هجوم مسیحیان به اسلام، در زمینه عصمت انبیاء

  • 1394/11/06 - 08:33
از نظر مسلمانان داشتن عصمت لازمه‌ی همه‌ی انبیاء الهی است. مسیحیان از یک طرف چون می خواهند به اسلام ضربه بزنند و از طرف دیگر تهمت‌های ناروای کتاب مقدس به انبیاء الهی را قابل قبول کنند، در پی اشکال تراشی بر قرآن‌اند. یکی از اشکالات ایشان این است که قرآن قائل به عصمت حضرت یوسف(ع) نیست. در حالیکه در فهم قرآن دچار خطا شده اند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دشمنان اسلام در طول تاریخ درصدد ضربه زدن به اسلام بوده و هستند. در این راستا قرآن کتاب آسمانی مسلمانان و معجزه‌ی جاوید پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)، همواره مرکز هجمه‌های دشمنان بوده و دائماً در پی اشکال‌تراشی بر این کتاب هدایت‌گر می‌باشند. مسیحیان ازجمله کسانی هستند که در این راه از هیچ اقدامی کوتاهی نکرده و مدام شبهاتی بر آن وارد کرده‌اند. مسیحیانی با توجه به شناختی که از نظریه اسلام در مورد عصمت پیامبران الهی دارند، در تلاش هستند که این نظریه مسلم مسلمانان را از طریق قرآن باطل کرده و مسلمانان را مجبور کنند یا از عصمت پیامبران دست‌بردارند؛ یا اینکه صحت و سلامت محتوایی قرآن را انکار کنند.
مسیحیان برای ایراد شبهه خود به این آیه استدلال کرده‌اند: «وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ [یوسف/42] و [يوسف‌] به آن كس از آن دو كه گمان مى‌كرد خلاص مى‌شود، گفت: «مرا نزد آقاى خود به ياد آور.» و[لى‌] شيطان، يادآورى به آقايش را از ياد او برد؛ در نتيجه، چند سالى در زندان ماند». وجه استدلال مسیحیان به این آیه در قالب سؤالی که مطرح کرده‌اند، مشخص می‌شود. سؤال مسیحیان این است: چرا مدت زندانی شدن حضرت یوسف (علیه‌السلام) تمدیدشده و به طول انجامید؟ اینان جواب این سؤال را از آیه قرآن برداشته و می‌گویند بر طبق آیه قرآن یوسف (علیه‌السلام) با وسوسه شیطان ذکر پروردگار خود را فراموش کرده و به همین خاطر مدت زمان زندانی او به طول انجامید. پیامبری که وسوسه شیطان در او اثر کرده و فریب شیطان را بخورد، به‌طور حتم عصمت ندارد. پس اینکه مسلمانان می‌گویند پیامبران باید عصمت داشته باشند، اعتقادی مخالف با قرآن و باطل است.
حقیقت مطلب این است که این اشکال تنها در اثر بی‌اطلاعی مسیحیان از ادبیات عرب و فهم قرآن، به ذهنشان رسیده و از اساس اشکالی نادرست است. تنها دلیلی که مدت زمان زندانی یوسف (علیه‌السلام) به سبب آن تمدید شد، کمک خواستن وی از آن زندانی و یادآوری او در نزد پادشاه زمانشان بود. چنان‌که پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: «اگر يوسف آن حرفى را كه گفته بود نمى‏‌گفت، آن همه در زندان باقى نمى‌‏ماند، چون او فرج را از غير خداى تعالى درخواست كرد.»[1] با این حال این نوع درخواست به عصمت پیامبر کوچک‌ترین لطمه‌ای نزده و گناه محسوب نمی‌شود. همچنان که برخی از مفسران چنین ‌می‌گویند: «بايد دانست كه استعانت به مخلوق در دفع مضار و تخلّص از مكاره جايز است به اجماع و غير قبيح، بلكه گاهى واجب مى‏‌شود، زيرا انسان مدنى الطبع محتاج به همنوع خود باشد در زندگانى و حضرت ختمی‌مرتبت (صلی الله عليه و آله) در حين تبليغ رسالت از مهاجر و انصار استعانت مى‌‏فرمود، پس روايات مذكوره دلالت نمى‏‌كند بر حرمت استعانت بلكه عتاب مذكور به يوسف (عليه السّلام) به جهت ترك عادت جميله او بود در صبر و توكل بر خدا در جميع امور».[2]
اما سخن مسیحیان که به این قسمت «فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ» از آیه مذکور استدلال کرده‌اند از پایه بی‌اساس است. آنان ضمیر "ه" را به یوسف (علیه‌السلام) برگردانده و دچار اشتباه در معنای آیه شده‌اند. بررسی تفاسیر قرآن پرده از این حقیقت بر‌می‌دارد که برگرداندن ضمیر مذکور به حضرت یوسف (علیه‌السلام) توسط هیچ‌یک از مفسرین صورت نگرفته است. بلکه آنان ضمیر مربوطه را به " الذی" که همان زندانی آزادشده است، برگرداندند؛ بنابراین معنای آیه چنین است: «شيطان از ياد رفيق زندانى يوسف محو كرد كه نزد ربّش از يوسف سخن به ميان آورد».[3] حتی مفسرین سنی مذهب نیز همین مطلب را، از این آیه برداشت کرده‌اند: «و الضمير يعود الى الساقي و الشيطان فاعل و المعنى فأنساه الشيطان أن يذكر يوسف عند الملك».[4] ترجمه این عبارت این است که ضمیر به ساقی برمی‌گردد و شیطان فاعل این جمله است و آیه به این معناست: شیطان ذکر کردن یوسف در نزد پادشاه را از ذهن ساقی برد.
با توجه به مطالبی که آورده شد معنای آیه 42 سوره‌ی یوسف چنین می‌شود: «و به يكى از آن دو نفر كه دانست آزاد مى‏‌شود، گفت: مرا نزد سرور خود ياد كن. ولى شيطان ياد كردنِ از يوسف را نزد سرورش از ياد او برد در نتیجه چند سالى در زندان ماند.»[5] آری این شبهه‌ی مسیحیان نیز مانند بسیاری از شبهات دیگر بی‌اساس بوده و با این شبهات نمی‌توانند کوچک‌ترین خللی به قرآن و اعتقادات مسلمین وارد کنند. ای کاش به جای اینکه این همه وقت صرف اشکال‌تراشی بی‌اساس بر اسلام و قرآن کنند، به حذف و تحریف اشکالات بسیار زیاد موجود در کتاب مقدس تحریف‌شده خود مشغول باشند؛ چنان‌که بسیار از این تحریفات انجام داده‌اند.

پی‌نوشت:
[1]. الدر المنثور فى التفسير المأثور، سيوطى (911 ه. ق)، دارالفكر، بيروت، چاپ اول، ج 4، ص 20.
[2]. تفسير اثنى عشرى، حسين بن احمد حسينى شاه عبدالعظيمى، ج 6، ص 226.
[3]. ترجمه تفسير الميزان: سيد محمدباقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى، ج‏11، ص 247
[4]. إعراب القرآن و بيانه، درويش محيى الدين، دارالارشاد سوريه، ج‏4، ص 503
[5]. ترجمه قرآن کریم، انصاریان.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.