تصریح به بدعت بودن تکتّف
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ از جمله بدعتهایی که در زمان خلیفهی دوم اهلسنت و توسط وی پایهگذاری شد، موضوع «دست بسته نماز خواندن» میباشد که در فقه اهلسنت با تعابیری همچون: «قبض الیدین»، «تکتّف» و یا «تکفیر»[1] و در مقابل آن، از تعابیری همچون: «ارسال الیدین»، «إرخاء الیدین»، «إسدال الیدین» و یا «إسبال الیدین» (دست باز نماز خواندن) یاد میشود.
روایات فراوانی از اهلبیت (علیهم السّلام) در حرمت «تکفیر» وارد شده که باعث «اجماع» علمای شیعه بر این موضوع گشته و قول مخالفی در آن وجود ندارد، چنانکه میخوانیم: «محمد بن مسلم گوید: به یکی از آندو (امام باقر یا امام صادق (علیه السّلام)) عرض کردم: شخصی در نماز، دست راست را روی دست چپ میگذارد، حضرت فرمود: این کار، «تکفیر» است، آن را انجام نده.»[2] و یا در روایت حسنهی زراره از امام باقر (علیه السّلام) آمده است: «در نماز، «تکفیر» نکن که این کار مجوس است.»[3]
شاید این تعبیر امام (علیه السّلام) اشاره به مطلبی است که در برخی کتابهای علمای شیعه آمده مبنی بر اینکه عمر بن خطّاب «تکتّف» را بهعنوان ارمغانی از سوی مجوس در برابر پادشاهان خود، پسندید و به دین افزود: «حکایت شده، هنگامیکه اسیران عجم را نزد عمر آوردند، آنها دست بسته در برابر او ایستادند و چون از سبب کارشان پرسید، گفتند: ما این کار را برای خضوع و تواضع نزد پادشاهان خود انجام میدهیم؛ عمر نیز این کار را بههنگام ایستادن در برابر خداوند در نماز، نیکو شمرد، اما از قبح تشبّه به مجوس در دین، غفلت ورزید.»[4]
دلیل دیگری که «شباهت به مجوس» در «تکفیر یا تکتّف» را ثابت میکند، مطلبی است که در کتاب «آینه آیین مزدیسنی» دربارهی نحوهی عبادت مجوس آمده است: «طریقهی عبادت و نماز نزد آنها (مجوس یا زرتشت) ایستادن در مقابل خداوند و قرار دادن دست عبودیت بر سینه است و این چنین خداوند را پرستش میکنند.»
دیدگاه علمای اهلسنت در «تکتّف»؛ هیچیک از مذاهب چهارگانهی اهلسنت، «تکتّف» را واجب نمیدانند؛ بلکه همانگونه که در کتاب «الفقه علی المذاهب الاربعة» آمده، این عمل نزد سه مذهب حنفی، حنبلی و شافعی مستحب میباشد: «قرار دادن دست راست بر روی دست چپ زیر ناف یا بالای آن نزد سه تن از ائمه مذاهب چهارگانه، سنّت است.»[5]
همین عمل، نزد مذهب مالکیه مکروه میباشد، مالک میگوید: «این کار (تکتّف) در نماز واجب را مکروه میدانم، اما در نمازهای مستحبی اگر قیام طولانی گردد، این کار جایز است.»[6]
تصریح به بدعت بودن تکتّف؛ در برخی از متون اهلسنت تکفیر یا تکتّف (دست بسته نماز خواندن) را از بدعتها و اضافات مردم در نماز دانسته است؛ چنانکه در متن زیر آمده: «ثابت شده که مردم امر میشدند به تکتّف، ولی بر اساس حدیث ابوحمید گروهی معتقدند این زیاده (تکتّف) در نماز وجود داشته است؛ گروهی دیگر معتقدند باید به روایتی که در آن، تکتّف وجود ندارد و تعداد آنها نیز بیشتر است، عمل کرد؛ از سوی دیگر «دست بسته بودن» مناسبتی با افعال نماز نداشته و نهایتاً از باب کمک گرفتن در نماز است؛ به همینرو، امام مالک آن را در نماز واجب اجازه نداده و فقط در نماز مستحب، جایز شمرده است.»[7]
پینوشت:
[1]. « «التکفیر» و هو وضع الیدین علی الصّدر، و الانحناء، خضوعا واستکانة.» النهایة فی غریب الحدیث، أبو السعادات المبارک الاثیر الجزری، المکتبة العلمیة، بیروت، ج 4، ص 100.
[2]. «... عن محمّد بن مسلم عن أحدهما (علیهما السّلام) قال: قلت له: الرّجل یضع یده فی الصّلاة و حکی الیمنی، علی الیسری فقال: ذلک التّکفیر لا تفعله.» وسائل الشیعة، شیخ حر العاملی، مهر، قم، ج 7، ص 265.
[3]. «لا تکفّر فإنّما یصنع ذلک المجوس.» الکافی، شیخ کلینی، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ج 2، ص 227.
[4]. «حکی عن عمر لمّا جئ باساری العجم کفّروا أمامه. فسأله عن ذلک فأجابوه بأنّا نستعمله خضوعا و تواضعا لملوکنا، فاستحسن هو فعله مع الله تعالی فی الصّلاة، و غفل عن قبح التشبیه بالمجوس فی الشّرع.» جواهر الکلام، شیخ الجواهری، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ج 11، ص 19.
[5]. «یسنّ وضع الید الیمنی علی الیسری تحت سرّته أو فوقها و هو سنّة باتّفاق ثلاثة من الأئمة.» الفقه علی المذهب الاربعة، عبد الرحمن جزیری، المکتبة الشاملة، ج 1، ص 251.
[6]. «و قال مالک فی وضع الیمنی علی الیسری فی الصّلاة قال لا أعرف ذلک فی الفریضة و کان یکرهه ولکن فی النّوافل إذا طال القیام فلا بأس بذلک یعین به نفسه.» المدونة الکبری، مالک بن أنس، دار صادر، بیروت، ج 1، ص 74.
[7]. «و ثبت أیضا أنّ النّاس کانوا یؤمرون بذلک ورود ذلک أیضا من صفة صلاته علیه الصلاة و السلام فی حدیث أبی حمید فرأی قوم أنّ الآثار الّتی أثبتت ذلک إقتضت زیادة علی الآثار الّتی لم تنقل فیها هذه الزّیادة و أنّ الزّیادة یجب أن یصار إلیها و رأی قوم أنّ الا وجب المصیر إلی الآثار الّتی لیست فیها هذه الزّیادة لأنّها أکثر و لکون هذه لیست مناسبة لأفعال الصّلاة و إنّما هی من باب الإستعانة و لذلک أجازها مالک فی النّقل و لم یجزها فی الفرض...» بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، قرطبی، دارالفکر، بیروت، ج 1، ص 99
افزودن نظر جدید