گفتگو با مبلغ تازه مسلمان آرژانتینی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دکتر ادگاردو (سهیل) اسعد جوان خوشگذران و کارگردان تئاتر دیروزی آرژانتینی که تمام وقت خود را به لذتهای مادی و دنیایی صرف کرده بود، امروز در سن چهل سالگی به یک استاد دانشگاه، طلبه حوزه علمیه قم و مبلغ و موسس مراکز اسلامی در جهان تبدیل شده است. خود می گوید: «جوانیام در آرژانتین به فعالیت هنری گذشت. در هنر تئاتر مشغول فعالیت بودم؛ هم نویسندگی و هم کارگردانی میکردم. مدتی هم بهعنوان بازیگر مشغول به فعالیت شدم. در ایام جوانی یک زندگی کاملاً مادی و دور از معنویت و اخلاق داشتم و بیشتر به دنبال لذتهای دنیایی بودم.» او پس از آنکه به دین اسلام تشرف پیدا میکند در طی ۱۵سال گذشته در ۲۰ کشور اسپانیولی زبان به ترویج مکتب اهل بیت پرداخته و در تأسیس هفت مرکز اسلامی و فرهنگی در منطقه آمریکای لاتین نقش اساسی داشته است. تاکنون صدها نفر در اثر فعالیتهای تبلیغی سهیل اسعد به دین اسلام مشرف شده و به مکتب اهل بیت (علیهم السلام) گرویدهاند.
سفارت آمریکا در مکزیک در گزارشی به وزارت امور خارجه آمریکا از فعالیتهای سهیل اسعد در آمریکای لاتین ابراز نگرانی کرده و اقبال مسلمانان شیعه و سنی مکزیک به او را بیسابقه توصیف کردند. دولت مکزیک به دلیل فشار دولت آمریکا ورود سهیل اسعد را به خاک مکزیک ممنوع کرده است.
در ادامه بخشی از گفتگویی که ماهنامه «جریان امروز» با او اخیراً انجام داده است را می خوانید:
* دکتر ادگاردو اسعد الان دقیقاً چه مسئولیتی دارد و چه میکند؟
- در حال حاضر در کشورهای آمریکای لاتین و اروپا مبلّغ هستم و حدود 15 سال است در مناطق اسپانیایی زبان فعالیت میکنم. اصل فعالیت ما تأسیس مراکز اسلامی در کشورهای آمریکای لاتین است؛ هم فعالیت تبلیغی در بین مسلمانان روحانی و هم در خود جامعه آمریکای لاتین. در فعالیتهای تبلیغی هم تابهحال بهعنوان استاد دانشگاه در بیش از 80 دانشگاه جهان حضور داشته و در سمینارها و اجلاسها و جوامع مختلف به تبلیغ دین اسلام پرداختهام. بهطورکلی 6 ماه از سال را ایران هستم و 6 ماه دیگر در کشورهای مختلف فعالیت میکنم.
* اولین کار جدیای را که به خاطر آن بهعنوان یک مبلّغ انقلابی موفق شناخته شدید، کی شروع کردید؟
- قبل از اینکه وارد حوزه علمیه بشوم، بهعنوان مترجم روحانی در شیلی مشغول فعالیت بودم؛ در واقع کار تبلیغی من ازآنجا شروع شد و به خاطر همین تجربه، تصمیم گرفتم طلبه شوم و به شهر مقدس قم سفر کنم. سال 1996 میلادی در سانتیاگو و در یک مرکز اسلامی بهعنوان مترجم شروع به فعالیت کردم اما فعالیت مؤثر در این حوزه که بتوان گفت کار مهمی بوده است، در بولیوی و تقریباً سال 2000 انجام شد. بنده بیشتر با اهل سنت در ارتباط بودم و همین فعالیتهای تبلیغی باعث شیعه شدن 20 گروه اهل تسنن شد. آنجا یک مرکز اسلامی تأسیس کردیم که همان شروع کار جدی و مؤثر ما در حوزه تبلیغ دین بهحساب میآمد.
* ما شما را بهعنوان یک مبلّغ انقلابی متعهد و معتقد میشناسیم. بزرگترین تجربهای که در مسیر فعالیتهایتان به دست آوردید، چه بوده است؟
- وقتی فردی با شنیدن یک حدیث از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شیعه میشود یا با خواندن نهجالبلاغه، رهبر بزرگی از میان سرخپوستان پرو، اسلام را انتخاب میکند و توسط او 80 نفر دیگر به اسلام و تشیع گرایش پیدا میکنند وقتی یک دکتر فلسفه با گوش دادن به یککلام امیرالمؤمنین(علیهالسلام) اسلام را انتخاب میکند، آنجاست که متوجه میشویم مکتبی بسیار بزرگ، عمیق و متعالی داریم. برای من در این تجربهها ثابتشده است که بالاترین ارزش ما همان معارفی است که در قرآن و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و معارف اهلبیت (علیهالسلام) وجود دارد. این موضوع مهمی است که مبلّغ به مکتب خودش معتقد باشد. بنده این موضوع را خودم تجربه کردهام و عامل موفقیت خود را این اعتقاد قوی به احادیث اهلبیت و کلام قرآن میدانم. بزرگترین تجربه بنده که ضمن فعالیت تبلیغی کسب کردهام، مشاهده تحولات مردم با شنیدن احادیث و آیات قرآن و کلام اهلبیت بوده است.
* همه افراد متخصص پس از طی یک مسیر کاری، وقتی دوباره به آن نگاه میکنند، «ایکاش این کار را انجام داده بودم» و... شما هم ازایندست «ایکاش»ها دارید؟
- بعدازاین 20 سال فعالیت تبلیغی در دو زمینه «ایکاش» دارم. یکی تربیت نیرو و کادرسازی است. متأسفانه فعالیتهای ما شخص محور بوده است که با این روش، بهمرورزمان و با کنارهگیری افراد کارها عقب میافتد و تعطیل میشود. خیلی دوست داشتم که همان 20 سال پیش که برای کسب معارف اهلبیت وارد حوزه علمیه شدم، 20 نفر را پیدا میکرد که همین مسیر را طی کنند؛ طلبه شوند و علوم اهلبیت را فراگیرند اما متأسفانه این اتفاق نیفتاد. به نظرم در حال حاضر در این زمینه ضعف داریم. الآن در 25 کشور دنیا با 600 میلیون جمعیت فقط 2 یا 3 روحانی مبلّغ مشغول به فعالیت هستند. ایکاش در هر کشوری، یک روحانی مستقر میشد و 20 سال کار تبلیغ میکرد. استقرار طلبه و روحانی خیلی مهم است اما متأسفانه کار، مقطعی پیش میرود. یکی دیگر از «ایکاش»های من مربوط به امکانات و اقتصاد است. اگر در زمان شروع فعالیت، به هزینههای اقتصادی فکر میکردیم و به دنبال راهی میبودیم، در حال حاضر استقلال مالی داشتیم و به هیچ ارگان و سازمانی وابستگی پیدا نمیکردیم.
* چه چیزهایی موانع کار شما بودند؟ موفق شدید موانع را بردارید یا نه؟ اگر موفق شدید، چطور این کار را کردید؟
- یکی از موانعی که با آن روبهرو شدیم، کمبود نیروی انسانی است. اینکه الآن نیروهای فرهنگی، تعدادشان اندک است، در کار فرهنگی و جمعی، یک مانع به شمار میرود. ما به نیروهای بیشتری نیازمندیم. مانع دوم، نبود امکانات غنی است که برای کار فرهنگی ضرورت دارد. درواقع کمبود در امکانات و تأخیر در اجرای برنامهها یکی دیگر از موانع کار ماست. مانع سوم که به همان عنصر انسانی برمیگردد، ناشی از این است که مردم، افکار مختلف و متفاوتی دارند. در این مسیر مشاهده کردهایم که بسیاری از طلبهها فکر خودشان را منتقل میکنند، نه فکر اسلام را. آرزوی من این است که طلبهها و مبلّغانی که میخواهند در سطح بینالملل فعالیت کنند و مؤثر باشند، از تفکرات شخصی، مجرد شوند و اسلام را محور قرار دهند و فقط مجری باشند. در کار تبلیغ، عنصر فداکاری بسیار مهم است اما در محیطی که ما قرار داریم، متأسفانه فداکاریها خیلی کمرنگ شده است. برخی موانع خارجی هم وجود دارد که در حوزه اختیارات ما نیست؛ مثل مشکل امنیتی که برای ما ایجاد میکنند یا کشورهایی که مانع از ورود و فعالیت ما در کشور خودشان شدهاند.
* به کسانی که میخواهند مسیر شمارا طی کنند، چه توصیهای دارید؟ به نخبگان فرهنگی چه میانبرها و کدام کلیدهای طلایی را پیشنهاد میکنید تا کارهای اثرگذارتری انجام دهند؟
- سه نکته وجود دارد که بسیار مهم است. اول اینکه انسان در این راه، تنها راه نرود و از تجربیات دیگران استفاده کند؛ متأسفانه احساس استقلالطلبیای که در ما طلبهها وجود دارد، علیه ما کار میکند. در اینکه انسان، موجودی مستقل است، شکی نیست ولیکن باید در این مسیر حتماً از تجربیات دیگران استفاده کنند تا موفق باشند. بحث دوم، این است که هیچچیز همانند تجربه زنده در میدان کار، مؤثر نیست. طلاب و فعالان فرهنگی سعی کنند وسط میدان بیایند و بین مردم کار کنند و حضور داشته باشند و با آنها ارتباط مستقیم برقرار کنند. درواقع روش تحقیق، میدانی باشد. برای مثال وقتی میخواهند در حوزه بینالملل کار کنند، در اینترنت جستجو میکنند، دایرة المعارف مطالعه میکنند و دوره میبینند. این خوب است ولی فعالان فرهنگی باید وسط میدان باشند، با مردم ارتباط داشته و از تجربه مستقیم استفاده کنند تا غنی شوند. نمیشود که فقط کتاب خواند و کار کرد؛ باید در وسط میدان و در بطن جامعه حضور داشت. بحث سوم صبر است. این کار فقط با صبر و حوصله پیش میرود؛ صبر خانوادگی، صبر در غربت، صبر در مسافرت و... باید صبر کرد تا به نتیجه نهایی رسید.
* چه شد که از آن فضای مادی بهدوراز معنویت به سمت اسلام گرایش پیدا کردید و یک مبلّغ فرهنگی شدید؟
- چند عامل مهم در انتخاب دین اسلام و مبلّغ شدنم، تأثیر داشت. اولین عامل، این بود که لذتهای دنیوی و مادی هیچوقت مرا سیراب نمیکرد و همیشه به دنبال لذتهای عمیقتر میگشتم. دومین عامل، اینکه آن الگوی بشری که جامعه آرژانتین برای زندگی ارائه کرده بود، برای من جالب نبود. هیچوقت نمیخواستم مثل آرژانتینیها زندگی کنم و به دنبال یک مدل جدید از انسان بودم؛ یک شروع جدید برای شروع یک زندگی دوباره. سومین عامل، این بود که به دنبال معنای عمیقتری از زندگی میگشتم. درواقع چارچوب مادی زندگی برای من خیلی واقعیت نداشت. احساساتی در درونم وجود داشت که به من میگفت حقیقت دیگری باید باشد، یک معنای جدید که باید آن را پیدا کنم. بعدها بامطالعه و تحقیقات گسترده، این معنای عمیق را در اسلام پیدا کردم. ابتدا اسلام را برای خودم میخواستم. ورودم به حوزه علمیه برای خودسازی شخصی بود. در ادامه توانی در خودم دیدم و احساس کردم که با استفاده از ابزارهای هنری که قبلاً آموخته بودم، میتوانم تأثیرگذار باشم. در شرایطی که همتوان داشتم و هم تبلیغ دین برایم یک تکلیف شد، مبلّغ شدم.
منبع: قاصد نیوز، ۱۳۹۴/۰۷/۱۴، کد خبر: 6715
دیدگاهها
بی نام
1395/04/01 - 04:46
لینک ثابت
ایشون نزدیک بیست و خورده ای
مصطفی حنیفی
1395/10/03 - 00:55
لینک ثابت
بعید نیست ما هنوز کاملا اسلام
افزودن نظر جدید