استدلال عقلی مسیحیت در اثبات تصلیب عیسی مسیح ؟!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مسیحیان پس از عروج عیسی مسیح، انحرافات فراوانی را در دین مسیحیت وارد کردند. افسانهی به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح، یکی از انحرافاتی است که مسیحیان آن را ساختهاند. آنان علاوه بر دلایل نقلی ضعیفی که برای این عقیدهی نادرست خود ارائه دادهاند، در تلاش هستند استدلالات عقلی نیز ارائه کنند.
یکی از استدلالات عقلیای که مسیحیان جهت اثبات به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح بیان میکنند، ناظر به آیهای از قرآن کریم است. خداوند در قرآن کریم معتقد است که یقیناً مسیح به صلیب کشیده نشد و شخصی دیگر (یهودای اسخریوطی) به جای عیسی مسیح کشته شد و مسیحیان در این مورد دچار اشتباه و شبهه شدند. چنانکه در قرآن، خداوند این اعتقاد خود را چنین بیان کردهاند: «وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً [نساء/157] و اين گفتارشان كه ما مسيح عيسى بن مريم را كشتيم، با اينكه فرستاده خدا بود ولى نه او را كشتند و نه به دار آويختند بلكه از ناحيه خدا امر بر آنان مشتبه شد و آنها كه درباره وى اختلاف كردند هنوز هم درباره عيسى در شكند، اگر ادعاى علم مىكنند دروغ مىگويند، مدركى جز پيروى ظن ندارند و بهیقین او را نكشتهاند.»
مسیحیان با توجه به این آیه و اعتقادات مسلمان به تقریر دلیل عقلی خود در مورد به صلیب کشیده شدن مسیح پرداختهاند. استدلال عقلی آنان این است که اگر شخصی که به صلیب کشیده شد، عیسی مسیح نبوده و ما دچار اشتباه شدیم، پس چرا آن شخص از خود دفاع نکرد و نگفت که وی عیسی مسیح نیست و او را بهاشتباه گرفتهاند.[1] صحت و سقم این استدلال با بررسی داستان صلیب در کتاب مقدس روشن خواهد شد.
حقیقت این است که شخصی که بهاشتباه به صلیب کشیده شد، در آخرین لحظهها نیز از خود دفاع کرده است. کتاب مقدس در بخشی از ابوابش که به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح پرداخته است، حقایق مهمی را از این ماجرا شرح داده است. کتاب مقدس آخرین گفتگوی رؤسای کهنه با شخص مصلوب را چنین شرح داده است: «گفتند، اگر تو مسیح هستی به ما بگو. او به ایشان گفت، اگر به شما گویم مرا تصدیق نخواهید کرد؛ و اگر از شما سؤال کنم جواب نمیدهید و مرا رها نمیکنید. لیکن بعد از این پسر انسان به طرف راست قوّت خدا خواهد نشست. همه گفتند، پس تو پسر خدا هستی؟ او به ایشان گفت، شما میگویید که من هستم. گفتند، دیگر ما را چه حاجت به شهادت است؟ زیرا خود از زبانش شنیدیم.»[2]
در این عبارات چند مطلب بهوضوح مشخص است. یکی اینکه حتی کسانی که آن شخص را به صلیب میکشیدند نیز، وی را نمیشناختند و از خودش سؤال میکردند. دیگر اینکه این شخص به قدری خود را معرفی کرده بود و گفته بود که عیسی مسیح نیست و رؤسای کهنه حرف او را تکذیب کرده بودند که در لحظات آخر از معرفی شخصیت واقعی خود، مأیوس شده بود؛ و در جواب سؤال آنان که آیا او مسیح است، گفته بود که اگر بگویم هم قبول نمیکنید، دیگر چه فایده دارد دوباره بگویم.
در انتهای عبارت کتاب مقدس رؤسای کهنه خود را بینیاز از شهادت آن شخص دانسته و گفته بودند که ما به شهادت تو حاجتی نداریم. چه خود را مسیح بدانی چه ندانی تو را خواهیم کشت. به این ترتیب آیا مجالی برای این استدلال عقلی مسیحیت که چرا او از خود دفاع نکرد، وجود دارد؟ آیا همهی این عبارتها و نشانهها برای رد این استدلال عقلی کافی نیست؟ آیا اگر آن شخص از دفاع از خود مأیوس نشده بود، نمیتوانست در لحظه آخر بگوید عیسی هست یا عیسی نیست؟ اساساً عیسی مسیح که به اعتقاد مسیحیان تنها برای فدا مبعوث شد، نباید اقرار به عیسی بودن خود، میکرد؟
پینوشت:
[1]. القیروانی، فارس؛ هل صلب المسیح حقا؟ ط 1، القدس: نداء الرجاء، 1995 م، ص 9.
[2]. ترجمه قدیم کتاب مقدس، لوقا 22: 67-71.
افزودن نظر جدید