبسمی کرد و گفت: علی بن ابیطالب (علیهماالسلام) بود، ولی اگر از اینها -بنی امیه- بپرسی، خواهند گفت که نویسنده و کاتب آن صلح نامه، عثمان بوده است.[3]
لذا وقتی به این مطالب و مانند آن دقت میکنیم، خواهیم دید که بنی امیه و عمّال آنان هیچگاه به فکر دین اسلام نبودهاند و هر کدام از اینان وقتی به خلافت رسیدند، به دنبال هوی و هوسهای خود بودهاند و در راس همه اینان معاویه بن ابوسفیان است، و او کسی است که نهتنها هیچ فضیلتی ندارد، بلکه لعن و نفرین شده مستقیم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است و خود بزرگان اهل سنت هم بعضاً او را به باد مسخره و استهزاء گرفتهاند.
مثلاً نسایی، یکی از محدثان بزرگ اهل سنت، کتابی در فضائل حضرت علی (علیه السلام) دارد به نام «الخصایص فی فضل علی بن ابیطالب» و زمانی که از او خواستند در فضائل معاویه چیزی بنویسد، در پاسخ گفت: چیزی که در فضیلت معاویه وارد شده باشد، را من سراغ ندارم، و تنها دو خاطره از او به یاد دارم:
اول اینکه روزی پیامبر اکرم مشاهده کرد که ابوسفیان بر چهارپایی -اشتر- سوار است، پسرش معاویه عنان مرکب را به دست داشت و میکشید و پسر دیگرش یزید آن را از عقب میراند، و با تشریفات قبیلهای آن را حرکت میدادند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «لعن الله الراکب و القاعد و السائق.[4] خدا هم سواره و هم جلودار و هم مشایعت کننده را لعنت کند».
و دوم اینکه روزی پیامبر برای ماموریتی، کسی را به دنبال معاویه فرستاد، مامور رفت و دوباره برگشت و عرض کرد: معاویه مشغول غذا خوردن است و این قضیه سه بار تکرا شد، بعداً معاویه با تاخیر زیاد آمد، وقتی پیامبر این موضوع را شنید، فرمود: «لا اشبع الله بطنه.[5] خداوند شکم او را سیر نکند». و بعد از این نفرین پیامبر بود که، معاویه هر چه غذا میخورد سیر نمیشد، و در حالات او نوشتهاند، که گاهی آنقدر غذا میخورد که فریادش بلند میشد که خسته شدم و شکمم دارد میترکد، ولی سیر نشدم.
و حال سئوال در این جاست که بنیامیه چگونه خود را با این اوضاع و احوالاتی که داشتند، خلیفه پیامبر میخواندند و بر مسلمانان حکومت میکردند؟
پینوشت:
[1]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دارالاضواء، بیروت، لبنان، (1424ق)، ج13 ص219، ص225.
[2]. همان، ج15 ص175.
[3]. المصنف، عبدالرزاق صنعانی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، چاپ اول، ج5 ص141.
[4]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دارالاضواء، بیروت، لبنان، (1424)، ج15 ص175.
[5]. فتوح البلدان، بلاذری، چاپ شرکت نشر، ترجمه محمد توکل، (1367ش)، ص656
افزودن نظر جدید