مراحل فتح ايران را به صورت مختصر بنويسيد.
در مورد حملات اعراب سخنان زيادي گفته شده؛ اما بايد دانست علت اساسي اين حملات عظيم، نه تغييرات ارضي شبه جزيره عربستان بود و نه لزوم راه تجارت و نه حرص غارت گري تازيان، بلكه علت واقعي اين هجوم قبل از هر چيز، دين جديد و اعتقاداتي بود كه حضرت محمد(ص) به اعراب ارزاني داشته بود. خود پيامبر اسلام اندكي قبل از رحلتش لشكري را براي حمله به شمال آماده مي كرد كه بعدها ابوبكر توانست آن را به مرحلة اجرا برساند؛[1] اما يورش اعراب مسلمان به ايران بعد از فتوحاتي در حيره در سال 12 هجري آغاز شد. اولين درگيري، نبرد ذات السلاسل بود كه در نزديكي بصره كنوني در محل كاظمه رخ داد كه به شكست ايرانيان انجاميد.[2] بعد از تصرف مزار و سپس جنگ اُليس در كرانه راست فرات، اعراب به شهر انبار روي آوردند و آنجا را به محاصره خود درآوردند. پس از جنگي كه به ذات العيون معروف شد، بالاخره مردم انبار، امان خواسته و به پرداخت جزيه رضا دادند.[3] پس از آن خالد بن وليد، فرمانده لشكر مسلمانان، به عين التمر در جانب غربي فرات لشكر كشيد، مردم شهر ابتدا به جنگ درآمدند، سپس به دژ رفته امان طلبيدند؛ اما خالد وارد دژ شد و عده اي را كشت و برخي را به اسارت گرفت.[4] پس از آن دومة الجندل را تصرف كرده و مثنّي بن حارثه را آنجا به فرماندهي گذاشت و خود به طرف شام رفت.[5]
اما به زودي مردم مناطق فتح شده، سر به شورش نهادند. لذا «مثّني» از مدينه، مركز خلافت اسلامي، درخواست نيروي كمكي كرد. پس لشكري به فرماندهي ابوعبيد بن مسعود به مثني پيوست اينان در منطقة مروحه از پلي به آن سوي فرات گذشتند؛ اما اين بار ايرانيان از پيلان جنگي در سپاه خود بهره جسته بودند كه موجب وحشت اعراب شد. لذا در اين جنگ كه معروف به نبرد جسر بود، پيروزي از آن ايرانيان گرديد. بعد از اين واقعه، اعراب، تا يك سال سخني از جنگ با ايران به ميان نياوردند. گويا در اين زمان يزدگرد بر تخت سلطنت ايران تكيه زده بود.[6] سال بعد عمر بن خطاب، خليفة مسلمانان، لشكري از مدينه گسيل داشت كه به مثني پيوست در پي آن جنگهايي در نخيله و مزار و ميسان درگرفت و همچنان در حد واسط عراق و حيره يورشها ادامه يافت.[7] تا اين كه ايرانيان لشكري عظيم به فرماندهي رستم تدارك ديده و به قادسيه روي آوردند، با رسيدن خبر كثرت لشكر ايران، سعدوقاص در رأس سپاهي 24 هزار نفري به سوي مرز ايران روانه شد. دو سپاه در منطقة قادسيه براي مدتي در مقابل هم اردو زدند و بالاخره پس از سه روز جنگ بي امان، اعراب غالب گشتند. پس از آن با تصرف شهر بهرسير، مدائن در اختيار آنان قرار گرفت. اين واقعه در سال 16 هجري روي داد كه پس از مدتي سعد، شهر كوفه را در آن حوالي بنا نهاد.[8] در آن سو و موقعي كه سپاه سعد در برابر رستم اردو زده بود، بصره نيز به تصرف اعراب درآمد و ابوموسي اشعري به ولايت آنجا گماشته شد. گويند زماني كه سعد در مدائن مي آسود خبر درگيري در جلولاء به او رسيد، پس بدانجا عزيمت نمود. در نبرد جلولاء نيز ايرانيان شكست يافتند و اعراب آنها را تا حلوان و قصر شيرين دنبال كردند. بدين ترتيب منطقه سواد دجله كه مشتمل بر دوازده استان ايران بود سقوط كرد.[9] مدتي بعد به دستور عمر، ابوموسي در رأس لشكري به شوشتر و جندي شاپور روي آورد و سپس اهواز و منطقه خوزستان را تصرف كرد؛[10] اما يزدگرد كه در شهرهاي ايران مي گرديد، سپاهي به تعداد 60 هزار نفر گرد آورد و به نهاوند اعزام نمود، با هجوم ايرانيان، سپاه كوفه به فرماندهي عمار ياسر، والي وقت كوفه، و نيز سپاهي از مدينه به فرماندهي نعمان مقرّني به مصاف آنان شتافتند، بدين ترتيب جنگي سرنوشت ساز درگرفت كه مغلوب آن ايرانيان بودند. با پراكنده شدن سپاه ايران مردم نهاوند حصار گرفتند. اما بعد به جزيه تن دادند.[11] با فتح نهاوند در سال 21 هجري، نفوذ در فارس و كوهستانهاي خوزستان آسان شد و به تدريج مرودشت، كارون، شيراز و چندين شهر ديگر به تصرف مسلمين درآمد.[12] پس از اين جنگ، در دو سو ادامه يافت، كوفيان به اصفهان و آذربايجان و ري هجوم آوردند و بصريان به كرمان و فارس و نيز اصفهان.[13] پس ابوموسي به دينور و، سبندان و سيروان لشكر كشيد و مغيره سپاه كوفه را به ري و همدان فرستاد.[14] ابن اعثم گويد سپاهي كه ري و ساوه، قم و كاشان را فتح كرد، به دستور عمار اعزام گشته بود.[15] پس از تصرف همدان، سپاهي به سوي قزوين روانه شد كه پس از فتح ابهر، اهل قزوين ابتدا به جزيه راضي شدند و سپس اسلام آوردند. بعد از آن ديلمان و سپس زنجان به تصرف اعراب درآمد.[16] با فتح اردبيل، موقان، جيلان و سپس تمامي شهرهاي آذربايجان در سال 25 هجري تلاشهايي براي نفوذ به قسمتهاي كوهستاني جنوب درياي خزر و گيلان صورت گرفت، اما تا دو قرن ثمري حاصل نگرديد.[17] اما در جنوب، علاء حضرمي والي بحرين، از آب گذشت و به فارس يورش آورد؛ ولي در نزديكي اصطخر زمين گير شد.[18] با به خلافت رسيدن عثمان در اين مدت فسا و دارابگرد فتح گرديد و در نهايت با پيشرويهاي عبدالله بن عامر، والي وقت بصره، اصطخر نزديك تخت جمشيد و شهر باستاني گور در سال 29 هجري به تسلط اعراب درآمد و راه براي فتح كرمان هموار گرديد.[19] در سال 34 هجري جيرفت و جزيره هرمز و سپس منطقه سيستان به اشغال مسلمين درآمد. و بالاخره چون عبدالله بن عامر نيشابور و طوس و سپس تمام خراسان را بدست آورد از هر جانب، اميري، بزرگي، يا شاهي مي آمد و از مسلمين امان مي طلبيد.[20] بدين ترتيب حكومت اسلامي به آنجا رسيد كه خورشيد در قلمروش غروب نمي كرد. شايد قبل از اين در اين حقيقت، كه توجه به خدا مي تواند يك چنين تأثير خارق العاده اي را همراه آورد، شك مي شد؛ ولي اين حوادث نشان داد كه يك عقيده جديد تا چه اندازه مي تواند نيروهاي مثبت يا منفي از خود بروز دهد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ ايران بعد از اسلام، ،نویسنده: دكتر زرين كوب.
2. تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي، ،نویسنده: برتولد اشپولر.
3. تاريخ خلفاء،،نویسنده: رسول جعفريان.
پي نوشت ها:
[1] . برتولد اشپولر، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي، ترجمه جواد فلاطوري، انتشارات علمي فرهنگي تهران، چاپ دوم، 1364، ج 1، ص 7.
[2] . زرين كوب، عبدالحسين، تاريخ ايران بعد از اسلام، تهران، انتشارات اميركبير، چاپ ششم، 1371، ص 297.
[3] . همان، ص 304.
[4] . البلاذري، احمد بن يحيي، فتوح البلدان، ترجمه محمد توكل، نشر نقره، چاپ اول، 1337، ص 351 - 352.
[5] . زرين كوب، عبدالحسين، پيشين، ص 308.
[6] . بلاذري، پيشين، ص 360.
[7] . زرين كوب، عبدالحسين پيشين، ص 312 ـ 314.
[8] . بلاذري، پيشين، ص 376.
[9] . زرين كوب، عبدالحسين، پيشين، ص 332.
[10] . ابن اعثم كوفي، الفتوح، ترجمه مستوفي هروي، تهران، انتشارات علمي فرهنگي، چاپ دوم، 1372، ص 211.
[11] . همان، ص 219.
[12] . برتولد اشپولر، پيشين، ص 23.
[13] . زرين كوب، پيشين، ص 335.
[14] . بلاذري، پيشين، ص 435.
[15] . ابن اعثم، پيشين، ص 255.
[16] . بلاذري، پيشين، ص 451.
[17] . اشپولر، پيشين، ص 21.
[18] . زرين كوب، پيشين، ص 333.
[19] . اشپولر، پيشين، ص 24.
[20] . ابن اعثم، پيشين، ص 284.
افزودن نظر جدید