تثليث مجازی، دروغ بزرگ مبشران مسيحی
پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب_ در ميان انحرافاتى كه جهان مسيحيت به آن گرفتارشده هیچیک بدتر از انحراف تثليث نيست، زيرا آنها با صراحت میگویند: خداوند سهگانه است و نيز با صراحت میگویند درعینحال يگانه است! يعنى هم وحدت را حقيقى میدانند و هم سهگانگی را واقعى میشمارند و اين موضوع مشكل بزرگى براى پژوهشگران مسيحى به وجود آورده است.
اگر حاضر بودند يگانگى خدا را مجازى بدانند و تثليث را حقيقى، مطلبى بود و اگر حاضر بودند تثليث را مجازى و توحيد را حقيقى بدانند بازهم مسئله، ساده بود، ولى عجيب اين است كه هر دو را حقيقى و واقعى میدانند! و اگر میبینیم در پارهای از نوشتههای تبليغاتى اخير كه به دست افراد غير مطلع داده میشود، دم از سهگانگی مجازى میزنند، سخن ریاکارانهای است كه بههیچوجه با منابع اصلى مسيحيت و اعتقاد واقعى دانشمندان آنها نمیسازند.
اينجا است كه مسيحيان خود را با يك مطلب غيرمعقول مواجه میبینند، زيرا معادله 1= 3 را هيچ كودك دبستانى هم نمیتواند بپذيرد، به همين دليل معمولاً میگویند اين مسئله را نبايد با مقياس عقل پذيرفت بلكه با مقياس تعبد و دل! بايد پذيرفته شود. مثلاً در کتاب تفسيری رساله يوحنا آمده است: «الهيات مسيحى به ما مىگويد كه بشر با تكيه به قدرت عقلانى و درك خود قادر به شناختن و دستيابى به خدا نيست. خدا بايستى خود را مكشوف كند (به مقدمه كتاب مراجعه نماييد). آنچه از خدا مىدانيم، آن است كه او خود به ما مكشوف نموده است. به خاطر مكاشفه عيسى مسيح است كه خداى پدر را مىشناسيم. خدا را هرگز كسى نديده است؛ پسر يگانهاى كه در آغوش پدر است، همان او را ظاهر كرد»[1] و ازاینجا است كه مسئله بيگانگى مذهب از منطق عقل شروع میشود و مسيحيت را به اين وادى خطرناك میکشاند كه مذهب جنبه عقلانى ندارد بلكه صرفاً جنبه قلبى و تعبدى دارد و نيز از اينجاست كه بيگانگى علم و مذهب و تضاد اين دو باهم ازنظر منطق مسيحيت كنونى آشكار میشود زیرا علم میگوید: عدد 3 هرگز مساوى با يك نيست اما مسيحيت كنونى میگوید هست!
در مورد اين عقيده به چند نكته بايد توجه كرد:
- در هیچیک از اناجيل كنونى اشارهای به مسئله تثليث نشده است به همين دليل محققان مسيحى عقيده دارند كه سرچشمه تثليث در اناجيل، مخفى و ناپيدا است مسترهاكس آمريكائى میگوید: «ولى مسئله تثليث در عهد عتيق و عهد جديد مخفى و غیرواضح است».[2]
- تثليث مخصوصاً بهصورت تثليث در وحدت سهگانگی در عين يگانگى مطلبى است کاملاً نامعقول و برخلاف بداهت عقل و میدانیم كه مذهب هرگز نمیتواند از عقل و علم جدا شود، علم حقيقى با مذهب واقعى، هميشه هماهنگ است و دوش بدوش يكديگر سير میکنند، اين سخن كه مذهب را بايد تعبدا پذيرفت، سخن بسيار نادرستى است، زيرا اگر در قبول «اصول يك مذهب»، عقل كنار برود و مسئله تعبد كوركورانه پيش بيايد، هيچ تفاوتى ميان مذاهب باقى نخواهد ماند، در اين موقع چه دليلى دارد كه انسان خداپرست باشد نه بتپرست! و چه دليلى دارد كه مسيحيان روى مذهب خود تبليغ كنند نه مذاهب ديگر!
- گاهى بعضى از مسيحيان میگویند اگر ما مسيح (علیهالسلام) را ابن الله میگوییم درست مانند آن است كه شما به امام حسين (علیهالسلام) ثارالله و ابن ثاره خون خدا و فرزند خون خدا میگویید و يا در پارهای از روايات به على (علیهالسلام) يدالله اطلاق شده است، ولى بايد گفت: اولاً اين اشتباه بزرگى است كه بعضى ثار را معنى به خون کردهاند، زيرا ثار هیچگاه در لغت عرب به معنی خون نيامده است بلكه به معنی خونبها است، در لغت عرب به خون، دم اطلاق میشود بنابراين ثارالله يعنى اى كسى كه خونبهای تو متعلق به خدا است و او خونبهای تو را میگیرد، يعنى تو متعلق به يك خانواده نيستى كه خونبهای تو را رئيس خانواده بگيرد و نيز متعلق به يك قبيله نيستى كه خونبهای تو را رئيس قبيله بگيرد تو متعلق به جهان انسانيت و بشريت هستی، تو متعلق به عالم هستى و ذات پاك خدائى، بنابراين خونبهای تو را او بايد بگيرد و همچنين تو فرزند على بن ابیطالب (علیهالسلام) هستى كه شهيد راه خدا بود و خونبهای او را نيز خدا بايد بگيرد.
ثانیاً اگر در عبارتى در مورد مردان خدا تعبير مثلاً به يدالله شود قطعاً یک نوع تشبيه و كنايه و مجاز است، ولى آيا هيچ مسيحى واقعى حاضر است ابن الله بودن مسيح (علیهالسلام) را یک نوع مجاز و كنايه بداند مسلماً چنين نيست زيرا منابع اصيل مسيحيت ابن را بهعنوان فرزند حقيقى میشمارند و میگویند: اين صفت مخصوص مسيح (علیهالسلام) است نه غير او، نظير اين عبارات: «آنکه به او ایمان آرد، بر او حکم نشود؛ امّا هر که ایمان نیاورد الآن بر او حکم شده است، به جهت آنکه به اسم پسر یگانه خدا ایمان نیاورده.»[3] و نيز «محبت خدا به ما ظاهرشده است به اینکه خدا پسر یگانه خود را به جهان فرستاده است تا به وی زیست نماییم.»[4]. اينكه در بعضى از نوشتههای سطحى تبليغاتى مسيحى ديده میشود كه ابن الله را بهصورت كنايه و تشبيه گرفتهاند بيشتر جنبه عوامفریبی دارد، براى روشن شدن اين مطلب عبارت زير را كه نويسنده كتاب قاموس مقدس در واژه خدا آورده با دقت توجه كنيد: و لفظ پسر خدا يكى از القاب منجى ما است كه بر شخص ديگر اطلاق نمیشود مگر درجایی که از قرائن معلوم شود كه قصد از پسر حقيقى خدا نيست.»[5]
پینوشت:
[1]. تفسيري بر رساله يوحنا، ذيل يوحنا باب 4 ، نرم افزار مژده
[2]. قاموس مقدس صفحه 345، طبع بيروت، هاکس جیمز، ناشر اساطیر، تهران، 1349،
[3]. یوحنا 3: 18
[4]. یوحنا 4: 9
[5]. برگرفته از تفسير نمونه (آیت الله مكارم شيرازى)، ج 4، ص 133، تهران: دار الكتب الإسلامية، 1374.
افزودن نظر جدید