بخشش فدک به فاطمه (س) در زمان حیات پیامبر (ص)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) ابوبکر جریان امور را در دست گرفت، یکی از کارهای او بازپسگیری فدک از حضرت فاطمه (علیها السلام) بود. باغی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در سال 7 هجری به فاطمه (علیها السلام) بخشیده بود و حدود سه سال در اختیار حضرت فاطمه (علیها السلام) بود.
همینکه ابوبکر به خلافت رسید، این باغ را از حضرت باز پس گرفت و کارگزاران حضرت فاطمه (علیها السلام) را از این باغ اخراج کرد. در این میان حضرت فاطمه (علیها السلام) برای تملک حقوق از دست رفته خود، به سراغ ابوبکر رفت تا فدک را بازگیرد، ولی با سخن مضحک ابوبکر مواجه شد. «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: لاَ نُورَثُ، مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ؛[1] رسول خدا ارث نمیگذارد، بلکه آنچه که از اموال باقیمانده است صدقه محسوب میشود».
این سخن ابوبکر در حالی بیان شد که حضرت فاطمه (علیها السلام) درخواست ارث نداشت، زیرا فدک را پیامبر (صلی الله علیه و آله) در زمان حیاتش به او بخشیده بود و جزو اموال فاطمه (علیها السلام) محسوب میشد. از همینرو فاطمه (علیها السلام) در پاسخ ابوبکر فرمود: «إن أم أيمن تشهد لي أن رسول الله أعطاني فدك؛[2] ام ایمن شهادت میدهد که رسول الله (صلی الله علیه و آله) فدک را در زمان حیاتش به من اعطا کرده است».
و حضرت علی و ام ایمن را به عنوان شاهد آورد که شهادت دهند پیامبر (صلی الله علیه و آله) فدک را در زمان حیاتش به فاطمه (علیها السلام) بخشیده است، اما شهادت علی (علیه السلام) و ام ایمن پذیرفته نشد، به این جهت که علی (علیه السلام) شوهر فاطمه (علیها السلام) است و ام ایمن زن غیر عرب است.[3]
حضرت علی (علیه السلام) در نامه 45 نهج البلاغه به همین مسئله اشاره کرده و میفرماید: «بلى كانت في ايدينا فدك من كلّ ما اظلّته السّماء فشحّت عليها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرين و نعم الحكم اللَّه؛[4] آرى تنها از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده «فدك» در دست ما بود؛ ولى گروهى بر آن بخل ورزيدند در حالىكه گروه ديگرى سخاوتمندانه از آن چشم پوشيدند و بهترين قاضى و داور خداست».
اين سخن به خوبى نشان مىدهد كه در عصر پيامبر «فدك» در اختيار اميرمؤمنان على (عليه السلام) و فاطمه (عليها السلام) بود، ولى بعداً گروهى از بخيلان حاكم، چشم به آن دوختند و على و فاطمه (علیهما السلام) به ناچار از آن چشم پوشيدند و مسلماً اين چشمپوشى با رضايت خاطر صورت نگرفت چرا كه در اين صورت خدا را به داورى طلبيدن و«نعم الحكم، اللَّه» گفتن معنى ندارد.[5]
پینوشت:
[1]. مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، دارالجیل بیروت، ج5، ص155
[2]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، قم:1404، ج16، ص214
[3]. ابن طاووس، الطرائف، ترجمه داود الهامی ، نوید اسلام، قم، ص394
[4] . سید رضی، نهج البلاغه، صبحی صالح، هجرت، قم:1414، ص417
[5] . ابن طاووس، الطرائف، ترجمه داود الهامی، نوید اسلام، قم، ص393
افزودن نظر جدید