تخطئه و تکفیر مذاهب اربعه نسبت به یکدیگر

  • 1394/11/11 - 07:43

بر خلاف تبلیغات گسترده اهل سنت بر وجود وحدت بین مذاهب اربعه، می‌بینیم که مذاهب اهل سنت در خصوص پذیرش مذاهب اربعه متفق نشدند بلکه برعکس عده‌ای نسبت به مذهب خود تعصب ورزیده و مذاهب دیگر را تخطئه و تکفیر کردند و این امری است که به وفور در منابع تاریخی مشاهده می‌شود که تفرقه بین مذاهب به قتل و کشتار و ویرانگری انجامید.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در این مقاله بر آن شدیم که با استناد به منابع مهم اهل‌سنت اختلافات بین مذاهب اربعه را مورد کنکاش قرار دهیم.
بر خلاف تبلیغات گسترده اهل‌سنت بر وجود وحدت بین مذاهب اربعه، می‌بینیم که امت اسلامی در خصوص پذیرش مذاهب اربعه متفق نشدند بلکه برعکس عده‌ای نسبت به مذهب خود تعصب ورزیده و مذاهب دیگر را تخطئه و تکفیر کردند. نتیجه این اختلافات این بود که یکدیگر را به خروج از دین متهم می‏‌ساختند.
بیشترین درگیری‌ها بین حنفی‌ها و حنبلی‌ها بود و پس از آن بین حنبلی‌ها و شافعی‌ها. سخنرانان حنفی، حنبلی‏‌ها و شافعی‏‌ها را بر منبر لعن می‏‌کردند و حنبلی‏‌ها در مرو مسجد شافع‍‌‌ی‏‌ها را به آتش کشیدند، و در سال ۵۵۴ هجری در نیشابور بزرگترین آتش تفرقه بین حنفی‌ها و شافعی‌ها برپا شد و بازارها و مدارس به آتش کشیده شد، به گونه‌ای که بسیاری از شافعی‌ها کشته شدند و آنها نیز در مقام انتقام بسیاری از حنفی‌ها را قتل عام کردند.
اینگونه کشتارها در بین مذاهب ادامه داشت  تا آنکه دولت وقت در سال ۷۱۶ هجری مجبور به دخالت شده و درگیری را با زور متوقف ساخت.[۱]
حنابله از ایجاد نزاع و خونریزی دست‌بردار نبودند و در بغداد به هرج و مرج می‏‌پرداختند. آنها به شافعیانی که به مساجد پناه می‏‌بردند حمله کرده و گاهی آنان را مورد اذیت و آزار قرار می‏‌دادند.[۲]
امثال این اتفاق بسیار رخ داد و علمای هر یک از مذاهب یکدیگر را تکفیر می‌کردند. مثلا سه مذهب شافعی، مالکی و حنفی به خاطر فتاوا و اعمال نادرست ابن‌تیمیه که خود را حنبلی می‌دانست، علیه حنابله متحد شدند و اعلام کردند که «هر کس بر دین ابن‌تیمیه باشد، جان و مال او حلال است» و در مقابل علمای حنبلی فتوا دادند که «هر کس حنبلی نباشد مسلمان نیست».[۳]
تعصبات فرقه‌ای و مذهبی به قدری شعله‌ور شد که هر مذهب برای اثبات حقانیت خود دست به قتل و کشتار علمای مذاهب دیگر زدند. مثلا ابومنصور فقیه در سال ۵۶۷ هجری به دست حنبلی‏‌های متعصب مسموم شد.
ابن‌جوزی در مورد نحوه قتل ابومنصور فقیه می‌گوید: حنبلی‏‌ها زنی را با یک ظرف شیرینی فرستادند، او به ابومنصور گفت: مولای من، این دست پخت خودم است، ایشان خودش، همسر و فرزندش، و حتی فرزند کوچکی که داشت از آن شیرینی خورده و صبح روز بعد همگی مرده بودند. او از علمای به نام شافعیه بود.[۴]
طرفداران مذاهب پا را از تعصبات مذهبی فراتر گذاشته و در منزلت ائمه مذاهب خود، دست به جعل حدیث زدند و متاسفانه با کمال وقاحت آن را به پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) منتسب می‌کردند. مثلا احناف در منزلت ابوحنیفه روایتی را به پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت دادند که حضرت فرمود: «آدم به من افتخار کرده و من به مردی از امتم به نام نعمان افتخار می‏‌کنم» یا این که پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «انبیاء به من افتخار نموده، و من به ابوحنیفه افتخار می‏‌کنم، هر که او را دوست داشت مرا دوست دارد و هر که با او دشمنی کرد، با من دشمنی کرده است».[۵]
پیروان فرقه حنفی آنقدر درباره ابوحنیفه غلو کردند که در فضیلت او چنین نقل کردند: «خداوند ابوحنیفه را به شریعت و کرامت تخصیص داده است. از کرامات او اینکه خضر(علیه السلام) هر روز صبح به دیدارش می‌آمد، و به مدت پنج سال احکام دین را از او می‏‌آموخت، وقتی ابوحنیفه مرد، خضر این‌گونه دعا کرد: خدایا، اگر من نزد تو منزلتی دارم، پس به ابوحنیفه اجازه بفرما تا مانند گذشته در قبرش نیز مرا تعلیم دهد، تا بتوانم شریعت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را بطور کامل به مردم تعلیم داده و خود از اهل طریق گردم. خداوند دعای او را مستجاب کرده، و خضر توانست مدت بیست و پنج سال در قبر، از ابوحنیفه درس فراگیرد.»[۶]
فرقه‌های دیگر نیز از این تلاش غافل نشدند و در مورد ائمه خود دست به جعل حدیث زدند. مثلا پیروان مذهب مالکی در مورد مالک بن انس اصبحی می‌گویند: «با قلم قدرت بر ران او نوشته شده است: مالک، حجت خدا بر زمین است، و او مرده‏‌های اصحاب خود را از قبر احضار کرده، دو ملک را از میت دور ساخته، و به آنها اجازه نمی‏‌دهد او را بر اعمالش محاسبه کنند».[۷]
پیروان مذهب حنبلی نیز درباره امام خود گفته‏‌اند: «بعد از رسول‌الله(صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ کس مانند احمد بن حنبل برای اسلام تلاش نکرد حتی ابوبکر، و اینکه خداوند به زیارت قبر او می‏‌رود»!
ابن‌جوزی در کتاب خود ماجرایی از فضائل احمد بن حنبل نقل می‌کند. او نوشته است: «ابوبکر بن مکارم ابن ابی یعلی حربی که پیرمرد صالحی بود روایت کرده است که در یکی از سالها (چند روز قبل از ماه رمضان) که باران بسیار زیادی بارید، یک شب در خواب دیدم که طبق عادت همیشگی به زیارت قبر امام احمد بن حنبل رفته، دیدم که قبر تقریباً با زمین یکسان شده و تنها با یک ردیف گل و سنگ از زمین بالاتر است، گفتم: حتماً باران زیاد قبر امام احمد را این گونه خراب کرده است. صدای او را از درون قبر شنیدم که می‏‌گوید: خیر، بلکه از هیبت حق - عزوجل - بود هنگامی که مرا زیارت کرد، من از ایشان پرسیدم که چرا هر سال به زیارت من می‏‌آید، خداوند فرمود: زیرا تو کلام مرا یاری کردی ای احمد، و لذاست که منتشر شده و در محراب‌ها می‏‌خوانند. آنگاه من خود را بر قبر او انداخته و بوسیدم سپس گفتم ای مولای من چرا هیچ قبری نباید بوسیده شود جز قبر شما؟ گفت: ای فرزندم، این به خاطر کرامتی در من نیست، بلکه کرامتی است برای رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، زیرا چند مو از رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در بدن من هست، و هر که مرا دوست بدارد، مرا در ماه مبارک رمضان زیارت خواهد کرد، و این جمله آخر را دو بار تکرار کرد.»[۸]
سبکی در طبقات الشافعیه تشتت و تعصبات بین مذاهب را اینگونه توصیف می‏‌کند: «ابوسعید (متوفای سال ۵۶۲ هجری) حنفی مذهب بود، چون شافعی شد سختی‏‌های فراوانی دیده و بدین وسیله امتحان گردید. سمعانی نیز وقتی از مذهب حنفی به مذهب شافعی گروید گرفتار محنت‌ها و تعصب‎های زیادی گردید، و در این باره جنگ‌هایی برپا شد و آتش فتنه میان دو طرف شعله ور گردید، از خرسان تا عراق درگیری بود، اهل مرو نیز به شدت به جان یکدیگر افتادند، و هرکس دیگری را آزار می‏‌داد. اهل رأی به اهل حدیث پناه آورده و به درگاه سلاطین رفتند.»[۹]
مانند این حوادث، فراوان و غیر قابل شمارش بوده و آنچه نقل شد مثال‌ها و نمونه‏‌های اندکی برای نشان دادن اختلافات و تعصبات میان مذاهب چهارگانه بود.

پی‌نوشت:

[۱]. البدایة و النهایة، ابن‌کثیر، دارالفکر، بیروت: ج۱۴، ص۷۵.
[۲]. الکامل، ابن‌اثیر، دارالفکر، بیروت: ج۸، ص۳۰۸.
[۳]. تذکرة الحفاظ، ذهبی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج۳، ص۳۷۵.
[۴]. طبقات الشافعیة، سبکی، دارإحیاء الکتب، بیروت: ج۴، ص۱۸۲.
[۵]. الیاقوت فی الوعظ، ابوالفرج علی بن جوزی:ص۴۸.
[۶]. همان
[۷]. مشارق الانوارفی فوز اهل الإعتبار، حسن العدوی،انتشارات عثمانیة: ص۸۸.
[۸]. مناقب الإمام احمد، ابوالفرج الجوزی، دار هجر، بیروت:ص۴۵۴
[۹]. طبقات الشافعیة، سبکی، دار إحیاء الکتب، بیروت: ج۴، ص۲۳

نویسنده: محمد یاسر بیانی

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.