نظریهای دروغین در مورد چگونگی پیدایش شیعه
بحث چگونگی پیدایش شیعه از دیرباز در بین صاحبان علم کلام مطرح بود و معاندان از اهلسنت برای تحقیر شیعیان، همیشه بحث پیدایش شیعه توسط شخصی یهودی به نام عبدالله بن سبأ را پیش کشیدند. پرداختن به این موضوع در دوران معاصر از شدت بیشتری برخوردار شد و نمود بیشتری پیدا کرد که این امر نشان از پیریزی اهداف خاص است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بحث چگونگی پیدایش شیعه از دیرباز در بین صاحبان علم کلام مطرح بود و معاندان از اهلسنت برای تحقیر شیعیان، همیشه بحث پیدایش شیعه توسط شخصی یهودی به نام عبدالله بن سبأ را پیش کشیدند. پرداختن به این موضوع در دوران معاصر از شدت بیشتری برخوردار شد و نمود بیشتری پیدا کرد که این امر نشان از پیریزی اهداف خاص است.
ابنتیمیه و بعد از او دهلوی و احسان الهی ظهیر و دانشمندانی همچون رشیدرضا و احمد امین مصری به شدت در این موضوع ورود کرده و شیعه را مورد هجمه تهمتها قرار دادند. باید بدانیم که این موضوع تازگی ندارد و از بدو شکلگیری مذهب شیعه این سخنان در مورد این مذهب حقه وجود داشت.
ابنتیمیه در کتاب مجموع فتاوای خود در این خصوص میگوید: «أن أصل الرَّفض مِنَ المُنافِقين الزَنادِقة، فإنّه اِبتَدعه إبنسبأ الزِنديق وَأظهَرَالغُلو في عَلي بِدَعوى الإمامَة وَ النَّص عليه وادعى العِصمَة له.[۱] اساس مذهب شيعه برمیگردد به منافق و ملحدی به نام عبدالله بن سبأ که ايشان درباره علی، غلو کرد و گفت او امام است و پيامبر هم او را به نام خليفه، نصب کرده است و مدعی عصمت علی است.»
همچنین رشید رضا که از متاخرین علمای اهلسنت است در مورد چگونگی پیدایش مذهب شیعه میگوید: «شیعهگری به نام خلیفه چهارم علی بن ابیطالب، آغاز تفرقه دینی و سیاسی در بین امّت محمّدی بود و اوّلین کسیکه اصول تشیّع را ساخت یک یهودی به نام عبدالله بن سبا بود که از راه خدعه و نیرنگ، اظهار اسلام نمود. وی مردم را به غلو درباره علی دعوت میکرد تا در میان این امّت ایجاد تفرقه نموده و دین و دنیای آنان را تباه گرداند.»[۲]
یکی دیگر از متاخرین که در مورد چگونگی پیدایش شیعه اعمال نظر کرده است، احمد امین مصری است. او در اینباره گفته است: «عبدالله بن سبا شخصی بود یهودی از اهل صنعا، که در زمان عثمان به ظاهر اسلام آورد تا دین مسلمانان را تباه سازد، لذا افکار زیانبار بسیاری در شهرها پراکنده کرد. اواخر خلافت عثمان گروههایی مخفیانه در همهجا پراکنده شده و مردم را به خلع عثمان و تولیت دیگران دعوت میکردند. از این فرقهها برخی به نفع علی تبلیغات مینمودند که از مشهورترین سرکردگان آنها عبدالله بن سبا یکی از یهودیان یمن بود که به ظاهر اسلام آورده بود و در بصره و کوفه و شام و مصر به گردش میپرداخت و میگفت: هر پیغمبری وصی داشت و وصی محمّد، علی است. ستمکارتر از آنکه به وصیّت رسول خدا عمل نکند و علیه وصی او قیام نماید کیست؟ ابنسبا از برجستهترین کسانی بود که مردم را علیه عثمان شورانید.»[۳]
سوالی که مطرح است این است که حقیقتاً عبدالله بن سبأ کیست؟ آیا او به واقع موسس مکتب تشیع بود؟ و منشأ این افسانه از کجاست؟ و نظر شیعه در مورد این شخص چیست؟ و سوالات دیگر که در این اختصار به برخی از آنها اشاره میکنیم.
الف) عبدالله بن سبأ کیست؟
در کتب تاریخ اسلام به شخصیت عبدالله بن سبأ با شکلهای گوناگون پرداخته شده است. در برخی از کتب، او را چنین معرفی کردند که او مردم را به سوی کفر و الحاد دعوت کرده است. در برخی کتب دیگر او را گمراه کننده گروه زیادی از صحابه دانستند. و در بعضی از کتب او را عامل و محرکه اصلی شورش علیه خلیفه سوم دانستند و گفتند که او و سخنان او باعث شد که برخی از صحابه طراز اول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دست به کشتن خلیفه سوم بزنند. در برخی از کتب هم او را بنیانگذار مذهب تشیع معرفی کردند.
مثلا طبری میگوید: «در زمان عثمان شخصی یهودی به نام عبدالله بن سبأ از صنعاء، اسلام اختیار نمود، و افکار خود را با مسافرتهایی که به بلاد اسلامی، مانند: کوفه، شام، مصر و بصره داشت رواج میداد. و او معتقد به رجعت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلم) همانند رجعت حضرت عیسی(علیه السّلام) بود. همچنین باور داشت که برای هر پیامبری جانشینی است و حضرت علی(علیه السّلام) جانشین رسول خدا است. لذا تلاش کرد تا با فتنه و دسیسه بین امت اسلامی، عثمان را از اریکه خلافت به زیر کشیده، و حکومت را به حضرت علی (علیه السّلام) واگذار کند که در این میان گروهی از اصحاب، امثال: ابیذر، عمار بن یاسر، محمد بن ابیحذیفه، محمد بن ابیبکر، صعصعه بن صوحان عبدی، مالک اشتر و دیگران فریب افکار او را خورده و به او گرویدند، و درنتیجه این تحریکها، جماعتی از مسلمانان بر خلیفه وقت قیام و شورش نموده و او را به قتل رساندند.[۴]
در پاسخ به کلام طبری میتوان گفت که سیره عثمان در حکومتداری نشان مىدهد که او هرگز اجازه نمىداد که مخالفانش در مناطق اسلامى بگردند و تبلیغات علیه او انجام دهند. بر این مطلب گواه تاریخی نیز وجود دارد برای تایید این مطلب میتوان به دو نمونه آشکار اشاره کرد:
۱) چون ابوذر با عثمان مخالفت کرد، او را از مدینه به ربذه تبعید نمود، زیرا که در مورد تقسیم غنایم و بیتالمال میان عموزادگانش، به عثمان اعتراض کرد.[۵]
۲) عثمان، عمار یاسر را چنان زد که فتق او پاره شد و عوامل عثمان یکى از دندههاى او را شکستند.[۶]
و حوادث دیگرى که علیه مخالفان خلافت و معترضان پیش آمد و عثمان بهراحتی از آنها نگذشت. پس چگونه میتوان باور کرد که حکومت وقت جلوی تحرکات عبدالله بن سبأ را نگیرد؟
نکتهای در اینجا به ذهن میرسد این است که همین اختلاف در معرفی عبدالله بن سبأ میتواند دلیل خوبی بر کذب بودن ادعای دشمنان و معاندین مکتب اهلبیت (علیهم السلام) باشد. چرا که آنها نتوانستند یک شخصیت واحدی برای ادعای خود معرفی کنند.
ب) آیا عبدالله بن سبأ مؤسس مکتب تشیع بوده است یا خیر؟
با تفحص در کلمات و تألیفات متاخرین میتوان سه نظریه را در مورد عبدالله بن سبأ بیان کرد:
۱) برخی مؤید وجود عبدالله بن سبا و تأسیس مکتب تشیع توسط او شدند که مشهورترین آنها أحمد أمین مصری، أحمد شبلی، محمد أبوزهره، إحسان إلهی ظهیر و دکتر قفاری است که در ابتدای مقاله به سخنان برخی از آنها اشاره شد.
۲) برخی منکر این ماجرا شدند که عبارتند از محمد عبد الحیّ شعبان، هشام جعیط، ابراهیم محمود، دکتر عبدالعزیرهلابی، أحمد عباس صالح و دکتر شیبی از آن جمله هستند.
3) برخی دیگر در این خصوص نتوانستند نظری قطعی ارائه کنند و در این مورد به تشکیک پرداختند که مشهورترین آنها دکتر محمد عماره و حسن بن فرحان مالکی میباشند.
حسن بن فرحان مالکی در این خصوص میگوید: «سلیمان عوده گمان کرده که من وجود عبدالله بن سبأ را به طور مطلق انکار مینمایم؛ البته این چنین ادعایی ندارم، بلکه در مجله ریاض و مقالات سابق خود اشاره نمودم که من در وجود عبدالله بن سبأ به طورمطلق توقف نمودهام، ولو به شدت موقعیت گسترده او را در فتنه ایام عثمان انکار میکنم»
این اختلاف نظرات مبین این مطلب است که خود اهلسنت نتوانستند در بین خود به یک نظر واحدی در خصوص عبدالله بن سبأ دست یابند و این امر، مانع طراحی برنامه برای تضعیف مکتب حقه تشیع است.
ج) نظر شیعه نسبت به عبدالله بن سبأ چیست؟
آنچه که در مورد عبدالله بن سبأ گفته شده است کاملاً باطل است و شیعه هرگز خود را منتسب به او نمیداند. مضافاً اینکه در روایات معتبر، اهلبیت(علیهم السلام)، عبدالله بن سبا را مورد لعن و نفرین خود قرار دادند، پس چگونه میشود که شیعه منتسب به چنین شخصیتی باشد. مرحوم کشی در کتاب گرانسنگ خود به چند نمونه از این روایات اشاره کرده است:
۱) امام سجاد(علیه السّلام) میفرماید: «نزد من یادی از عبدالله بن سبأ شد که تمام موهای بدنم راست شد، او ادعای امری عظیم نمود. خداوند او را لعنت کند. به خدا سوگند حضرت علی(علیه السّلام) بنده صالح خدا و برادر رسول خدا بود و به کرامت نرسید مگر به سبب اطاعت خدا و رسولش».
۲) امام باقر(علیه السّلام) میفرماید: «عبد الله بن سبأ ادعای نبوت نمود او گمان میکرد که امیرالمؤمنین(علیه السّلام) خداست. خداوند از این حرفها بسیار بالاتر است.»
۳) از امام صادق(علیه السّلام) روایت شده که فرمود: «خدا لعنت کند عبدالله بن سبأ را، او ادعای ربوبیّت در حقّ امیرالمؤمنین(علیه السّلام) نمود. به خدا سوگند امیرالمؤمنین (علیه السلام) بنده مطیع خدا بود. وای بر کسیکه بر ما دروغ ببندد.»[۷]
از همین رو، و به دلیل وجود این روایات میبینیم که رجالیون طراز اول شیعه به طور صریح عبدالله بن سبأ را طرد کرده و به او نسبت غلو و کفر دادهاند. مثلا:
۱. شیخ طوسی میگوید: «عَبدُالله بنِ سَبا، الذي رَجَعَ اِلى الكُفر وَأظهَرَ الغُلُو.[۸] عبدالله بن سبأ کسی است که کافر شد و اظهار غلو نمود.»
۲. علامه حلّی (ره) میگوید: «عَبدُالله بنِ سَبأ... غال مَلعوُن، حرَّقَه أميرَالمُؤمِنين(عليه السلام) بِالنّار، كانَ يَزعَمُ انَّ عَليّا(عليه السلام) اِله وَانّه نَبي لَعَنَه الله.[۹] او غالی و ملعون است... او گمان نمود که علیّ، خدا و خود، نبی اوست. خداوند او را لعنت کند.»
د) منشأ افسانه عبدالله بن سبأ
آنچه که از کلام ارزشمند علامه سید مرتضی عسگری در کتاب شریف «عبدالله بن سبا و اساطیر اخری» به دست میآید این است که، این داستان در چهار کتاب مهم اهلسنت به نامهای تاریخ الامم و الملوک طبری، تاریخ مدینة دمشق ابنعساکر، التمهید و البیان فی مقتل الشهید عثمان بن عفان تألیف ابن ابیبکر و تاریخ الاسلام ذهبی آمده است و هر چهار منبع، داستان را از فردی به نام «سیف بن عمر» روایت کردهاند درحالیکه بسیاری از علما و محدثان اهلسنت در کتب خود، احادیث منقول از سیف بن عمر را رد کردهاند که از آن جمله میتوان به یحیی بن معین (متوفای ۲۳۳هـ)، ابوداود (متوفای ۲۷۵هـ)، نسائی (متوفای ۳۰۳هـ)، ابنحاتم (متوفای ۳۲۷هـ)، ابنعدی (متوفای ۳۶۵هـ)، حاکم نیشابوری (متوفای ۴۰۵هـ)، خطیب بغدادی (متوفای ۴۰۶هـ )، ابنعبدالبر (متوفای ۴۶۳هـ)، ابنحجرعسقلانی (متوفای ۸۵۲هـ) و صفی الدین (متوفای ۹۲۳ هجری).[۱۰]
پس با این وجود میتوان گفت ماجرای تأسیس مکتب تشیع توسط عبدالله بن سبا در حد یک افسانه و خیالپردازیهای معاندین شیعه است.
آنچه که از نوشتار بالا به دست میآید این است که عبدالله بن سبا هرگز موسس مکتب غنی و الهی شیعه نیست و شیعه معارف دینی و معنوی خود را از بیانات ناب و نورانی اهلبیت اطهار(علیهم السلام) گرفته است که منشأ الهی دارد.
پینوشت:
[۱]. مجموع الفتاوي لإبنتيميه، دارالفکر، قاهره: ج۴، ص۴۳۵
[۲]. السنة والشیعة، رشید رضا:ص۴
[۳]. فجرالاسلام، احمد امین، دارالشروق، قاهره: ص۲۵۴
[۴]. تاریخ طبری، ج۳، ص ۳۷۸.
[۵]. «ماجرای تبعید اباذر در کتب معتبر آمده است» صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دارالکتب الاسلامیه، بیروت: ج۲، ص۵۰۹، ح۱۳۴۱
طبقات الکبری، ابن سعد، درا الکتب العلمیه: ج۲، ص۱۶۸
مروج الذهب، مسعودی، دار صادر، بیروت: ج۱، ص۳۴۸
تاریخ یعقوبی، یعقوبی، موسسة النشر للمطبوعات، بیروت: ج۲، ص۱۴۸
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، دارالکتب الاسلامیة، بیروت: ج۱، ص۲۴۰
[۶]. الاستیعاب، ابن عبدالبر، دار کتب الاسلامیة، بیروت: ج۲، ص۴۲۲
[۷]. اختیار معرفة الرجال(رجال کشی)، کشی، موسسة نشر الاسلامی، قم: ج۱، ص۳۲۳
[۸]. رجال طوسی، شیخ طوسی، موسسة نشر الاسلامی، قم: ج۱، ص۷۵، رقم۸۰
[۹]. خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، علامه حلی، نشر الفقاهة، قم :ج۱، ص۳۲۷، رقم۱۹
[۱۰]. عبدالله بن سباء و اساطیر اخری، علامه عسگری: ج۱، ص۵۷
نویسنده: محمد یاسر بیانی
افزودن نظر جدید