اعتقاد شيعه درباره علم غيب ائمه

  • 1394/10/14 - 08:59
«محمد بن ایوب زرعی دمشقی»، از شاگردان سرشناس ابن تیمیه، در مورد وی کلماتی را به رشته تحریر درآورده است که شبیه آن را شیعیان در مورد رسول خدا- و اهل‌بیت او نقل می‌کنند. وی می‌نویسد: «از تیزبینی شیخ الاسلام، ابن تیمیه! امور عجیبی را دیدم، و آنچه من ندیدم، بزرگ‌تر و بزرگ‌تر است، و اگر تنها بخواهیم در مورد پیش‌بینی‌های وی سخن بگوییم...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ چرا شیعیان اعتقاد دارند که ائمه همانند خدا علم غیب دارند؟ چرا شیعیان در بسیاری از کتب خویش، علم غیب را که در بسیاری از آیات،‌ تنها به خدا نسبت داده شده به ائمه خود نسبت می‌دهند؟ به این آیات دقت کنید:  «قُلْ لَا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ يُبْعَثُونَ [نمل/۶۵] بگو کسی در آسمان‌ها و زمین جز خدا از غیب آگاه نیست و نمی‌دانند که چه زمانی برانگیخته خواهند شد. » و حتی از رسول خدا- نیز نفی شده است، «قُلْ لَا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلَا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَی إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَی وَالْبَصِیرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ [انعام/۵۰] بگو: به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است، (توان ایجاد اشیاء به کلمه کن، و بذل نیاز سائلان بدون کم شدن از مقدور را ندارم)، و من علم غیب نیز ندارم، و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام، من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم (پس من به سبب پیروی از وحی بینایم و هر روی گردان از وحی نابیناست) بگو: آیا نابینا و بینا یکسانند؟ پس چرا فکر نمی‌کنید؟!»
پاسخ:
همانطور که تمام علمای مسلمان اجماع دارند، بعضی آیات قرآن مفسر و برخی مقید آیات دیگر هستند. از جمله آیاتی که در قرآن به عنوان مقید دیگر آیات و توضیح دهنده مقصود از آنها بیان شده است، آیات ۲۶ و ۲۷ سوره جنّ است که می‌فرماید:
«عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا، [سورة جنّ/۲۶ و ۲۷] دانای نهان است، و کسی را بر غیب خود چیره نمی‌کند، جز فرستاده‌ای را که از او خشنود باشد، که [در این صورت] برای او از پیش رو و از پشت سرش نگهبانانی بر خواهد گماشت.»
در این آيه شریفه، برای بیان اینکه برخی از مأمورین الهی از جانب خدا آگاه به غیب می‌گردند، از کلمه «یُظهِرُ» استفاده کرده که معنی آن «چیره گرداندن» است، پس مضمون آيه «...لیُظِهرَهُ عَلی الدِّینِ کُلِّه...[توبه/33] این است: او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هرچه دین است، چیره گرداند، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند.»
این آیه نه تنها ثابت می‌کند که گروهی از مأمورین الهی (انبیا، ملائکه و ائمه) از جانب خدای متعال دارای علم غیب شده‌اند؛ بلکه ثابت می‌کند که آنها بر غیب چیره هستند و غیب به اذن الهی در اختیار و تحت سلطه آنان قرار گرفته است، لذا درباره حضرت عيسی (علیه السلام) فرموده است که او گفت: «وَ أُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِی بُيُوتِكُمْ [آل عمران/ ۴۹] و شما را از آنچه می‌خورید و در خانه‌هایتان ذخیره می‌کنید، خبر می‌دهم.»
جالب اینجاست که در صحیح‌ترین کتب اهل سنت، علم غیب به رسول خدا- نسبت داده شده است. در «صحیح مسلم» یک باب روایت در مورد علم غیب رسول خدا- و آگاهی حضرت به علوم گذشته و آینده می‌آورد و می‌گوید:
«رسول خدا- روزی از صبح تا به غروب بر منبر رفته، خطبه خواند و تنها برای نماز پایین آمد و در این سخنرانی‌ها ما را از آنچه بود و آنچه خواهد بود، با خبر ساخت، پس عالم‌ترین ما کسی است که از همه بهتر سخنان پیامبر- را حفظ کرده باشد.»[1]
صاحب کتاب تفسیر صنعانی در مورد امیرالمؤمنین علي (علیه السلام)، روایتی با سند صحیح نقل کرده است که فرمود: «از من (هر آنچه می‌خواهید) بپرسید. قسم به خدا! اگر در مورد هر چیزی که تا قیامت باشد از من بپرسید، برای شما به تفصیل در مورد آن سخن خواهم گفت.‌ از من در مورد کتاب خدا بپرسید. قسم به خدا! هیچ آیه‌ای نیست، جز آنکه می‌دانم آیا در شب نازل شده یا در روز، در دشت یا در کوه.»[2]
بنابراین، ادعای اینکه علم غیب در آیات تنها مخصوص خداست و از دیگران نفی شده، در واقع فهم غیر صحیح آیات و قبول کردن ظاهر بعضی آیات، بدون مراجعه به آیات مکمل و مفسر آن آیه است. پس نفی علم غیب از پیامبر- علم بالاستقلال (بدون اذن و اراده خدا) است و آیاتی که در آنها به صراحت علم غیب به انبیا و مأمورین الهی نسبت داده شده است، دلالت بر جواز علم غیب با اذن الهی دارند.
اما سؤال ما: چرا سلفیون علم غیب را برای علمای خویش می‌پذیرند؛ اما برای انبیا و اولیای الهی قبول ندارند؟
«محمد بن ایوب زرعی دمشقی»، از شاگردان سرشناس ابن تیمیه، در مورد وی کلماتی را به رشته تحریر درآورده است که شبیه آن را شیعیان در مورد رسول خدا- و اهل‌بیت او نقل می‌کنند. وی می‌نویسد: «از تیزبینی شیخ الاسلام، ابن تیمیه! امور عجیبی را دیدم، و آنچه من ندیدم، بزرگ‌تر و بزرگ‌تر است، و اگر تنها بخواهیم در مورد پیش‌بینی‌های وی سخن بگوییم، باید یک کتاب بزرگ بنویسیم. در سال ۶۹۹ به یارانش خبر آمدن قوم تاتار را داد و اینکه لشگر مسلمانان شکست خواهد خورد، و اینکه در دمشق قتل عام و به بردگی گرفتن عمومی اتفاق نخواهد افتاد، و اینکه توجه لشگر تاتار به جمع اموال خواهد بود. این زمانی بود که لشگر تاتار هنوز قصد حمله نکرده بود!‌ سپس در سال ۷۰۲ وقتی دوباره لشگر تاتار قصد حمله به شام را داشت، گفت: این بار آنها شکست خواهند خورد و مسلمانان پیروز می‌شوند و ۷۰ قسم بر این سخن خورد. به او گفتند: بگو: ان شاء الله! گفت: ان شاء الله می‌گویم؛ اما نه برای بیان احتمال؛ بلکه برای بیان قطعیت این ماجرا. و از او شنیدم که می‌گفت: وقتی به من اصرار فراوان کردند، گفتم: اصرار نکنید! خدای متعال در لوح محفوظ نگاشته است که آنها در این حمله شکست می‌خورند و پیروزی با لشگریان اسلام است... و چندین بار به امور درونی من که تنها به من مرتبط بود و قصد آن را داشتم، خبر داد. با اینکه آن مطلب را بر زبان نیاورده بودم. و بعضی از ماجراهای بزرگ را که در آینده اتفاق می‌افتاد، به من خبر داد؛‌ ولی زمان آن را مشخص نکرد، و من بعضی از آنها را دیدم و منتظر بقیه آنها هستم. و چیزهایی که بزرگان اصحاب او دیده‌اند، چند برابر آن چیزی است که من دیده‌ام.»[3]
حال چطور سلفیون و وهابیون علم غیب ابن تیمیه و آگاهی پیدا کردن وی از لوح محفوظ و خبر دادن از باطن مردم را برای او که به گفته علمای اهل سنت، دشمن اهل‌بیت بود،‌ قائل هستند؛ اما حتی رسول خدا- نمی‌تواند با اذن خدا علم غیب داشته باشد، و اگر کسی چنین ادعایی را در مورد آنها داشته باشد، کافر می‌دانند؟!

پی‌نوشت:
[1]. «وحدثنی یَعْقُوبُ بن إبراهیم الدَّوْرَقِیُّ وَحَجَّاجُ بن الشَّاعِرِ جمیعاً عن أبی عَاصِمٍ قال حَجَّاجٌ حدثنا أبو عَاصِمٍ أخبرنا عَزْرَةُ بن ثَابِتٍ أخبرنا عِلْبَاءُ بن أَحْمَرَ حدثنی أبو زَیْدٍ یَعْنِی عَمْرَو بن أَخْطَبَ قال صلی بِنَا رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم الْفَجْرَ وَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَخَطَبَنَا حتی حَضَرَتْ الظُّهْرُ فَنَزَلَ فَصَلَّی ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَخَطَبَنَا حتی حَضَرَتْ الْعَصْرُ ثُمَّ نَزَلَ فَصَلَّی ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَخَطَبَنَا حتی غَرَبَتْ الشَّمْسُ فَأَخْبَرَنَا بِمَا کان وَبِمَا هو کَائِنٌ فَأَعْلَمُنَا أَحْفَظُنَا.» صحیح مسلم، ج۴، ص۲۲۱۷.
[2]. «عبد الرزاق عن معمر عن وهب بن عبد الله عن أبی الطفیل قال شهدت علیا وهو یخطب وهو یقول سلونی فوالله لا تسألونی عن شیء یکون إلی یوم القیامة إلا حدثتکم به وسلونی عن کتاب الله فوالله ما من آیة إلا وأنا أعلم به لیل نزلت أم به نهار أم فی سهل أم فی جبل.» تفسیر الصنعانی، عبد الرزاق بن همام الصنعانی، تحقیق: د. مصطفی مسلم محمد، مکتبة الرشد، ریاض، اول، ۱۴۱۰ ق،  ج۳، ص۲۴۱.
[3]. «و لقد شاهدت من فراسة شیخ الإسلام ابن تیمیة رحمه الله أمورا عجیبة وما لم أشاهده منها أعظم وأعظم ووقائع فراسته تستدعی سفرا ضخما أخبر أصحابه به دخول التتار الشام سنة تسع وتسعین وستمائة وأن جیوش المسلمین تکسر وأن دمشق لا یکون بها قتل عام ولا سبی عام وأن کلب الجیش وحدته فی الأموال: وهذا قبل أن یهم التتار بالحرکة ثم أخبر الناس والأمراء سنة اثنتین وسبعمائة لما تحرک التتار وقصدوا الشام: أن الدائرة والهزیمة علیهم وأن الظفر والنصر للمسلمین وأقسم علی ذلک أکثر من سبعین یمینا فیقال له: قل إن شاء الله فیقول: إن شاء الله تحقیقاً لا تعلیقا.
وسمعته یقول ذلک قال: فلما أکثروا علی قلت: لا تکثروا کتب الله تعالی فی اللوح المحفوظ: أنهم مهزومون فی هذه الکرة وأن النصر لجیوش الإسلام  ... وأخبرنی غیر مرة بأمور باطنة تختص بی مما عزمت علیه ولم ینطق به لسانی وأخبرنی به بعض حوادث کبار تجری فی المستقبل ولم یعین أوقاتها وقد رأیت بعضها وأنا أنتظر بقیتها وما شاهده کبار أصحابه من ذلک أضعاف أضعاف ما شاهدته والله أعلم.» مدارج السالکین، محمد بن أبی بکر أیوب الزرعی، تحقیق: محمد حامد الفقی، دار الکتب العربی، بیروت، دوم، ۱۳۹۳ - ۱۹۷۳، ج۲، ص 489

تهیه و تنظیم: حجه الاسلام محمد صادق محسن زاده

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.