عرفان در مقایسه با زهد و عبادت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سه گروه عرفا، زهاد و عباد هستند که غالباً با هم اشتباه گرفته میشوند و نام هر یک از سه گروه را بر دیگری میگذارند و حال آنکه این سه گروه تفاوتهایی با هم دارند. در این نوشته سعی شده به تفاوتهای سه گروه عرفا و زهاد و عباد پرداخته شود.
در لزوم توجه به تفاوت عرفان و زهد و عبادت، یا عارف و زاهد و عابد، جلالالدین همایی میگوید: «در میان اشخاص عامی و درس خوانده هر دو، کمتر کسی است که فرق حقیقی سه لقب، یا سه اصطلاح عابد و زاهد و عارف را به خوبی و درستی دانسته باشد و آنها را با یکدیگر اشتباه نکند.»[1]
به همین دلیل که عرفا در ظاهر امر با عابدان و زاهدان شباهتی دارند، از دیرباز تشخیص و تمییز آنها از همدیگر لازم به نظر میرسیده است. ابونصر سراج (متوفای 378 هجری قمری) از یحیی بن معاذ نقل میکند: «الزاهد سیار و العارف طیار. [2] زاهد رونده و عارف پرنده است.» بدین معنا که در حرکت به سوی مطلوب، عارف از زاهد تندتر است. در قرن دوم همه کسانی را که از بیم آلایش به گناه از درگیریهای اجتماعی کنار کشیده و در عزلت به زهد و پارسایی میپرداختند، از قبیل حسن بصری، واصل بن عطا و رابعه عدویه به نام زاهد میخواندند، نه عارف یا صوفی و کلمه صوفیه از جاحظ (متوفی 255 هجری قمری) در نوشته دیگران به کار نرفته است. نخستین کسی که او را صوفی خواندند ابوهاشم کوفی (متوفی حدود 162 هجری) است. [3] ابن خلدون میگوید: «همه کسانی را که از قرن دوم به بعد، برخلاف مردم که به دنيا روی آورده بودند، به "عبادت" پرداختند، صوفیه یا متصوفه نامیدند.»[4]
سهروردی(متوفی 632 هجری قمری) تصوف را با زهد و فقر، فرق نهاده، نسبت عموم و خصوص مطلق را میان آن دو بیان کرده، میگوید: «تصوف نه فقر است و نه زهد، بلکه اسمی است جامع معانی فقر و معانی زهد، بسا صفات و خصایصی دیگر که مرد بدون آنها صوفی نباشد، اگر چه زاهد یا فقیر بود.»[5]
اما تفاوتهای دیگری میان زهد و تصوف قائل شدهاند.
1-فرق در هدف و غایت: زاهد، دنیا را به خاطر آخرت ترک میکند، اما صوفی برای رسیدن به خدا در همین دنیا تلاش میکند.
2-فرق در اندیشه: زاهد از خشم و غضب خداوند میترسد درحالیکه صوفی به لطف و کرم او مطمئن است. نویسندگان کتاب تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، بر این دو مورد این فرق را هم افزودهاند که: «تصوف از عناصر متعددی که از خارج به آن داخل شده است، متأثر گردیده، ولی زهد اسلامی اگر چه ممکن است از مسیحیت یا کیشهای هندی، تاثیری پذیرفته باشد، در روح هدف، همواره اسلامی بوده است.»[6]
همچنین شیخ عزالدین محمود کاشانی (متوفی 735 هجری قمری) در مصباح الهدایه و ابوطالب مکی (متوفی 386 هجری قمری) در قوت القلوب و حافظ ابونعیم اصفهانی (متوفی 430 هجری قمری) در حلية الاولياء و ابوالقاسم قشیری (متوفی 465 هجری قمری) در رساله قشیریه و غزالی (متوفی 505 هجری قمری) در احیا العلوم، کم و بیش دراینباره سخن گفتهاند.
ابنسینا در نمط نهم اشارات، در فرق عابد و زاهد و عارف چنین میگوید: «کسی که از سرمایه دنیا و خوشیهای آن روی گرداند، به عنوان "زاهد" شناخته میشود و آن که بر انجام تکالیف الهی، از قبیل روزه و نماز پردازد "عابد" است و آن که باطن خود را به قصد تابش پایدار نور حق، از توجه به غیر باز دارد، به نام "عارف" خوانده میشود و گاهی بعضی از این عناوین با بعضی دیگر ترکیب میپذیرد... زهد از دیدگاه كسانی که به مرحله عرفان نرسیدهاند، نوعی داد و ستد است، که گویی کالای اين جهانی را با متاع اخروی مبادله میکنند. اما از نظر عارف، زهد حقیقی عبارت است از پیراستن باطن از هر آنچه سد راه حق باشد و سر فرود نیاوردن به دنیا و آخرت و خود را بالاتر دیدن از ماسوی الحق است. و عبادت غیر عارفان نیز نوعی داد و ستد است. گویی که در دنیا کاری میکنند تا مزد و پاداشی را که همان اجر و ثواب اخروی است، دریافت دارند.»[7]
در اینجا تاکید ابنسینا بر این نکته است که نباید تشابه ظاهری این سه گروه، باعث گمراهی در تشخیص آنان گردد. به این بیان که اگر چه اعمال عابد و زاهد و عارف به ظاهر همانند و مشابه هست، اما عرض آنان یکسان و همانند نیست و این وسیله خوبی است برای تمایز آنها از همدیگر. اما زهد عارف، در حالت توجه به حق، تنزه و دامن کشیدن از ماسوای حق است به دلیل برگزیدن و برتر نهادن آن مقصود و هدف والا، بر هر مقصود و هدف دیگر.
پینوشت:
[1]. همایی جلال الدین، مولوی نامه، هما، 1385، ج 1، ص 429
[2]. ابونصر سراج طوسی، اللمع فی التصوف، اساطیر، چاپ دوم، 1388، ص 465؛ مولوی در این مضمون میگوید:
سیر عارف هر دمی تا تخت شاه
سیر زاهد، هرمهمی یک روزه راه
[3]. حلبی علی اصغر، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، اساطیر، 1386، ص 248
[4]. خلدون عبدالرحمن، مقدمه، علمی و فرهنگی، 1391، باب 4، فصل 11
[5]. عمر بن محمد سهروردی، عوارف المعارف، سفیر ارتحال، 1393، در حاشیه احیا، ج 1، ص 283
[6]. حلبی علی اصغر، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، اساطیر، 1386،، ص 248
[7]. اشارات و تنبیهات، نمط نهم
برای مطالعه بیشتر در این زمینه ن.ک.به عرفان نظری، یحیی یثربی، بوستان کتاب، قم
افزودن نظر جدید