تأکیدات پیامبر بر حرکت سپاه اسامه

  • 1394/11/24 - 21:38
پیامبر اکرم (ص) در آخرین روزهای حیات خود، لشگری را به فرماندهی اسامة بن زید برای جنگ با رومیان تشکیل دادند که افراد سرشناسی چون ابوبکر و عمر نیز در آن حضور داشتند، ولی آنان به بهانه‎های مختلف از شرکت در آن خودداری نمودند. این درحالی بوده است که ایشان بارها و بارها علی‌رغم بیماریشان، بر منبر رفته و تاکید بر حرکت سریع آن‌ها نموده بودند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آخرین روزهای حیات خود، لشگری را به فرماندهی اسامة بن زید برای جنگ با رومیان تشکیل دادند که افراد سرشناسی چون ابوبکر و عمر نیز در آن حضور داشتند[1] که به بهانه‎های مختلف از شرکت در آن خودداری نمودند، تا این‌که پیامبر (صلی الله علیه و آله) وفات نمود.
قابل توجه است که وظیفه اصلی این سپاه دو امر «سرعت در حرکت» و «شبیخون» بوده است، چنانچه پیامبر (صلی الله علیه و آله) به اسامه فرموده‎اند: «اسامة! ... فأغر صباحا علی أهل أبنی و حرّق علیهم، و أسرع السیر تسبق الخبر، فإن أظفرک اللّه فأقلِل اللبث.[2] ای اسامه! ... صبح‌گاهان بر اهل «ابنی» شبیخون بزن و هجوم آور، و سریعاً حرکت کن تا زودتر از آن‌که خبردار شوند برسی، و اگر خداوند پیروزت نمود، زیاد آنجا نمان.» امّا با تخلّف سپاهیان، حرکت تا یک ماه بعد صورت نپذیرفت!
پیامبر (صلی الله علیه و آله) درحالی‌که بیماری سختی داشتند، وقتی از عدم تمایل عده‎ای برای حرکت با سپاه، باخبر شدند، بر منبر نشسته و هشدار دادند[3]. ولی باز هم اثری نداشت، و هنوز عدّه‎ای بر سر فرماندهی اسامه که بسیار جوان بوده است، اعتراض داشتند. بنابراین پیامبر (صلی الله علیه و آله) مجدداً بر منبر رفته و متخلفین از آن را لعنت نمودند.[4] حتّی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به طور خاصّ، ابوبکر و عمر را طلبید و برای تخلّفشان توضیح خواست ولی توجیهاتشان را قبول ننمود و دوباره تأکید بر حرکت سپاه نمود[5].
برای این همه تأکیدات پیامبر (صلی الله علیه و آله) علل مختلفی به ذهن می‎رسد که از جمله آنان لزوم شبیخون سریع به روم و جلوگیری از حمله احتمالی آنان، و خالی کردن مدینه از بزرگان مهاجرین و ایجاد فرصت مناسب برای علی (علیه السلام) برای عهده‎داری خلافت است. در هر حال آن‌چه بی هیچ شائبه‎ای می‎توان نتیجه گرفت، مخالفت آشکار عدّه‎ی زیادی از صحابه و حتی بزرگان آنان با فرامین پیامبر (صلی الله علیه و آله) حتی در زمان خود ایشان و در حضور ایشان است! امری که برای برادران اهل‎سنت هنوز هم، مورد تردید است و می‎پرسند چه‌طور ممکن است صحابه با آن همه فداکاری‎ها، نصّ پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر خلافت علی (علیه السلام) را ردّ کرده باشند؟! امّا امثال این وقایع مسلّم تاریخی وضعیت روشنی از روحیات صحابه را گزارش می‎کند و نشان می‎دهد هیچ بعید نیست که صحابه متخلّف در حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) به‌خاطر اغراض مختلفی پس از وفات ایشان نیز دوباره مخالفتی با اوامر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نموده باشند.

پی‎نوشت:
[1]. رج مقاله " رابطه سقیفه و سپاه اسامه".
[2]. ابن عساکر، تاریخ دمشق: ج2 ص54، بیروت: دارالفکر، 1415 ق. واقدی، مغازی: ج3 ص1117، بیروت: مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409 ق.
[3]. ابن هشام، السیرة النبویة: ج2 ص650، بیروت: دارالمعرفه.
[4]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه: ج6 ص52، دار إحیاء الکتب العربیة، 1378 ق.
[5]. مجلسی، بحارالانوار: ج22 ص468، طبع بیروت، 1403 ق.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.