روشهای تبلیغی جماعة التبلیغ
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جنبش جماعة التبلیغ، از دل تفکرات فرقهی دیوبندیه خارج شدند و شخصی به نام مولانا الیاس این جنبش را تاسیس کرد تا بتواند جلوی ترویج فرهنگ غرب در آن زمان را بگیرد، که این جنبش از هند پایه ریزی شد و تقریبا تمام نقاط جهان را دربرگرفته است، همینطور گفتیم که این جماعت بعدها گرایش پیدا کردند به سمت سلفیگری و اکنون نیز در حال گسترش آن هستند.[1] حال با بیان این مقدمه میخواهیم به بحث سیاستهای تبلیغی این جنبش و نقدی جزئی بپردازیم. و اینکه چه کاری موجب پیشرفت این جنبش در سراسر جهان شد.
جماعت تبلیغ در راس امور خود روشها و سیاستهایی را پایه ریزی کرده و مبلغین آن باید آن سیاستها را درپیش گرفته تا بتوانند در آن موفق باشند؛ این سیاستها با دو اصل کامل میشود:
1. اصول ششگانه در رأس امور
2. اصول دوازدهگانه در راستای امور
- اصول ششگانه: اصولی که در راس امر تبلیغی این جنبش بوده و فقط با این اصول سر و کار داشتند.
1. ایمان (کلمه): بر این اساس هر مسلمانی باید بتواند کلمهی طیبهی شهادتین را تلفظا درست ادا کند و معنا و مفهوم آن را بداند و در زندگی خود آن را عملی کند.[2]
جماعة التبلیغ ایمان را همان تصديق و شهادت دادن به حقانيت واقعی و پذيرش آن واقعيت میداند و اقرار زبانی هم کفایت میکند، اگر این معنا را بپذیریم ما هیچ فرقی بین اسلام و ایمان قرار ندادهایم با این که معنای ایمان و اسلام متفاوت است؛ اسلام همان توحید، نبوت و معاد است که یک شخص از کفر نجات پیدا میکند اما اگر بخواهد نجات کامل پیدا کند باید ایمان که همان عدل و امامت هست را داشته باشد، پس متوجه شدیم که تبلیغی جماعتها اسلام و ایمان را در یک معنا میدانند اما در تشیع این چنین نیست، ایمان مراتب مهمی دارد از دیدگاه علامه طباطبایی(ره) که در قرآن هم به آن اشاره شده است:
اولین مرتبه ایمان عبارت است از اعتقاد قلبی به مضمون شهادتین اجمالا و از لوازم آن عمل به غالب احکام فرعی اسلام است. مرحله دوم ایمان عبارت از اعتقاد تفصیلی به تمام حقایق دینی و خلوص عمل و استقرار و صف عبودیت در اعمال و افعال میباشد. در مرحله سوم ایمان فرد دارای ویژگیهای خاصی میشود، برای مثال از لغو دوری میگزیند و تسلیم پروردگار متعال میگردد و به نوعی خلوص عملی میرسد. مرحله چهارم ایمان، شیوع پیدا نمودن تسلیم عبودی به کلی اعمال و افعال انسان است، یا تعمیم حالت تسلیم به تمام احوال و افعال بنده و نفوذ آن در جمیع شئون میباشد.[3]
2. نماز: هر مسلمانی باید نمازش را از هر جنبه به درستی یاد بگیرد و با خضوع و خشوع برای پروردگار بجا آورد چرا که خضوع روح نماز است.[4] منظور از خضوع و خشوع در اینجا احترام به خدا در هنگام نماز خواندن است، یعنی این که ما به صورت دست بسته جلوی خدا سر خم میکنیم تا احترام زیادی برای خدا گذاشته باشیم. اما تشیع خضوع و خشوع را جور دیگر معنا میکند، خضوع به تواضع ظاهری گفته میشود و خشوع به تواضع قلبی گفته میشود. از دیدگاه تشیع خضوع و خشوع یعنی اینکه هم از لحاظ بدنی و هم از لحاظ روحی جلوی خداوند سر به زیر آرد؛ در روایات آمده است که نماز را با کسالت و خستگی نخوان که با خضوع (تواضع بدنی) منافات دارد[5] و اینکه نماز را بدون حضور قلب نخوان که با خشوع (تواضع قلبی) منافات دارد.[6] گفته شد که خضوع و خشوع جماعة التبلیغ یعنی دست بسته خواندن نماز برای احترام به خدا! آنها هر دو را به یک معنا گرفتهاند و تواضع بدنی و روحی را از هم جدا نکردهاند، با این که معنای خضوع و خشوع این نیست که فقط ار لحاظ بدنی جلوی خدا سر به زیر آریم.
3. اکرام مسلمانان: در بین اصول دیگر این اصول از همه مهمتر میباشد، چون احترام و رعایت حقوق مردم تاثیر به سزایی در جذب آنها دارد، این اصل جنبهی اجتماعی دارد ولی بقیهی اصول جنبهی فردی دارند. بزرگان این جنبش میگویند که اگر این اصل نباشد هزاران فتنه ایجاد خواهد شد.[7]
4. خلوص نیت: هر مسلمانی در انجام هر عملی باید فقط رضایت خداوند را در نظر نظر بگیرد و از هر گونه سود دنیوی پرهیز کند.[8]
5. علم و ذکر: هر مسلمانی باید دستورهای اسلام را یاد بگیرد و نام و یاد خدا همیشه در زبانش جاری باشد و باید توجه بنده در همه حال به سوی خدا باشد.[9]
6. تفریغ وقت: هر مسلمانی باید مقداری از وقت خود را برای یادگیری احکام دین و آموزش آن به دیگران بگذارد. وقتی تفریغ(خالی کردن)وقت در دین تحقق مییابد که لازمهی آن خروج است؛ یعنی خارج شدن از خانه و رفتن به یکی از جماعتها برای تبلیغ در مناطق.[10]
تمامی این اصول شش گانهای که گفتیم اصل محور تبلیغی این جنبش بود که آنها با این شش محور پیش میرفتند، که این اصول را تبلیغی نصاب(برنامههای تبلیغی) مینامند.
- اصول دوازدهگانه: این اصول در حین تبلیغ و در راستای امور تبلیغی است، که هر فرد تبلیغی جماعتی باید فی سبیل الله به آن توجه داشته باشد.
الف: مداومت در چهار اصل: دعوت، عبادت، تعلیم، خدمت
ب: تلاش برای انجام چهار امر: کم خوردن، کم خوابیدن، گذرانیدن بیشتر اوقات در مسجد، کم صحبت کردن
ج: پرهیز از چهار امر: استفاده از وسایل دیگران بدون اجازه ی آنها، رغبت به دنیا، تقاضای لسانی از دیگران، صحبت کردن از مسایل دنیا
بعد از بیان این اصول و راهکارهای و سیاستهای این جنبش متوجه شدیم که اینها با چنین برنامهریزی توانستهاند پیشرفت داشته باشند. این جنبش به مبلغین خود همهی اینها را گوشزد کرده و آنها را راهی میکند.این جنبش زیاد به علمیت مبلغین خود اهمیت نمیدهد و فقط میگوید همین اصول را رعایت کند کافی است، فلذا همین امر موجب شده است که محتوای جماعت تغییری نداشته باشد و محتوای آن دائما در حال گردش باشد و هیچ سلیقهای در آن بکار گرفته نشود و دیگر این که این جنبش حتی به افراد بیسواد هم اجازهی تبلیغ داده است که همهی اینها افت بزرگی برای دین میتواند باشد. پس راحت میتوان متوجه شد که اینگونه تبلیغ کردن در دین نمیتواند گرهای از کار دین باز کرد و تمام این زحماتی که کشیدهاند ثمر آنچنانی نداشته است.[11]
پینوشت:
[1]. جماعة التبلیغ و رویکرد فکری آنان
[2]. عاشق الهی بلند شهری، چه باتین، راولپندی، تحسین پبلشرز/ ص12-37
[3]. تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی با همکاری مرکز نشر فرهنگی رجا، ج 1، ص 418 و ج 3، ص 538.
[4]. عاشق الهی بلند شهری. چه باتین، راولپندی، تحسین پبلشرز، ص16-20
[5]. تفسير صافى، ج 2، تفسير سوره مؤمنون، ص 126
[6]. بحارالانوار، ج 84، ص 266
[7]. عاشق الهی بلند شهری، چه باتین، راولپندی، تحسین پبلشرز/ ص20-26
[8]. همان/ ص30-34
[9]. همان/ ص20-26
[10]. همان/ ص23-24
[11]. علیزادهی موسوی، سید مهدی، مکتب دیوبند و جماعت تبلیغ.دفتر تبلیغات اسلامی حوزهی علمیهی قم، ص260
افزودن نظر جدید