چرا هیچ یک از فقهای شیعه صوفی نبودند

  • 1394/12/16 - 21:09
اگر تصوف و عرفان شیعی یکی است چرا هیچ کدام از فقهاء و متکلمین شیعه صوفی نبوده‌اند؟ برای پاسخ به این سوال باید به مجموعه ای از مطالب توجه داشت از قبیل: موقف امامان معصوم در قبال صوفیگری، موضع فقها و دانشمندان بزرگ شیعی در برابر تصوف و همچنين اندیشه و افکار تصوف نسبت به اسلام و شیعه

پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب_ اگر تصوف و عرفان شیعی یکی است چرا هیچ کدام از فقهاء و متکلمین شیعه صوفی نبوده‌اند؟
درباره تصوف و تشیع باید روی سه محور عنایت و تدبر گردد:
1. موقف امامان معصوم در قبال صوفیگری
2. موضع فقها و دانشمندان بزرگ شیعی در برابر تصوف
3. اندیشه و افکار تصوف نسبت به اسلام و شیعه
نخست: با دقت در این محورها بدست می‌آید که نمی‌‌توان تصوف را ‌عین مذهب شیعه قلمداد کرد. زیرا صوفیان نخستین حداقل تا زمان شاه نعمت‌الله ولی کرمانی همگی از اهل سنت بوده‌اند.[1] و کسانی مانند معروف کرخی و حسین بن منصور حلاج که به شیعه نسبت داده می‌شوند مورد تأیید شیعه نمی‌باشند.[2] بنابراین افرادی مانند شاه نعمت‌الله ولی، ولو شیعه باشد، اما چون جان مایه فکر و اندیشه آنان از سلسله‌های قبل از خود می‌باشد، ربطی به مکتب اهل بیت(علیهم السلام) و شیعه اثناعشریه ندارد. بر این اساس اندیشه‌ای که بدون تأیید امامان معصوم(علیهم السلام) در خصوص رسیدن به حقیقت و معرفت الهی است، مورد تردید می‌باشد. مضاف بر اینکه ائمه اهل بیت(علیهم السلام) مسلک صوفیه را به شدیدترین وجه ممکن، مردود و مطرود اعلام کرده‌اند،[3] آیا با وجود لحن و طعن امام صادق و امام هادی و امام عسکری(علیهم السلام) نسبت به این گروه می‌توان گفت که اندیشه آنان با شیعه متحد و یکی است در حالی که مطابق روایتی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) آنان گمراه‌تر از کافران‌اند و اهل آتش‌اند و آوای‌شان مانند صدای خران است.»[4]
دوم: موضع فقها و دانشمندان شیعی در برابر تصوف:
حسین بن منصور حلاج قبل از آنکه از سوی سایر مذاهب مورد طرد و طعن واقع شود توسط علمای وقت شیعه مانند ابوسهل نوبختی و ابن بابویه قمی و... مطرود واقع شد.[5] حلاج به منظور فریفتن شیعیان خود را شیعه معرفی کرد و حتی خود را وکیل امام زمان (علیه السّلام) قلمداد کرد. اما شیعیان فریب او را نخورد و دست ردّ بر سینه او زند.[6] حلاج در میان صوفیه نخستین کسی بود که از نافرمانی ابلیس در برابر امر خداوند برای سجده به حضرت آدم(علیه السلام)، دفاع می‌کند و حتی ابلیس را نمونه اعلای فتوت و مردانگی می‌داند و هم طراز با حضرت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)[7] چیزی که نه تنها با مذاق اسلام نمی‌سازد بلکه با مذاق تمام ادیان توحیدی در تضاد است. و عجیب این است که صوفیه بعد از حلاج هم از این عقیده دفاع کردند.[8]
علمای شیعه که پاسبانان واقعی اسلامند، در برابر گروه تصوف همواره موضع شدید گرفته‌اند و به نقل از کتاب حقیقت عرفان، حدود 137 کتاب مستقل از سوی فقها و متکلمین، در رد و انکار صوفیه نوشته شده است.[9] جدا از انتقادات و ردّیه‌هایی که در ضمن کتابهای دیگر علیه این گروه نوشته شده است. حتی قتل حلاج توسط حکومت عباسی با تحریک علمای وقت شیعه انجام شده است.[10]
سوم: انحرافات صوفیه:
افکار تصوف یک رهیافت التقاطی از رهبانیت مسیحیت و هندوئیزم و بودیسم است. ریاضت‌های آنان که در شرع مورد تأیید نیست، برخاسته از روش‌ بودائیان است.[11] خرقه پوشی و نیز خانقاه‌سازی متأثر از وضعیت راهبان مسیحی است. به همین جهت صوفیه در انحراف غیر قابل انکار گرفتار آمده‌اند، مثلاً ابوسعید ابوالخیر گفته است «مصطفی را در خواب دیدم که ما را گفت: یا ابا سعید! چنانکه من آخرین پیامبر بودم تو هم آخرین اولیاء هستی بعد از تو ولیی نباشد»[12] ابن عربی نیز در «الصله» مدعی است که خاتِم ولایت است و بعد از من ولیی دیگر نخواهد آمد. با فقدان من دولتها از میان برمی‌خیزند و پایان به آغاز می‌پیوندد.[13] ابن عربی می‌گوید: «نمونه اعلی فتوت، ابلیس و فرعون است. زیرا ابلیس به غیر حق سجده نکرد و فرعون نیز حاضر نشد واسطه برای معرفت خداوند قبول کند. بلکه بدون واسطه موسی، به حق اعتراف کرد.»[14] عجیب این است که ابلیس را آن‌چنان می‌ستاید که هم‌طراز با پیامبر اسلام می‌دانند!
یکی از انحرافات فاحش تصوف تولی بدون تبرّی است آنها خدا را دوست دارند، اما دشمنان دیانت و اسلام را نیز دوست می‌دارند. از رابعه عدویه که از قدیسین بانوان صوفیه است، پرسیدند «عزت را دوست می‌داری؟ گفت: دارم. گفتند شیطان را دشمن می‌داری؟ گفت: نه زیرا با محیت رحمان مرا پروای عداوت شیطان نیست.»[15]
بنابراین صوفیه روش و مسلکی است که انحرافات زیادی دارد و ربطی به عرفان شیعی ندارد و به همین جهت علما و دانشمندان روشن ضمیر شیعه صوفی نبودند چه اینکه عرفان واقعی در مکتب اهل بیت(علیهم السلام) است و آنان عرفان واقعی را در پیشگاه امامان معصوم یافته‌اند و بهترین راه و روش سلوک و صفای باطن را اقتدا به امامان معصوم(علیهم السلام) می‌دانند و روش جدا از اهل بیت(علیهم السلام) را براساس حدیث ثقلین روشی انحرافی می‌دانند و با استناد به حدیث سفینه سرانجام دوری از مکتب اهل بیت(علیهم السلام) را گمراهی و ضلالت می‌شمارند.

پی‌نوشت:
[1]. تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف، زنجانی عمید، عباسعلی، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، سال 1367، تهران، ص 191؛ مبلغی آبادانی، تاریخ صوفی و صوفیگری، انتشارات حر، چاپ اول، 1376، قم، ج 1، ص 97 تا ص 105
[2]. سفینة البحار، ج 2، باب الحا بعده اللّام از 311 تا 313 نشر دارالأسوة، ایران، چ دوم، سال 1416
[3]. همان، ج 5، باب الصاد بعده الواء، از 197 تا 200
[4]. همان
[5]. همان، ‌ج 2، ص 311
[6]. مبلغی آبادانی،‌ تاریخ صوفی و صوفیگری، پیشین، 272 تا 273
[7]. نیکلسون رینولد، تصوف اسلامی و رابطه انسان با خدا، انتشارات سخن، تهران، چاپ دوم، سال 1374، ترجمه شفیعی کدکنی، ص 146-14
[8]. همان
[9]. برقعی ابوالفضل، حقیقت‌العرفان، 64-71، بی‌تا
[10]. تاریخ صوفی و صوفی‌گری، 273-272
[11]. تحقیق در تاریخ تصوف، عمید زنجانی، 159
[12]. نیکلسون، تصوف اسلامی در رابطه با انسان و خدا، 178-179
[13]. همان
[14]. همان،‌ قسمت یادداشتهای مترجم
[15]. همان، 114-113 به نقل از تذکرة الأولیا، ص14

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.