برهان انجیلی در رد تصلیب مسیح

  • 1394/10/12 - 07:41
در باور مسیحیان کنونی به صلیب کشیده شدن و کشته شدن مسیح (علیه‌السلام) چنان حک گشته و تلقین شده که انگار مسیحیت منهای مسئله صلیب، مسیحیت نمی‌تواند باشد. این باور غلط به این خاطر در ذهن آنان نقش بسته است که مسیحیان فرسنگ‌ها از مسیحیت حقیقی و حتی کتاب مقدس تحریف‌شده‌ی خود دور شده‌اند. به‌گونه‌ای که مطیع بی‌چون و چرای اربابان کلیسای...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در باور مسیحیان کنونی به صلیب کشیده شدن و کشته شدن مسیح (علیه‌السلام) چنان حک گشته و تلقین شده که انگار مسیحیت منهای مسئله صلیب، مسیحیت نمی‌تواند باشد. این باور غلط به این خاطر در ذهن آنان نقش بسته است که مسیحیان فرسنگ‌ها از مسیحیت حقیقی و حتی کتاب مقدس تحریف‌شده‌ی خود دور شده‌اند. به‌گونه‌ای که مطیع بی‌چون و چرای اربابان کلیسای ظلم پیشه شده و به جای اینکه به کتاب خود مراجعه کرده و دین را از آن بگیرند، دین خود را از همان اربابان ظالم گرفتند. چرا که اگر به کتاب مقدس عمل کرده و در آیات آن اندکی تفکر می‌کردند، هرگز افسانه‌‌ی صلیب را نمی‌پذیرفتند؛ همان‌گونه که کتاب مقدس این افسانه را نپذیرفته و نظری خلاف آن دارد.
حضرت عیسی (علیه‌السلام) در لحظات آخر حضورشان در نزد حواریون و سایر مردم، شروع به بازگو کردن حقایقی که تا ساعاتی دیگر رخ خواهد داد، می‌کنند. ایشان می‌فرمایند زمانی که رومیان و فریسیان برای دستگیری من خواهند آمد، شما به جای حمایت از من، فرار را برقرار ترجیح خواهید داد و مرا تنها می‌گذارید. مسیح (علیه‌السلام) در ادامه می‌فرماید اگرچه شما مرا تنها می‌گذارید اما من تنها نخواهم بود و خدا مرا ترک نکرده و با من خواهد بود؛ و در پایان یادآور می‌شود که من برجهان غلبه خواهم کرد. بدین معنی که رومیان و فریسیان و کسانی که به من خیانت می‌کنند هرگز توان غلبه بر من را نخواهند یافت. کتاب مقدس حکایت بیانات مسیح (علیه‌السلام) در اواخر حضورشان را چنین نقل می‌کند: «اینک، ساعتی می‌آید بلکه الآن آمده است که متفرّق خواهید شد. هریکی به نزد خاصّان خود و مرا تنها خواهید گذارد. لیکن تنها نیستم زیرا که پدر با من است. بدین چیزها به شما تکلّم کردم تا در من سلامتی داشته باشید. در جهان برای شما زحمت خواهد شد؛ و لکن خاطرجمع دارید زیرا که من برجهان غالب شده‌ام».[1]
راویان کتاب مقدس و نویسندگان زندگینامه مسیح (علیه‌السلام) در مورد کشته‌شدن مسیح (علیه‌السلام) بر روی صلیب نیز بسیار نوشته‌اند. آنان گمان کرده‌اند که آن کس که به صلیب کشیده شده، خود مسیح (علیه‌السلام) است و حرف‌هایی راکه او به زبان جاری کرده به مسیح (علیه‌السلام) نسبت داده‌اند. راویان کتاب مقدس در مورد وقایع به صلیب کشیده شدن مسیح خیالی خود، چنین گفته‌اند که چون مسیح را به صلیب کشیدند وی به شکایت از خدا پرداخته و با آواز بلند تنها ماندن خود را بازگو کرده و خطاب به خدا گفته است که چرا مرا تنها گذاشتی؟ کتاب مقدس این ماجرا را چنین شرح داده است: «و نزدیک به ساعت نهم، عیسی به آواز بلند صدا زده گفت، ایلی ایلی لَما سَبَقْتِنی؛ یعنی الهی الهی مرا چرا ترک کردی».[2] خود مسیح‌ قبل از ماجرای صلیب، می‌فرمایند شما مرا ترک می‌کنید اما خدا مرا ترک نمی‌کند. در مقابل فرمایش خود مسیح، متی می‌گوید که مسیح هنگام به صلیب کشیده شدن گفته است که خدایا مرا چرا ترک کردی؟ نکته ظریفی که باید اندیشمندان آزاده‌ی مسیحی به آن توجه کنند همین اختلاف بین دو روایت است.
در عمل به این دو روایت، فرض‌هایی قابل‌تصور است که همه‌ی آن‌ها جز یک فرض نمی‌تواند مورد قبول باشد. فرض اول این است که به هیچ‌کدام از روایت‌ها اعتنا نکنیم و نه فرمایش آخر مسیح را قبول کنیم و نه تصلیب را که این قابل‌قبول هیچ‌کس‌ نمی‌تواند باشد. فرض دوم این است که یکی را قبول کرده و دیگری را بی‌دلیل رد کنیم؛ این نیز قابل‌قبول هیچ عاقلی نمی‌تواند باشد. فرض سوم این است که بین دو روایت جمع کنیم و نتیجه واحدی قابل قبولی به دست بیاوریم. در این فرض نیز چند احتمال وجود دارد.
در فرض جمع دو روایت یا باید بگوییم که خدا خلف وعده کرده و به مسیح فرموده که وی را ترک نخواهد کرد اما در موقع خطر او را ترک کرده است. یا اینکه باید بگوییم از اساس خداوند، چنین وعده‌ای را به مسیح نداده است و وی به دروغ این سخن را به زبان آورده و گفته است که خدا مرا ترک نخواهد کرد. خلف وعده خداوند و دروغ‌گویی مسیح را هیچ دین‌داری نمی‌تواند بپذیرد. در کنار این فروض و احتمالات فقط یک احتمال وجود دارد و حق و حقیقت نیز همان احتمال است. واقعیت این است که خدا خلف وعده نکرده و مسیح نیز هرگز دروغی نگفته است، بلکه ماجرا این است که آن کس که بر روی صلیب تنها مانده و خدا نیز او را ترک کرده همان مشابه مسیح بوده که اعتقاد اسلام و قرآن نیز همین است؛ یعنی همان اشتباهی را که بقیه مردم کردند، متی نیز در تشخیص مسیح (علیه‌السلام) با یهودای اسخریوطی خائن کرده‌اند و آن سخن را به اشتباه به مسیح (علیه‌السلام) نسبت داده است. آیا مسیحیان منبع حجتی بالاتر از کتاب مقدس خودشان دارند؟ اگر چنین منبعی وجود ندارد چرا به کتاب مقدس عمل نمی‌کنند؟

پی‌نوشت:
[1]. ترجمه قدیم کتاب مقدس، یوحنا 16: 32 و 33
[2]. ترجمه قدیم کتاب مقدس، متی 27: 46

تولیدی

دیدگاه‌ها

تصلیب مسیح بر گفته محقق های بزرگ یک واقعیت محض است و تنها انکارکنندگان آن مسلمانان متعصب همان اربابان ظلم هستند... حال حرف قدیسان محققان و پژوهشگران بزرگ را باور کنیم یا حرف چندین مسلمان و سایتی که در ان با کینه توزی و نفرت نوشته شده؟

گرامي؛ كدام محققان بزرگ ؟! كدام واقعيت محض ؟! اگر چنين و چنان به تصليب مسيح يقين داريد، لطفاً به همين مقاله پاسخ مستند بدهيد. تا برسيم به ديگر براهين. وقتي شواهد و قرائني در خود انجيل وجود دارد كه تصليب مسيح را نفي ميكند، ديگر چه جاي تعصب و عصبانيت است؟ چرا متن انجيل را رها كرده و سخن شبانان را ميپذيريد؟

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.