سفر از هندوئیسم و مسیحیت به اسلام و تشیع

  • 1394/07/08 - 06:58
محمد علی مهدی، تازه مسلمان انگلیسی از سفر معنوی خود به اسلام می‌گوید: السلام علیکم. اسم من محمدعلی مهدی است. ساکن بیرمنگام انگلستان هستم. وقتی اسلام را پذیرفتم به صراحت شیعه را اسلام حقیقی یافتم. شیعه یعنی محب اهل البیت. امیدوارم این مطلب باعث رنجش خاطر کسی نشود ولی من یافته خودم را بیان می‌کنم. امیدوارم کسانی که گوش می‌دهند برداشت غلطی از شیعه و اهل البیت...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ محمد علی مهدی، تازه مسلمان انگلیسی از سفر معنوی خود به اسلام می‌گوید: السلام علیکم. اسم من محمدعلی مهدی است. ساکن بیرمنگام انگلستان هستم. وقتی اسلام را پذیرفتم به صراحت شیعه را اسلام حقیقی یافتم. شیعه یعنی محب اهل البیت. امیدوارم این مطلب باعث رنجش خاطر کسی نشود ولی من یافته خودم را بیان می‌کنم. امیدوارم کسانی که گوش می‌دهند برداشت غلطی از شیعه و اهل البیت نداشته باشند. من زیبایی‌هایی را یافتم که می‌خواهم به شما نیز بگویم تا محبت شما نیز افزون گردد و درک بالاتری از اسلام و آنچه خداوند برای شما ذخیره کرده است، داشته باشید.
من در شهر بیرمنگام متولد شدم. مادرم در سه ماهگی مرا به غرب هند فرستاد تا با پدربزرگ و مادربزرگم زندگی کنم. آنها هندو بودند و من در خانواده هندوها بزرگ شدم و به ویشنو دعا می‌کردم و کتاب هندوها را می‌خواندم. پدربزرگ و مادربزرگم سال‌ها پیش مسیحی شدند و من هم به تبع آنها مسیحی شدم. این دو دین قبلی من بود. من چیزی راجع به اسلام نمی‌دانستم و به هیچ ایدئولوژی نیز پایبند نبودم. اطلاعاتم راجع به اسلام این بود که آنها شمشیر دارند و عمامه به سر می‌گیرند و خیلی جنگ‌طلبند. اینها اطلاعاتی بود که توسط رسانه‌ها و برخی مردم دریافت کرده بودم. از این رو اسلام به گونه‌ خوب و شگفت‌انگیز برای من ارائه نشده بود. اسلام دینی بود که همیشه از آن و پیروانش دوری می‌کردم. در 23 سالگی که به انگلستان بازگشتم، از مغازه‌ای عبور کردم که روی آن نوشته شده بود مرکز اطلاعات اسلامی شیعی. من با مرکز اطلاعات اسلامی آشنا بودم اما راجع به شیعه چیزی نشنیده بودم. چون به عنوان یک جوان دنبال عقاید عقلانی بودم و از فکر کردن و به چالش کشیدن خود نمی‌هراسیدم و مطمئن بودم که فریب دیگران را نمی‌خورم، داخل مغازه شدم و راجع به برخی کتب سؤال کردم. گفتم راجع به اسلام چیزی نمی‌دانم و می‌خواهم مطالعه کنم و راجع به عقاید و اعمال اسلامی بدانم. سه ماه بعد از مطالعه و بررسی به همان‌جا برگشتم و گفتم دوست دارم مسلمان شوم. گفتم من دینی جز اسلام نمی‌شناسم که راجع به خدای حقیقی و آنچه خداوند از انسان می‌خواهد، صحبت کرده باشد. اسلام یاد می‌دهد که چگونه نماز بخوانیم و چگونه خداوند را ستایش کنیم و خدا از ما در زندگی چه می‌خواهد. خوشحالم که اینجا شرح اسلام آوردنم را با شما به اشتراک می‌گذرام و امیدوارم به گونه‌ای بیان کنم که برای شما قابل قبول باشد.
مادرم پرستار کودک بود از این رو به خاطر مشغله زیاد مرا نزد پدربرزرگ و مادربزرگم فرستاد. افتخار می‌کنم که در غرب هندوستان بزرگ شدم. پدربزرگم شرایط خوبی را برای تحصیل و زندگی برایم فراهم کرده بود. روحیه تلاش و تفکر را از آنجا یاد گرفتم و شاید اگر من در انگستان بزرگ می‌شدم چنین روحیه‌ای نداشتم و الان مسلمان نبودم. خداوند اراده کرد که من به سوی اسلام هدایت شوم. وقتی همراه پدربزرگم به کلیسا می‌رفتم، اصلی‌ترین سوالی که من داشتم و نمی‌توانستم آن را حل کنم، مسئله تثلیث بود. هرچند اساتیدم راجع به تثلیث صحبت می‌کردند و مثال‌های مختلفی برای فهمیدن آن می‌زدند ولی من نمی‌توانستم قبول کنم که هم خداوند خداست و هم عیسی خداست و هم روح القدس خداست ولی یک‌ خدا بیشتر نداریم. من نمی‌توانستم چیزی را که عقلم نمی‌پذیرد، به آن ایمان داشته باشم ولی کشیش می‌گفت شک کردن در این مسئله گناه است و تو فقط باید ایمان بیاوری و بیش از این سؤال نکنی. من همیشه به خداوند اعقتاد داشته‌ام و از خداوند می‌خواستم که دانش صحیحی راجع به خودش به من عطا کند. از این رو خداوند به من ذهنی منطقی عنایت کرد. من از دین هندو به دین مسیحیت آمده بودم و این خودش قدم خوبی بود ولی باز عقاید مسیحی را نمی‌توانستم قبول کنم و مرتب سؤال می‌کردم. امام علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «پرسش کلید دانش است».
در انگلستان با فرهنگ آن بیگانه بودم، همین طور با مادرم نیز احساس خوبی نداشتم چون با او بزرگ نشده بودم. از این رو بیشتر در خیابان‌ها می‌گشتم و دوران معنوی خوبی نداشتم. روزی از کنار مغازه‌ای رد شدم که روی آن نوشته شده بود: مرکز اطلاعات اسلامی شیعی. چیزی راجع به شیعه نشنیده بودم از این رو وارد مغازه شدم و سؤالاتی از صاحب آن راجع به شیعه پرسیدم. او جزوه‌ای به من داد و مرا دعوت به مطالعه آن کرد. جزوه از امام خمینی (رحمة الله علیه) بود. اسم امام خمینی را شنیده بودم ولی تا به حال از او مطلبی دینی نخوانده بودم. جزوه برایم بسیار جالب بود، امام خمینی راجع به مسلمانان تنها صحبت نمی‌کرد بلکه خطاب او به همه انسان‌ها بود و مطالبش عمومی و بین المللی بود. خیلی شوکه شدم چون اصلاً‌ ذهنیت خوبی راجع به اسلام نداشتم و اکنون با مطالبی بسیار عالی و انسانی مواجه شده بودم. به مغازه بازگشتم و درخواست کتاب‌های بیشتری کردم. فکر می‌کنم کتابی که به من دادند کتاب جرج جرداق مسیحی بود با عنوان «امام علی صدای عدالت انسانی». بعد از آن نهج البلاغه را مطالعه کردم. بسیار برایم جالب بود و من از مردم می‌خواهم نهج البلاغه و سیره امام علی (علیه‌السلام) را مطالعه کنند. راجع به اهل البیت و 14 معصوم مطالعه کنند. تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) بسیار با ارزش است. تقاضای من این است که اسلام را از کتاب های اسلامی موجود در کتابخانه‌ها و اینترنت مطالعه کنند. راجع به امام خمینی و بزرگان دین مطالعه داشته باشند.
من موضوعات مختلفی را از دیدگاه‌های اسلام و مسیحیت مطالعه می‌کردم. در حجیت کتاب مقدس مسییحیان سندی وجود ندارد. نویسندگان مختلفی این کتاب را نوشته‌اند و ترجمه‌های آن دقیق نیست. باید به برادران و خواهران مسیحی عرض کنم که عیسایی که شما به آن باور دارید، آن عیسای تاریخی نیست. عیسی تاریخی یک بشر بود نه خدا. شک مقدمه یقین است، این احتمال را بدهید که ممکن است عیسی را خوب نشناخته باشید، پس به مطالعه دقیق راجع به مسیحیت بپردازید. اسلام شک را از من دور کرد و الان به خدای واحد یقین دارم. خدایی که به همه امور ما آگاهی دارد و تنها اوست که ما را مورد بخشش و غفران خود قرار می‌دهد. الحمد لله رب العالمین

تولیدی

دیدگاه‌ها

ویدیوی کامل مصاحبه را از این آدرس تماشا کنید: http://www.aparat.com/v/pyROg

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.