البانی مُفتی بزرگ وهابی یا خائن صهیونیستی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ محمد ناصرالدین البانی که یکی از مفتیان وهابی و در علم حدیث شهرت فراوان داشت، و وهابیان در مباحث حدیثی به او مراجعه میکنند و آراء و نظرات او را در مورد احادیث از حیث ضعف و صحت اخذ میکنند و آنقدر در حق او غلوّ میکنند که دربارهی او تعبیراتی از قبیل: « داناترین شخص روی زمین به سنت»، «محدث عصر»، «امام دعوت»، «ناصر سنت»، «محدث متقن»، «علامه متفنن» مینمایند، و این در حالی است که عالمان دیگر اهل سنت میدانند که او این خصوصیات را ندارد، چرا که او طلب علم نکرده و در علم حدیث هم نزد اساتید متخصص و یا غیرمتخصص تلمذ نکرده، و این امری است که پیروان او آن را از علما و مردم مخفی میدارند.
لذا عالمان اهل سنت در مورد البانی میگویند که در فتوا دادن از حقیقت واقع به دور است و آراء شاذ و نادری داشته که او را مورد سرزنش قرار دادهاند، مثلاً شیخ حماد انصاری درباره او میگوید: «إن الشیخ الالبانی له شواذ تتبعها وافتی بها، و هذا لا ینبغی.[1] همانا شیخ البانی دارای فتاوای شاذی است که آنها را دنبال کرده و هرگز سزاوار نبوده است.» و یا مثلاً شیخ دکتر وهبة الزحیلی از علمای بزرگ سوریه طی سؤالی که از او درباره البانی شده میگوید: «وقد عانی المسلمون الی الآن من افکاره و شذوذاته.[2] مسلمانان تا الآن از افکار و شذوذاتش در زحمت افتادهاند.»
از شخصی مثل او جای تعجب نیست که وهابیان او را بلند مرتبه قلمداد کنند و از طرف دیگر بزرگان اهل سنت به او هجمه وارد کنند، چرا که او کسی بود که از کشور آلبانی با پدرش به بلاد عرب آمد و در دمشق اسکان یافت و تا سال چهارم ابتدایی بیشتر درس نخواند، و سپس پدرش به او قرائت قرآن و تجوید و صرف و مقداری هم فقه حنفی یاد داد و بعد از مدتی پدرش او را به نزد یکی از دوستانش بنام سعید برهانی فرستاد و این شخص هم کتاب- مراقی الفلاح بامداد الفتاح- را که موضوع آن فقه حنفی است به او تدریس کرد و بعد از مدتی به شغل نجاری پرداخت، همان زمانها بود که به علم حدیث روی آورد و اهل فتوا شد، آن هم فتاوایی که موجب وهن به دین گردید و این در حالی است که وهابیان فتاوا و کلمات او را میزان در شناخت حق از باطل میدانند.[3] ما وقتی به فتوا و اظهارات بیاساس و پوچ او مراجعه می کنیم، خواهیم فهمید تا چه مقدار بیسواد بوده و در مسائل گوناگون بر چه اساسی اجتهاد و فتوا میداده است، از جمله اینکه شخصی که از فلسطین به نزد محدث البانی آمده بود از او سؤالاتی کرد، که از جمله آن سؤالات اظهار شکایت و ناراحتی از وضعیت مردم ساکن در فلسطین بود و یکی از او سؤالها این بود که وظیفه آنان در مقابل اشغالگران صهیونیستی چیست؟ او در پاسخ سؤال کننده اینطور جواب داد که: «إن مکة خیر من الفلسطین، و إن النبی صلی الله علیه و سلم لما لم یستطع اقامة الدین فیها هاجر منها، فعلی کل مسلم لا یستطیع أن یقم دینه فی أی بقعة ان یترکها و ینتقل الی بلدة یستطیع فیها ذلک.[4] همانا مکه از فلسطین بهتر است چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نتوانست دین را در مکه پیاده کند از آن دیار هجرت کرد و پس بر هر مسلمانی که نمیتواند دینش را در هر سرزمینی اقامه کند، لازم است آنجا را ترک کرده و به سرزمین دیگری وارد شود که میتواند در آنجا دینش را اقامه نماید». و از این فتواهایی که در زمینه سرزمین فلسطین داده عمق فاجعه اسلام ستیزی و ظلم به مسلمین و حمایت از بیگانگان موج میزند، چرا که او معتقد است و خطاب به مردم فلسطین کرده و میگوید: «بر اهالی فلسطین است که شهرهای خود را رها کرده و به اشغالگر صهیونیست واگذارند».[5] و یا همچنین باز میگوید: «انتفاضه مردم فلسطین بر ضد اشغالگران صهیونیست کاری حرام و غیر جایز است».[6] و این در حالی است که سخنان او نقد و ردّ نمیشود، خصوصاً عدهی زیادی از عالمان اهل سنت او را معیار در تشخیص دین میدانند، و از طرف دیگر وهابیان نه تنها او را نقد نمیکنند بلکه در رد عالمان دیگر اهل سنت که بر او ایراد گرفته و انتقاد میکنند، توجیهاتی میکنند که هر انسان عاقل و و سیاستمداری پی به بطلان سخنان بیاساس و پوچ آن میبرد.
و در آخر کلام به صورت خلاصه به فتوای او جواب میدهیم که اولاً هجرتی که در کتب فقهی مطرح است هجرت از بلاد کفر به دار اسلام میباشد، و این در حالی است که در طول قرون اسلامی فلسطین و بیت المقدس از بلاد اسلامی بوده، ثانیاً موضوع هجرت پیامبر از مکه به مدینه به طور کلی با قضیه فلسطین فرق دارد، چرا که خروج پیامبر از مکه مشکل سیاسی نبود و پیامبر میدانست که در آینده نزدیک با پیروزی بر قریش برخواهد گشت، اما یهودیان صهیونیستی آمدهاند تا کشوری مستقل تشکیل دهند و مسلمانان را از دیار خود بیرون کنند تا به منافع خود برسند. ثالثاً سؤال کننده یک نفر بوده و به طور خصوصی نزد او آمده و سؤال کرده و قطعاً جوابش هم فقط مربوط به فلسطین و مردم آن بوده نه چیز دیگر.
پینوشت:
[1]. المجموع، علامه محدث شیخ حماد بن محمد انصاری، مرکز الابحاث العقائدیه، مدینه، عربستان، ج 2،ص 624.
[2]. البانی محدث و مفتی وهابیان، علی اصغررضوانی، مؤسسه مشعر، 1390 ش، قم، ایران، ص 22.
[3]. همان، ص 22
[4]. السلفیون و قضیة الفلسطین، محمد کامل قصاب، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1401 ق، ص 14.
[5]. فتاوی الشیخ الالبانی، عکاسه عبدالمنان طیبی، مکتبة التراث الاسلامی، قاهره، مصر، 1422 ق، ص 18.
[6]. سلسله نوارهای هدایت و نور از البانی، به نقل از کتاب البانی و بن باز مفتیان وهابی سعودی، ص67.
دیدگاهها
babak
1394/07/02 - 22:53
لینک ثابت
در خیانتکار بودن همهی اینها
افزودن نظر جدید