زهد و تقوای محبین اهل بیت

  • 1394/05/20 - 12:00
یکی از مسائلی که از صدر اسلام، از خصلت‌های محبین اهل بیت (علیهم السلام) بود، زهد آنان بود؛ غالب دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) در انجام فرائض دینی، تقید حساب شده‌ای داشتند، و پایبندی آنها به اسلام در میانشان آشکار بود. مردم، فرق بین اسلام علویان را با اسلام امویان و عباسیان به خوبی مشاهده می‌کردند و به راحتی...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مسائلی که از صدر اسلام، از خصلت‌های محبین اهل بیت (علیهم السلام) بود، زهد آنان بود؛ غالب دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) در انجام فرائض دینی، تقید حساب شده‌ای داشتند، و پایبندی آنها به اسلام در میانشان آشکار بود. مردم، فرق بین اسلام علویان را با اسلام امویان و عباسیان به خوبی مشاهده می‌کردند و به راحتی تشخیص می‌دادند که علویان و محبین اهل بیت (علیهم السلام)، گرایش دینی بسیار قوی دارند؛ زمانی که مردم وقتی در جریان شورش آنان بر ضد حکومت گردشان جمع می‌شدند، تازه فضائل آنها را درک می‌کردند.
در حالی‌که خوارج، علی‌رغم آن‌چه در مورد تدینشان  گفته می‌شد، متعادل نبودند و به همین دلیل نمی‌توانستند از این زاویه نفوذی کسب کنند. برخوردهای تندروانه و وحشیانه آنان، مردم را به شدت آزار می‌داد؛ به‌طوری که به عنوان مثال، بصری‌ها کاملاً از ایشان وحشت داشتند. [1]
و آنان دیگران را به هوا و هوس خود مجبور می‌نمودند، و حتی خوشایند خود را به عنوان دین به خورد مسلمانان می‌دادند، که ابن حجر عسقلانی با رد راست‌گویی خوارج، قول ابوداود را رد کرده و چنین می‌گوید: «واما قول أبی‌داود ان الخوارج أصح أهل الأهواء حدیثاً، فلیس علی اطلاقه، ... ابن لهیعة عن بعض الخوارج ممن تاب، انهم کانوا إذا هووا أمراً صیروه حدیثاً. [2] قول ابوداود که گفته است در بین گروه‌های انحرافی، کسانی که حدیثشان صحیح‌تر است، خوارج می‌باشند، به طور مطلق صحیح نیست، ابن لهیعه از بعضی از خوارج توبه کرده، نقل می‌کند که آنان اگر چیزی را دوست داشتند، حدیثی برای آن می‌ساختند.»
و ابن حجر به همین دلیل گفته است: «وهذه والله قاصمة الظهر للمحتجین بالمراسیل إذ بدعة الخوارج کانت فی صدر الاسلام والصحابة متوافرون ثم فی عصر التابعین فمن بعدهم وهؤلاء کانوا إذا استحسنوا أمراً جعلوه حدیثاً وأشاعوه، فربما سمعه الرجل السنی فحدث به ولم یذکر من حدث به تحسیناً للظن به فیحمله عنه غیره ویجیء الذی یحتج بالمقاطیع فیحتج به ویکون أصله ما ذکرت فلاحول ولاقوة الا بالله. [3] کسانی‌که احادیث مرسل را قبول دارند، بدانند که بدعت جعل حدیث خوارج در صدر اسلام بود، زمانی که صحابه زیاد بودند، و پس از آن در عصر تابعین و بعد آنان؛ و خوارج اگر چیزی دوست داشتند، حدیثش را می‌ساختند و پخش می‌کردند؛ چه بسا یک سنی آن را می‌شنید و به عنوان حدیث نقل می‌نمود، و آن خارجی نمی‌گفت که حدیث را خودش ساخته و به‌این‌صورت این حدیث ساختگی به عنوان حدیث صحیح درمی‌آمد.»
در برابر خوارج، تعادل محبین اهل بیت (علیهم السلام) و تقوای علمی و عملی آنان باعث جذب مردم به آنان می‌گشت.
در بین صحابه محب اهل بیت (علیهم السلام)، سلمان و ابوذر و عمار یاسر، در تقوا مشهور بودند، زهد ابوذر و بی‌علاقگی او به دنیا نیز زبانزد تمامی اصحاب بود، اویس قرنی از دیگر محبین اهل بیت (علیهم السلام) هم در زهد و عبادت معروف بود.
چهره‌های برجسته از محبین اهل بیت (علیهم السلام) در عراق، از لحاظ علم و تقوا، بسیار فراوانند. مثلاً در مورد حجر بن عدی و یارانش که در مقابل معاویه، استقامت نمودند، گفته شده است: «... ویتشددون فی الدین. [4] آنان در دین محکم هستند.»
کمیل بن زیاد، از عابدان زمان، سعید بن جبیر از زاهدان زمان، از محبین اهل بیت (علیهم السلام) بوده‌اند.
رعایت وقت نماز و بسیار نماز خواندن از ویژگی‌های آنان بوده است؛ دینوری در کتاب خود آورده است که عبیدالله بن زیاد برای دستگیری مسلم بن عقیل، یکی از غلامان خود را به مسجد فرستاده و به او گفت: «إن هؤلاء الشیعة یکثرون الصلاة.» شیعیان زیاد نماز می‌گذارند، در آن‌جا هر کس را با این خصوصیت یافتی، از طریق او به محل مسلم دسترسی پیدا کن. او نیز به مسجد رفت و دید مسلم بن عوسجه بسیار نماز می‌خواند. نزد او رفت و با حیله و نیرنگ به مخفی‌گاه مسلم پی برد. [5]
حضور سلمان فارسی در مدائن و ابوذر غفاری در جبل عامل، و روحیه زهد و عبادتشان، مردم این نقاط را به محبت اهل بیت (علیهم السلام) سوق داده است.
محمد بن عبدالله (نفس زکیه) از نوادگان امام حسن مجتبی (علیه السلام)، به علت برتری در تدین او بر منصور، وقتی اقدام به قیام علیه منصور نمود، شماری از فقهای عراق با او همراهی کرده و با وجودی که به حساب فرقه‌ای، با او در یک فرقه به حساب نمی‌آمدند، تخلف از او را روا نمی‌دیدند، این حمایت تا اندازه‌ای گسترده بود، که کمتر فقیهی از میان اهل سنت، از حمایت از وی خودداری کرد. [6] (البته مخالفت امام صادق (علیه السلام) با او یکی این بود که امام، در آن زمان طرفدار قیام نظامی نبود، و دیگر این‌که پدر محمد، او را مهدی اهل بیت می‌خواند.)
و هم‌چنین وقتی، همسر مختار ثقفی در اسارت مصعب بن زبیر زیر تیغ بود، از مختار از او سؤال نمودند، گفت: او از بندگان صالح خداوند بود؛ مصعب او را به زندان انداخت و به دروغ نامه‌ای به برادرش نوشت و گفت: او معتقد به پیامبری مختار است و دستور قتلش را گرفت. [7] که تدین محبین اهل بیت (علیهم السلام) و بی‌دینی دشمنان آنان، از این نقل واضح است.
این روحیه در صدر اسلام در بین محبین اهل بیت (علیهم السلام) به عنوان یک مشخصه وجود داشت، و صریح‌ترین تعبیر در مورد برتری محبین اهل بیت (علیهم السلام) در جنبه‌های اخلاقی، از قول امام باقر (علیه السلام) به این‌صورت بیان گردیده است: «کان أولیاؤنا وشیعتنا فیما مضی خیر من کانوا فیه، إن کان إمام مسجد فی الحی کان منهم، وإن کان مؤذن فی القبیلة کان منهم، وإن کان صاحب ودیعة کان منهم، وإن کان صاحب أمانة کان منهم، وإن کان عالم من الناس یقصدونه لدینهم ومصالح أمورهم کان منهم. [8] دوستداران ما بهترین مردم زمان خویش بودند، اگر پیش‌نماز مسجدی در میان قومی بود، اگر مؤذنی در قبیله‌ای به چشم می‌خورد، اگر امانت‌داری وجود داشت، و اگر دانشمندی در میان مردم یافت می‌شد، که در مسائل دینی و مصالح اجتماعی مردم به وی مراجعه می‌کردند، همه و همه از دوستداران ما اهل بیت بودند.»

پی‌نوشت:

[1]. اخبار الطوال، دینوری، بیروت: داراحیاء الکتب العربیه، ص 270
[2]. تهذیب التهذیب، ابن حجر، بیروت: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، 1404 ق، ج 8، ص 114
[3]. لسان المیزان، ابن حجر، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1390 ق، ج 1، ص 11
[4]. البدایة و النهایة، ابن کثیر، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1408 ق، ج 8، ص 59
[5]. اخبار الطوال، دینوری، بیروت: داراحیاء الکتب العربیه، ص 235
[6]. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، نجف: منشورات المکتبة الحیدریة ومطبعتها، 1385 ق، ص 186 – 200.
[7]. تاریخ الطبری، طبری، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ج 4، ص 574
[8]. دعائم الاسلام، قاضی نعمان مغربی، قاهره: دار المعارف، 1383 ق، ج 1، ص 57

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.