برخی از ویژگیهای خاصه امیرمؤمنان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مهمترین دلایل امامت و خلافت امیرمؤمنان (علیه السّلام) ویژگیها و خصوصیاتی بود که خاصه حضرت بود؛ که در این مقاله برای شناخت مقام آن بزرگوار بر امر خلافت و جانشینی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، به برخی از آنها اشاره میکنیم:
الف) بستن درهای داخل مسجد جز درب خانه علی (علیه السّلام)؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد تمام درها جز در خانه امیرمؤمنان (علیه السّلام) که به سوی مسجد باز شده، بسته شود. این فرمان به قدری برای صحابه گران تمام شد که لب به اعتراض گشوده و دلیل آن را جویا شدند؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: به خدا سوگند من از جانب خودم این کار را نکرده، بلکه فرمان از سوی خداوند صادر شده است؛ در روایت زید بن ارقم آمده است: «گروهی از صحابه درهایی به مسجد گشوده بودند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد همه آنها جز درب خانه علی (علیه السّلام) بسته شود. راوی گوید: میان مردم در این باره سخنانی ردّ و بدل میشد که به همین مناسبت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطبهای خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: از سوی خدا به من امر شده تا همه درها را به سوی مسجد ببندم جز درب خانه علی (علیه السّلام) را. گویا برخی از شما در این باره سخنانی گفتهاید در حالی که به خدا سوگند من کاری از پیش خود انجام نداده و هر چه هست امر خداوند است که من از آن پیروی میکنم.»[1] ابن حجر عسقلانی و حاکم نیشابوری پس از نقل این روایت آن را توثیق و تصحیح نمودهاند.
ب) بازگرداندن ابوبکر و فرستادن امیرمؤمنان (علیه السّلام) برای قرائت سوره برائت؛ در سالهای پایانی عمر شریف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که سوره برائت نازل شد. این سوره باید برای کفّار مکّه خوانده میشد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ابتدا ابوبکر را برای خواندن آن به سوی مکه روانه کرد؛ ابوبکر بخشی از راه را طی کرده بود که وحی نازل شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را موظف نمود تا ابوبکر را برگردانده و شخصی از خود را برای این مهم مأمور سازد و او کسی نبود جز امیرمؤمنان (علیه السّلام). پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره جملهای بسیار تأمل برانگیز فرمود: «لا یذهب بها الّا رجل منّی و أنا منه.[2] این نامه را کسی نباید ببرد، مگر کسی که او از من است و من از اویم.» این جمله به خوبی گویای آن است که شخصیت مورد اعتماد خدا و رسول او امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) است، نه ابوبکر و نه هیچ کس دیگر. و آن کسی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، امیرمؤمنان (علیه السّلام) میباشد نه ابوبکر.
ج) ازدواج امیرمؤمنان (علیه السّلام) با فاطمه (علیها السّلام)؛ روایات فراوانی در منابع شیعه و سنّی هست که بسیاری از صحابه از جمله ابوبکر و عمر برای خواستگاری از صدیقه کبری، فاطمه زهرا (علیها السّلام) پیش گام شدند، امّا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به سینه همه آنها دست رد زد تا آن که امیرمؤمنان (علیه السّلام) برای خواستگاری آمد، امّا این بار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیدرنگ این پیشنهاد را پذیرفت و دخترش را به ازدواج او درآورد. این مسأله نیز باعث شد تا شعلههای حسادت در وجود دیگران شعلهور گردد؛ به حدّی که حتّی زنان خود را نزد فاطمه (علیها السّلام) میفرستادند تا از امیرمؤمنان (علیه السّلام) عیبجویی کنند... ابن حبّان، نسائی و بسیاری از دیگران آوردهاند: «عن عبدالله بن بریده عن أبیه قال خطب أبوبکر و عمر، فاطمه فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) إنّها صغیرة فخطبها علیّ فزوّجها منه[3] ابوبکر و عمر از فاطمه خواستگاری کردند، امّا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها فرمود: فاطمه (علیها السّلام) خردسال است تا آن که علی (علیه السّلام) به خواستگاری آمد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را به ازدواج علی (علیه السّلام) درآورد.» حاکم نیشابوری پس از نقل روایت، اینگونه آن را تصحیح نموده: «هذا حدیث صحیح علی شرط الشّیخین و لم یخرّجاه.[4] این حدیث، طبق شرائطی که بخاری و مسلم در صحت روایت قائل بودند صحیح است، امّا آندو روایت نکردهاند. همچنین هیثمی مینویسد: «عم حجر بن عنبس فقال: خطب أبوبکر و عمر فاطمة رضی الله عنها فقال النّبی (صلی الله علیه و آله و سلم) هی لک یا علیّ رواه الطّبرانی و رجاله ثقات.[5] حجر بن عنبس گوید: ابوبکر و عمر، حضرت فاطمه (علیها السّلام) را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواستگاری کردند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به علی (علیه السّلام) فرمود: فاطمه (علیها السّلام) برای توست. این روایت را طبرانی نقل کرده و راویان آن مورد اعتمادند.»
پینوشت:
[1]. عن زید بن أرقم قال: کان لنفر من أصحاب رسول الله (صلى الله علیه وآله و سلم) أبوابٌ شارعة فی المسجد قال: فقال یوماً: سّدوا هذه الابواب إلاّ باب علیٍّ. قال: فتلکَّم فی ذلک الناس. قال: فقام رسول الله (صلى الله علیه وآلهو سلم) فحمد الله وأثنى علیه، ثمَّ قال: «أمّا بعد: فإنّی أمرت بسدّ هذه الابواب غیر باب علیّ، فقال فیه قائلکم، وأنّی ما سددت شیئاً ولافتحته ولکنّی اُمرت بشیء فاتّبعته. مسند أحمد بن حنبل، أحمد بن حنبل، مؤسسة قرطبة، مصر، ج 4، 369.
[2]. مسند أحمد بن حنبل، أحمد بن حنبل، مؤسسه قرطبة، مصر، ج 1، ص 330.
[3]. صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، محمد بن حبان، مؤسسة الرسالة، مصر، ج 15، ص 399.
[4]. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 2، ص 181.
[5]. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، علی بن أبی بکر هیثمی، دار الریان للتراث، قاهرة، ج 9، ص 204.
افزودن نظر جدید