تشویق پیامبر به کتابت حدیث (سنت) و تجویز آن
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ احادیثى از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که دلالت دارد، بر این که آن حضرت، نوشتن حدیث را، جایز دانسته و یا اینکه بر نوشتن هر چیز ترغیب و تشویق مىفرمود. احادیث وارده از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دراینباره از جهت کمیّت به فراوانى، وصف مىگردد. قاضى عیاض مىگوید: نوشتن علم از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در احادیث فراوانى نقل شده است.[1]
یکی از نشانههای اهمیت دادن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به سوادآموزی و یاد گرفتن خواندن و نوشتن، رفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ بدر بود. ایشان برای آزادی اسرای مشرکین در جنگ بدر (به جز چند مورد استثناء)، فدیه میگرفتند؛ اما برخی از اسرا، که توان پرداخت فدیه را نداشته و باسواد بودند، موظف نمودند تا به فرزندان انصار، سواد خواندن و نوشتن بیاموزند.[2] و هر كدام از آنها ده كودك را آموزش میداد، اين عمل به جای فديه از او پذيرفته میشد؛ پذيرفتن آموزش از اسيران در شرایطی كه مسلمانان شديداً به مال نياز داشتند، بيانگر اهمیت فراگیری علم و معرفت، نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است، که لازمه آن مبارزه با بیسوادی است. با اين کار بسياری از كودكان مسلمان، خواندن و نوشتن آموختند، كه زيد بن ثابت در زمره آنان، بود.[3] و اما احادیثی که در آنها پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به تشویق به کتابت حدیث و سنت، یا به جواز آن اشاره نمودهاند، بدین شرح است:
احادیثی که با لفظ امر به نوشتن و ثبت کردن آمده:
- از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود :«این علم را بنویسید، به درستیکه شما در دنیا یا آخرتتان از آن بهرهمند میگردید.»[4]
ـ از رافع بن خدیج نقل شده است که گفت: روزى پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درحالىکه ما مشغول گفتن حدیث بودیم، بر ما گذر کرد و فرمود: چه مىگویید؟ عرض کردیم: اى رسول خدا! چیزهایى را که از شما شنیدهایم، مىگوییم. فرمود: حدیث بگویید و کسىکه بر من دروغ ببندد، نشیمنگاهش در جهنّم است، آن حضرت، در پى کار خویش رفت و آن جمع ساکت شدند، فرمود: چرا ساکت شدید؟ عرض کردند: اى رسول خدا! به خاطر این مطلبى که از شما شنیدیم، ساکت شدیم. فرمود: من منظورم این نبود، منظورم کسى بود که عمداً بر من دروغ ببندد؛ آنگاه شروع به حدیث گفتن کردیم. من عرض کردم: اى رسول خدا! ما از شما چیزهایى مىشنویم، آیا آنها را بنویسیم؟ فرمود: بنویسید! عیبى ندارد.[5]
ـ بنابر نقل ابوهریره، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امر فرمود تا براى ابوشاه حدیث بنویسند. ابوهریره میگوید: هنگامىکه خداوند مکّه را براى رسولش (صلی الله علیه و آله و سلم) فتح نمود، آن حضرت در میان مردم ایستاد و خداوند را حمد و ثناء کرده، فرمود: «خداوند تبارک و تعالى، مانع فیل از حمله به مکّه شد، و رسولش و مؤمنان را بر آن مسلّط گردانید و این شهر براى هیچکس پیش از من حلال نبوده است، و براى من فقط ساعتى از روز حلال گشت، و این شهر براى هیچ کس، پس از من حلال نخواهد شد، بنابراین ...». ابوشاه که مردى یمنی بود، برخاست و عرض کرد: اى رسول خدا! برایم بنویسید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: براى ابوشاه بنویسید.[6] اهل سنّت بر صحّت این حدیث اتفاق نظر دارند، و بر دلالت آن بر جواز نوشتن حدیث، اذعان مىکنند. عبدالله بن احمد بن حنبل گوید: درباره نوشتن حدیث چیزى صحیحتر از این حدیث نقل نشده است؛ چرا که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: براى ابوشاه بنویسید.[7] و ابن صلاح مىگوید: از احادیث صحیح رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که دلالت بر جواز نوشتن حدیث دارد، حدیث ابوشاه یمنى است.[8]
ـ از عبدالله بن عمرو بن عاص نقل شده است که گفت: عرض کردیم: اى رسول خدا! ما از شما چیزهایى میشنویم که آنها را به خاطر نمىسپاریم، آیا آنها را بنویسیم؟ فرمود: آرى! آنها را بنویسید.[9] و باز از عبدالله بن عمرو نقل شده است که گفت: من هر چه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مىشنیدم، مىنوشتم و مىخواستم آن را حفظ کنم و قریش مرا از این کار نهى کرده گفتند: تو هر چه را که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مىشنوى، مىنویسى؛ در حالىکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بشرى بیش نیست و در حال خشنودى و خشم سخن مىگوید. عبدالله مىگوید: من از نوشتن، باز ایستادم و این را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتم، فرمود: بنویس! سوگند به آنکه جانم به دست اوست، جز حق از آن خارج نمىشود، درحالىکه آن حضرت با دستش به دهان خویش اشاره کرد.[10] و همچنین از او به نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است که فرمود: «علم را به وسیله نوشتن، ثبت کنید.»[11] از عبدالله بن عمرو آمده است که گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «علم را ثبت کنید.» عرض کردم: ثبت علم چیست، اى رسول خدا!؟ فرمود: «نوشتن».[12] و حاکم نیشابورى هم گفته: «نوشتن آن علم».[13]
ـ از انس بن مالک به نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است که فرمود: «علم را با نوشتن ثبت کنید.»[14] و این حدیث به نقل از انس بدون اینکه به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده شده باشد، نیز آمده است.
ـ ترمذى در صحیح خود، در کتاب العلم، باب الرخصة فى کتابة العلم، با سند خویش از ابوهریره آورده است که گفت: مردى از انصار نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مىنشست، و از آن حضرت حدیث مىشنید، و خوشش مىآمد؛ امّا به خاطر نمىسپرد، و از این جهت نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شِکوه کرد و عرضه داشت: اى رسول خدا! من از شما حدیث مىشنوم و از آنها خوشم مىآید، امّا نمیتوانم به خاطر سپارم! رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «از دستت کمک بگیر.» و آن حضرت با دستش به خط اشاره فرمود.[15] در برخى از نصوص آمده است: «براى به خاطر سپردنت از دستت کمک بگیر!» و آن را با سخن خویش تفسیر نموده و فرموده: یعنى بنویس.[16] احادیثى که جواز نوشتن در آنها تأیید شده است، و در هنگام سؤال از مجاز بودن نوشتن حدیث، فرمودهاند: آرى!
ـ از عبدالله بن عمرو بن عاص نقل شده است که گفت: اى رسول خدا! ما از شما چیزهایى را مىشنویم و مىترسیم آنها را فراموش کنیم، آیا اجازه مىفرمایید آنها را بنویسیم؟ فرمود: آرى! آنها را از طریق نوشتن نگه دارید.[17] و همچنین حدیث او که مىگوید: عرض کردم: اى رسول خدا! علم را ثبت کنم؟ فرمود: آرى.[18] و در یکى از نقلهایش افزوده است: عرض کردم: ثبت آن به چیست؟ فرمود: نوشتن. از عبدالله بن عمرو نقل شده است که گفت: عرض کردم: اى رسول خدا! آیا آنچه از شما مىشنوم، بنویسم؟ فرمود: آرى! عرض کردم: در حالىکه خشنود یا خشمگین هستید؟ فرمود: آرى! چون من جز حق نمىگویم.[19] همچنین از او نقل شده است که گفت: عرض کردم: اى رسول خدا! از شما احادیثى مىشنوم و مىترسم آنها را فراموش کنم، اجازه مىفرمایید، آنها را بنویسم؟ فرمود: آرى.[20] علماء بر صحّت آن اتفاق نظر داشته و به دلالت آن بر جواز نوشتن حدیث ملتزم مىباشند. احمد بن حنبل مىگوید: اشخاصى از عبدالله بن عمرو، همانند آنچه ما از او روایت کردیم، روایت کردهاند، ... و این حدیث مشهور است.[21] و معافى بن زکریّا گوید: در این خبر دلالت واضحى است بر اینکه ثبت و ضبط علم و حکمت از طریق نوشتن، کار درستى است تا شخص فراموشکار، بدان رجوع نموده و به خاطر آورد و آنچه را از ذهنش ناپدید شده است به دست آورد. و سخن کسىکه معتقد به ناپسند بودن این کاراست، سخنى باطل است.[22] با وجود این مقدار روایت، که به صحت آنها توسط علمای اهل سنت اعتراف شده است، اثبات میگردد، که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به حفظ سنت اصرار داشتند، و در موارد مختلف، جواز آن، بلکه لزوم آن را تأکید مینمودند؛ و عدهای از قریش، از زمان حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به دنبال نوشته نشدن سنت ایشان بودند، و پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم این اعتقاد را دنبال نمودند، و اهل سنت را تا حدودی، از سنت واقعی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، محروم نمودند.
پینوشت:
[1]. الإلماع إلى معرفة أصول الرواية وتقييد السماع، قاضي عياض يحصبي، قاهره: دارالتراث، 1379ق، ص147.
[2]. مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، ج1، ص247.
[3]. امتاع الاسماع، مقریزی، بیروت: دار الكتب العلمية، 1420ق، ج1، ص119.
[4]. کنزالعمال، متقی هندی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1409ق، ج10، ص262.
[5]. تقیید العلم، خطیب بغدادی، دار إحياء السنة النبوية، ص۷۲ و ص۷۳.
الکامل، ابن عدی، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1409ق، ج1، ص22.
[6]. صحیح البخاری، بخاری، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1401ق، ج3، ص95 و ج8، ص38.
صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، بیروت: دارالفکر، ج4، ص110.
مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر، ج2، ص238.
سنن ابوداود، سلیمان بن اشعث سجستانی، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1410ق، ج1، ص448 و ج2، ص176 و ص368.
سنن الترمذی، ترمذی، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1403ق، ج4، ص146.
[7]. مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر، ج2، ص238.
[8]. مقدمة ابن الصلاح، شهرزوری، بیروت: دار الكتب العلمية، 1416ق، ص119.
[9]. تقیید العلم، خطیب بغدادی، دار إحياء السنة النبوية، ص۷۴.
[10]. المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۱۰۵ وص۱۰۶.
مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر، ج۲، ص۱۶۲.
تقیید العلم، خطیب بغدادی، دار إحياء السنة النبوية، ص۸۰ وص۸۱.
[11] . تقیید العلم، خطیب بغدادی، دار إحياء السنة النبوية، ص۶۹.
[12]. همان.
[13] . المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۱۰۶.
[14]. تقیید العلم، خطیب بغدادی، دار إحياء السنة النبوية، ص۷۰.
[15]. سنن الترمذى، ترمذی، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1403ق، ج۵، ص145.
[16]. تقیید العلم، خطیب بغدادی، دار إحياء السنة النبوية، ص۶5 الی ص۶۸.
[17]. همان، ص۸۲ .
[18]. همان، ص۶۸.
[19]. همان، ص۷۴.
[20]. المستدرک، حاکم نیشابوری، ج1، ص105.
تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1415ق، ج31، ص259.
مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر، ج۲، ص۱۶۲.
جامع بیان العلم و فضله، ابن عبدالبر، بیروت: دار الكتب العلمية، 1398ق، ج۱، ص۷۱.
فتح البارى، ابن حجر، بیروت: دار المعرفة للطباعة والنشر، ج۱، ص۱۸5.
[21]. تقیید العلم، خطیب بغدادی، دار إحياء السنة النبوية، ص۷۹.
[22]. همان، ص۸۰.
افزودن نظر جدید