حقیقت در جمع بین روایات منع تدوین حدیث و روایات جواز نگارش حدیث
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در کتب حدیثی معتبر اهل سنت، روایاتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در نهی از نوشتن حدیث، و همچنین روایات صحیحی در تشویق و تجویز نوشتن سنت پیامبر اکرم و اقوال ایشان آمده است؛ از طرفی در گزارشهای تاریخی، آمده است که حاکمان پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، تدوین حدیث و کتابت سنّت و بلکه نشر آن را ممنوع ساخته و بسیاری را در این باره تهدید و تنبیه کردهاند، در ابتدای قرن دوم، تدوین و نوشتن احادیث به طور رسمی در جوامع اسلامی آغاز شده و علما به آن تشویق شدند.
روایات منسوب به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
روایاتی كه در آنها نهی از كتابت، به پیامبر اكرم نسبت داده شده، از سه تن از صحابه به نامهای ابوسعید خدری، زید بن ثابت و ابوهریره نقل شده است، كه مهمترین آنها روایات ابوسعید خدری است. که این حدیث به دو صورت نقل شده است: در یك روایت او گفتاری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را نقل میكند كه فرمود: «از من چیزی جز قرآن را ننویسید و هر كس از من چیزی جز قرآن نگاشته باشد، باید آن را محو كند.»[1] در دو روایت دیگر او چنین نقل میكند، كه: «ما از پیامبر اجازه كتابت حدیث خواستیم، امّا آن حضرت اجازه نداد.»[2] در روایت زید بن ثابت آمده است، كه: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما فرمان داد تا حدیثی را ننگاریم.»[3] یا آنكه از نگاشته شدن حدیث نهی كرد.[4]
روایات ابوهریره هم به سه صورت نقل شده است: در روایت نخست چنین آمده است: «پیامبر بر ما که در حال نگاشتن احادیث بودیم، فرمود: آیا كتابی غیر از قرآن را میجویید؟ امتهای پیش از شما گمراه نشدند، مگر بدین خاطر كه در كنار كتاب آسمانیشان كتاب دیگر فراهم آوردند.»[5] در روایت دوم او مدّعی است كه پس از نهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایات نگاشته شده را در یكجا گرد آورده و سوزاندیم.[6] در روایت سوم هم آمده: «آن حضرت بالای منبر رفته و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: این كتابهایی كه به من گزارش شده مینویسید، چیست؟ من تنها بشری هستم، هر كس چیزی از این احادیث نزد اوست، باید آن را محو كند.»[7]
روایات منع تدوین حدیث، در ترازوی نقد
آنچه ثابت است نشانگر آن بوده است که پیامبر اکرم بر کتابت حدیث تأکید ورزیده و بر ثبت و ضبط آن امر کرده است. و از سوی دیگر، چنانکه روشن است، حاکمان پس از پیامبر، تدوین حدیث و کتابت سنّت و بلکه نشر آن را ممنوع ساخته و بسیاری را در این باره تهدید و تنبیه کردهاند.
محدّثان و محقّقان کوشیدهاند این منع را مستند به روایاتی کنند تا نشان دهند که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) از کتابت حدیث جلوگیری کرده است. امّا این تلاشها عبث است و نمیتواند چیزی فراتر از توجیه واقعیّت موجود، تلقّی شود. شگفتا، نه ابوبکر (که برای اوّلین بار، احادیث نگاشته از رسول الله را به آتش کشید، و به دیگران نیز دستور داد که نگاشتههای خود را به آتش کشند) و نه عمر (که دامنه این منع را گستراند و کسانی را که برخلاف حکم وی گام برمیداشتند، «سیاست» کرد)، هرگز به منع پیامبر و نهی شرعی صادر از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) استناد نکردند.
اشکالات کلّى درباره احادیث نهى از تدوین که به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت دادهاند:
مجموعه احادیث در نهى از تدوین حدیث، که به پیامبر اکرم نسبت داده شده است، از نظر سند ضعیفند، به گونهاى که نمىتوان در استدلال درباره ادعایشان مبنى بر حرمت تدوین در شرع، بدان تکیه کنند، به جز یک حدیث که صحیح شمرده مىشود که آن را مسلم در صحیح خویش آورده است، لکن این عیب را دارد که بین وقف و رفع (اینکه از پیامبر اکرم صادر شده است یا نظر ابوسعید خدری است) مردّد است. از این جهت بخارى آن را در صحیح خود نیاورده است و این عیب (هرچند آن را از صحّت خارج نمىسازد) جز اینکه آن را در مقابل احادیث صحیحِ فراوانى که دالّ بر اباحه تدوین است، از مقام احتجاج ساقط مىسازد.[8]
علاوه بر این، احادیث مذکور بین افرادى مشخص از صحابه دور مىزند که تعدادى اندکاند، در حالىکه مىبینیم بسیارى از صحابه مىنوشتهاند، در همان زمان برخی از صحابه مانند امام علی(علیه السلام) مصحف داشت،[9] و یا عبدالله بن عمرو «صحیفة الصادقه»[10] و همام بن منبه «صحیفه»[11] نوشتند.
نظر ما درباره جمع (میان احادیث دال بر جواز و اخبار دال بر منع از تدوین)
ما چنین مىبینیم که تمامى این توجیهات درباره جمع میان احادیث نهى و منع با احادیث جواز و اذن، مبتنى بر قبول احادیث نهى و صحیح دانستن آنها و قابل تعارض دیدن آنها با احادیث اذن است. لکن ثابت شده است که احادیث منع و نهى تماماً غیرقابل استناد و احتجاج مىباشند، چرا که اسناد آنها یا ضعیف و یا این که داراى اشکال مىباشد، به گونهاى که از حجیّت ساقط مىگردد. و این احادیث نمىتواند در مقابل احادیث صحیحه فراوانى که دالّ بر جواز تدوینند (آن هم به گونهاى که جاى تردید در آنها باقى نمانده و غیرقابل تقیید و تخصیصاند) قرار گیرد.[12] بنابراین حق این است که تدوین حدیث و سنّت نبوى در هیچ روزى از روزها، شرعاً ممنوع نبوده است و هیچ دلیلى بر اجتناب از نوشتن آن و تقیید آن وجود ندارد، بلکه در عهد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در عهد صحابه و تابعین بزرگ (در پیش از قرن اوّل و پس از آن) مباح بوده است. و این کار امروزه امرى ضرورى، لازم و از مقدّسترین و شریفترین کارهاست و نفع آن براى اسلام و مسلمین بیش ازهر کار دیگر است، چرا که بدان وسیله مصادر شریعت (پس از قرآن کریم) که همان سنّت است، حفظ مىگردد.
ما اگر از آنچه درباره هر یک از احادیث نهى از تدوین گفتیم نیز چشم پوشى نموده و معترف شویم به اینکه احادیث مذکور قابل اعتمادند، باز هم روایات دالّ بر اباحه تدوین که از نظر سند صحیحتر و از نظر دلالت روشنتر بوده و راویان بیشترى آنها را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل نموده و دالّ بر گفتار و رفتار آن حضرت است، در تعارض با آنهاست و در میان این روایات (دالّ بر اباحه) مواردى وجود دارد که تقیید و تخصیص بردار نمىباشد، و جایى براى شک در اجازه پیامبر به نوشتن وجود ندارد. در حالىکه احادیث دالّ بر منع، از حدّ آحاد تجاوز نمىکند، بدون تردید احادیث دالّ بر اذن در حدّ استفاضه و شهرت است.
به این ترتیب روشن است که تعارض میان احادیث دال بر منع و احادیث دال بر جواز و اباحه فقط یک تعارض صورى است چونکه اخبار آحاد در مقام تعارض با متواتر و بلکه مشهور مستفیض نمىباشد و بر فرض اینکه احادیث دال بر منع فى نفسه قابل اعتماد باشند، با این حال، مانعى از عمل به آنها وجود دارد و آن اعراض کلّى امّت از آنها مىباشد (هرچند که این اعراض پس از مدّتى بوده باشد) و این اعراض کاشف از عدم حجیّت آنهاست. چرا که تحقّق اجماع امّت (عملاً و قولاً) بر جواز نوشتن و بلکه ضرورى بودن آن ثابت شد، و به نظر علمای اهل سنت، اجماع امّت فى نفسه حجّت است. همین امور، براى ترک احادیث دالّ بر منع و عدم اعتناء به آنها کافى است، بنابراین شایستگى تعارض با احادیث دالّ بر جواز (که براى عمل به مضمون آنها اتفاق نظر وجود دارد)[13] را ندارند.
پس چرا برخى از معارضین مىکوشند تا منع از تدوین حدیث (که پس ازحیات رسول خدا باب شد) را با تکیه بر احادیث منسوخ یا محکوم دال برمنع (بر فرض ورود و صدور آنها از پیامبر) در مقابل احادیث دال بر جواز و اباحه تدوین قرار دهند؟!
ما چنین مىبینیم که روایات دال بر منع، روایاتى سست و بىاساس است که هیچیک از آنها از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صادر نشده است، بلکه ساخته و پرداخته هواداران خلفا و برای توجیه فعل آنان و سرپوش نهادن بر کار آنان میباشد.
پینوشت:
[1]. مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، ج۳، ص۱۲؛ و ص۲۱؛ و ص۳۹؛ و ص۵۶.
سنن الدارمی، دارمی، دمشق: مطبعة الاعتدال، ۱۳۴۹ق، ج۱، ص۱۱۹.
صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، بیروت: دارالفکر، ج۸، ص۲۲۹.
المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۱۲۷.
سنن الکبری، نسائی، بیروت: دار الكتب العلمية، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۱.
[2]. تقیید العلم، خطیب بغدادی، دار إحياء السنة النبوية، ص۳۲.
سنن الترمذى، ترمذی، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۱۴۵.
سنن الدارمى، دارمی، دمشق: مطبعة الاعتدال، ۱۳۴۹ق، ج۱، ص۱۱۹.
[3]. سنن ابی داود، سلیمان سجستانی، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ج2، ص176.
[4]. تقیید العلم، خطیب بغدادی، دار إحياء السنة النبوية، ص35.
[5]. تقیید العلم، خطیب بغدادی، دار إحياء السنة النبوية، ص۳۳.
[6]. مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، ج۳، ص۱۳.
[7]. تقیید العلم، خطیب بغدادی، دار إحياء السنة النبوية، ص۳۵.
[8]. «حدیث ابوسعید در منع تدوین حدیث و نقد آن»
[9]. الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت: دار صادر، ج2، ص338.
[10]. تقیید العلم، خطیب بغدادی، دار إحياء السنة النبوية، ص84.
[11]. مقدمه ابن الصلاح، شهرزوری، بیروت: دار الكتب العلمية، 1416ق، ص143.
سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج5، ص311.
[12]. «حدیث ابوسعید در منع تدوین حدیث و نقد آن»
«حدیث ابوهریره درمنع تدوین حدیث و نقد آن»
[13]. «تشویق پیامبر به کتابت حدیث (سنت) و تجویز آن»
افزودن نظر جدید