خداوند بذات، و اهل بیت به واسطه خدا بر کل عالم تسلط دارند

  • 1394/09/25 - 00:26
چرا شیعیان اعتقاد دارند که ائمّه، مانند خدا بر کلّ عالم تسلّط دارند؟ در کتاب ولایت فقیه (حکومت اسلامی) امام خمینی آمده است: «برای امام مقامات معنوی هم هست که جدا از وظیفه حکومت است، و آن، مقام خلافت کلّی الهی است که گاهی در لسان ائمه از آن یاد شده است. خلافتی است تکوینی که به موجب آن، جمیع ذرات در برابر ولیّ امر خاضع‌اند.» این در حالی است...

 پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ چرا شیعیان اعتقاد دارند که ائمّه، مانند خدا بر کلّ عالم تسلّط دارند؟ در کتاب ولایت فقیه (حکومت اسلامی) امام خمینی آمده است: «برای امام مقامات معنوی هم هست که جدا از وظیفه حکومت است، و آن، مقام خلافت کلّی الهی است که گاهی در لسان ائمه از آن یاد شده است. خلافتی است تکوینی که به موجب آن، جمیع ذرات در برابر ولیّ امر خاضع‌اند.»[۱] این در حالی است که در قرآن کریم صراحتاً می‌گوید: وقتی خدا از کفار قریش سؤال کرد که چه کسی عالم را تدبیر می‌کند؟ آنها در پاسخ گفتند: خدا. پس عقیده شیعه از کفار قریش که توحید ربوبیّت را قبول داشتند، پایین‌تر و بدتر است!
پاسخ:
در ابتدا باید گفت کلام کفار قریش، اعتقاد آنها نبود؛ بلکه نتیجه تفکرشان بعد از یک سؤال بود؛ چنانچه قرآن کریم می‌فرماید: «وَ مَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ [یونس/۳۱] کیست که کارها را تدبیر می‌کند؟ خواهند گفت خدا.»
علاوه بر این خداوند متعال در قرآن کریم در مورد ملائکه خویش می‌فرماید: «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا [نازعات/۵] و کار [مخلوقات] را تدبیر می‌کنند.» حال، آیا کسی می‌تواند بگوید (نعوذُ بالله) کفار قریش بیش از خدای متعال به توحید اعتقاد داشتند؟! چرا که کفار قریش تدبیر عالم را کار خدا می‌دانستند؛ ولی خود خدای متعال تدبیر را به ملائکه‌اش نسبت می‌دهد؟!
قطعاً چنین برداشتی اشتباه بوده و برداشت صحیح آن است که بگوییم: خدای متعال مدبّر اصلی عالم است؛ ولی اجرای تدبیر - با اذن خدا - توسط ملائکه صورت می‌گیرد.
پس کلام امام خمینی! نیز صحیح است؛ ولی مناسبتی با آنچه در متن سؤال آمده، ندارد؛ زیرا در سؤال آمده «همانند خدا»! اگر مقصود از همانند خدا این است که به صورت مستقل و بدون اذن گرفتن از خدا چنین می‌کنند، این مطلب قطعاً شرک و باطل است و شیعیان هیچ‌گاه چنین اعتقادی ندارند؛ بلکه معتقدند تمام تدبیر و کنترل عالم و ذرات، با قدرت و اراده الهی صورت می‌گیرد؛ اما وسیله خدای متعال برای اجرای این اراده، اهل‌بیت هستند، همانطور که قرآن در مورد ملائکه گفته است.
امام صادق (علیه السلام) به همین نکته اشاره می‌کند و می‌فرماید: در زیارت سید الشهداء (علیه السلام) بگویید: «إِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ وَ تَصْدِرُ مِنْ بُیُوتِکُمْ؛ [2] اراده پروردگار در تعیین امور بر شما نازل می‌شود و از خانه شما (به دیگران) صادر می‌گردد.»
در زیارت جامعه کبیره نیز - که سند آن معتبر است - آمده: «وَ أَمْرِهِ إِلَیْکُم؛ [3] امر الهی به سوی شما می‌آید.»
همچنین در تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده است: امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «إِنَّ اللهَ جَعَلَ قُلُوبَ الْأَئِمَّةِ مَوْرِدَاً لِإِرَادَتِهِ فَإِذَا شَاءَ اللهُ شَیْئَاً شَاؤُوهُ وَ هُوَ قَوْلِهِ:]وَ مَا تَشَاؤُونَ إِلَّا اَنْ یَشَاءَ اللهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ [تکویر/۲۹]؛ [4] خداوند قلوب ائمه ( را محل ورود اراده خدا (به این عالم) قرار داد، پس هر زمان خدا اراده‌ای کند، ائمه ( نیز چنین اراده می‌کنند و این همان قول خداوند متعال است که می‌فرماید: و اراده نمی‌کنند، جز آنچه خداوند پروردگار عالمیان اراده کند.
بنابراین، اعتقاد شیعه دقیقاً اعتقادی مطابق با آیات و روایات است.
اما سؤال ما: آیا بزرگان اهل سنت را که اعتقاد به تدبیر عالم توسط انسان‌های صالح دارند، همانند شیعه کافر می‌دانید؟
در کتب برادران اهل سنت، با سند معتبر آمده است که سيدالشهداء (علیه السلام) فرمود: روزی بر منبر خلیفه دوم رفتم و به او گفتم: از منبر پدرم پایین بیا و بر منبر پدرت بنشین! او گفت: پدر من منبر نداشته است!‌ سپس مرا کنار خود نشاند. زمانی که پایین آمد، گفت: ای پسر! این سخن را چه کسی به تو آموخته است؟ پاسخ دادم: کسی این را به من نیاموخت. او گفت: آیا کسی جز خدا و سپس شما (اهل بیت) بر سر ما، مو رویانده‌اید؟![5]
«ذهبی» که خود از سرشناسان و متعصبان علمای اهل سنت است، بعد از نقل این روایت، می‌گوید: سند آن صحیح است!
یعنی خلیفه دوم - که نزد اهل سنت، جایگاه خاصی دارد - اعتقاد داشته است که اهل‌بیت(علیه السلام)  حتی در جزئی‌ترین تصرّفات زندگی انسان (روییدن مو بر روی و سر وی) قدرت تصرّف دارند.
همچنین «ابن تیمیه» که سلفیان و وهابیان اعتقاد خاصی نسبت به وی دارند، در کتاب مجموعه فتاوای خود به هنگام مقام مقایسه بین انسان و ملائکه می‌نویسد:
در مورد سود رساندن به دیگران و مخلوقات، و تدبیر عالم (به عنوان دلیلی برای برتری ملائکه) گفته‌اند: آنها رزق بندگان را بر دست خویش جاری می‌کنند و علوم و وحی را فرو می‌آورند و عالم را حفظ و نگهداری می‌کنند!
اما جواب این است که انسان‌های صالح، این مقامات و بیش‌تر از آن را دارند! در این مورد شفاعت انسان‌های شفاعت‌کننده در مورد گناهکاران و یا همه انسان‌ها تا از سختی قیامت نجات پیدا کنند و حساب آنها شروع شود، و نیز شفاعت در مورد اهل بهشت که وارد آن شوند، کافی است (تا بر برتری انسان بر ملائکه دلالت کند) و بعد از این مرحله، نوبت به شفاعت ملائکه می‌رسد. این ملائکه چطور به مقام «و ما تو را نفرستادیم، مگر رحمتی برای عالمیان» می‌رسند؟ و ملائکه چه زمانی به مقام کسانی می‌رسند که «دیگران را بر خویش مقدم می‌دارند، حتی اگر خود در سختی باشند»؟ و ملائکه چه زمانی به مقام کسانی می‌رسند که به سمت هدایت و دین حق دعوت می‌کنند و یا سنت حسنه‌ای بر جای می‌گذارند؟ و ملائکه را چگونه با این سخن رسول خدا- می‌سنجید که فرمود: «در امت من کسانی هستند که در افرادی بیش‌تر از دو قبیله ربیعه و مضرّ شفاعت می‌کنند!»؟‌ و ملائکه را چگونه با: اقطاب، اوتاد، اغواث، ابدال و نجبا می‌سنجید؟![6]
آیا وهابیون و سلفیان که چنین اعتقاداتی را شرک می‌دانند، می‌توانند بگویند خلیفة دوم که در این مورد اعتقادی مشابه شیعیان دارد، مشرک است؟ آیا ابن تیمیه را که در این مورد تصریح به صحت اعتقاد شیعه کرده است، کافر می‌دانند؟!

پی‌نوشت:
[۱]. حکومت اسلامی، سیّد روح الله موسوی (امام خمینی)، کتابخانه بزرگ اسلامی، تهران، بی‌تا، ص ۵۷، ذیل عنوان ولایت تکوینی.
[2]. الکافی، شیخ کلینی، دارالحدیث، قم، ۱۴۲۹ ق، ج ۹، ص ۳۱۲.
[3]. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۳ ق، ج ۲، ص ۶۱۳.
[4]. تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، دارالکتاب، قم، ۱۴۰۴ ق، ج ۲، ص ۴۰۹
[5]. «حماد بن زید حدثنا یحیی بن سعید الأنصاری عن عبید بن حنین عن الحسین قال صعدت المنبر إلی عمر فقلت انزل عن منبر أبی واذهب إلی منبر أبیک فقال إن أبی لم یکن له منبر فأقعدنی معه فلما نزل قال أی بنی من علمک هذا قلت ما علمنیه أحد قال أی بنی وهل أنبت علی رؤوسنا الشعر إلا الله ثم أنتم ووضع یده علی رأسه وقال أی بنی لو جعلت تأتینا و تغشانا إسناده صحیح.» سیر أعلام النبلاء، محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی، تحقیق: شعیب الأرناؤوط و محمد نعیم العرقسوسی، مؤسسه الرسالة، بیروت، چاپ نهم، ۱۴۱۳ ق، ج ۳، ص ۲۸۵.
[6]. و اما النفع المتعدی والنفع للخلق وتدبیر العالم فقد قالوا هم تجری أرزاق العباد علی أیدیهم وینزلون بالعلوم والوحی ویحفظون ویمسکون وغیر ذلک من افعال الملائکة.
و الجواب ان صالح البشر لهم مثل ذلک واکثر منه ویکفیک من ذلک شفاعة الشافع المشفع فی المذنبین وشفاعته فی البشر کی یحاسبوا وشفاعته فی أهل الجنة حتی یدخلوا الجنة ثم بعد ذلک تقع شفاعة الملائکة وأین هم من قوله: ] وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ اِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ [ و أین هم عن الذین:]یُؤْثَرُونَ عَلَی أَنْفُسَهُمْ وَلَوْ کَانَ به هم خَصَاصَةٌ[وأین هم ممن یدعون إلی الهدی ودین الحق ومن سن سنة حسنة و این هم من قوله-: «أَنَّ مِنْ أُمَّتِی مَنْ یَشْفَعُ فِی أَکْثَرٍ مِنْ رَبِیعَةٍ وَمَضر.» و أین هم من الأقطاب والأوتاد و الاغواث و الابدال و النجباء؟ مجموع الفتاوی، أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، مکتبة ابن تیمیة، بی‌تا، چاپ دوم، ج ۴، ص ۳۷۹.

تهیه و تنظیم: حجه الاسلام محمد صادق محسن زاده

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.