دیدگاه اهل‌بیت درباره فتوحات

  • 1394/05/11 - 10:34
مرحوم شیخ کلینی درباره فتوحات پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایاتی را از اهل‌بیت (علیهم السّلام) آورده و می‌نویسد: «بشیر دهّان گوید: به امام صادق (علیه السّلام) عرضه داشتم: در عالم رؤیا دیدم که به شما می‌گویم: جنگ، بدون حضور امام مفترض الطاعة (امام معصومی که اطاعت از او واجب است) همانند گوشت مردار، خون و خوک حرام است. شما فرمودید...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مرحوم شیخ کلینی درباره فتوحات پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایاتی را از اهل‌بیت (علیهم السّلام) آورده و می‌نویسد: «بشیر دهّان گوید: به امام صادق (علیه السّلام) عرضه داشتم: در عالم رؤیا دیدم که به شما می‌گویم: جنگ، بدون حضور امام مفترض الطاعة (امام معصومی که اطاعت از او واجب است) همانند گوشت مردار، خون و خوک حرام است. شما فرمودید: آری، این چنین است. حضرت در تأیید خواب او فرمود: آری، این چنین است. آری، این چنین است.» امیرمؤمنان (علیه السّلام) می‌فرماید: «مسلمان نباید در رکاب کسی که به حکم خدا ایمان ندارد و دستور خداوند را درباره غنایم جنگی اجرا نمی‌کند، جهاد کند. اگر در چنین جهادی کشته شود، دشمن ما را در غصب حقوق ما و ریختن خون ما یاری نموده و مرگ او همانند مرگ دوران جاهلیت است.»[1] پس چه ساده‌لوحانه است اگر با وجود چنین موضع‌گیری‌هایی از سوی اهل‌بیت (علیهم السّلام) باز هم اقدامات خلاف شرع خلفای سه‌گانه اهل‌سنت را «فتوحات اسلامی» بنامیم.
دیدگاه علما و فقهای شیعه درباره فتوحات؛ با توجه به آنچه از امامان معصوم (علیهما السّلام) نقل گردید، نظر فقهای شیعه نیز در گذر زمان بر این استوار بوده است که جهاد باید به اذن امام معصوم (علیه السّلام) باشد وگرنه مشروعیت ندارد؛ مرحوم صاحب جواهر می‌نویسد: «اختلافی میان علمای ما نیست، بلکه هر دو نوع اجماع (منقول و غیر منقول) بر این است که جهاد تنها در صورتی واجب است که امام (علیه السّلام) حاضر باشد و دست او برای اقدام باز باشد و در غیر این صورت اصل مشروعیت چنین جهادی زیر سؤال است، تا چه رسد به وجوب آن.»[2]
دیدگاه امام خمینی درباره فتوحات؛ امام راحل نیز بر این اعتقاد است که اگر بنا به انجام فتوحاتی بود، باید با اذن امام (علیه السّلام) صورت می‌گرفت و حال که چنین نبوده و مشروعیت دینی برخوردار نبوده است: «اگر مستند حکم، روایت ورّاق باشد، (حکم زمین‌هایی که در فتح آن، شک است که آیا به اذن امام و یا بدون آن، صورت گرفته) «فتح بدون اذن امام» حالت سابقه ندارد و آنچه یقینی است «عدم تحقق فتح با اذن امام» است و استصحاب این حالت برای اثبات «فتح بدون اذن امام» اصل مثبت (فلذا غیر قابل قبول) است.»[3] می‌بینیم که امام راحل نیز فتوحات را به شدّت زیر سؤال برده و در جای دیگر می‌فرماید: «از آنچه یادآور شدیم، ثابت شد که هیچ دلیلی بر این که فتوحات به دستور امام معصوم (علیه السّلام) و یا با اذن وی صورت گرفته، وجود ندارد.»[4]
دیدگاه بزرگ‌ترین عالم اهل سنت درباره فتوحات: امام غزّالی، دانشمند نامور و بلندآوازه قرن ششم اهل سنت که ذهبی از او با تعابیری همچون «استاد، امام، دریای علم، زینت دین و اعجوبه زمان» یاد می‌کند، در بخشی از اعترافات خود راجع به موضوع حدیث غدیر و بیعت خلیفه دوم اهل سنت با امیرمؤمنان (علیه السّلام) و بیعت‌شکنی وی پس از اندکی، می‌نویسد: «به اتفاق همه مسلمانان، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم) در خطبه غدیرخم فرمود: «هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست.» عمر بن خطّاب پس از شنیدن این سخن به علی (علیه السّلام) این‌گونه تبریک گفت: «افتخار، افتخار، ای اباالحسن، زین پس تو مولا و رهبر من و  هر مولای دیگر هستی.» این سخن عمر حکایت از رضایت او به انتخاب علی (علیه السّلام) به رهبری امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روزها، عمر تحت تأثیر هوای نفس و حبّ ریاست قرار گرفت و استوانه خلافت را از مکان اصلی آن تغییر داد و با لشکرکشی‌ها، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمین‌های دیگر، راه امت را اختلاف و بازگشت به دوران جاهلی هموار کرد و (مصداق این آیه قرآن شد: «پس، آن (عهد) را پشت سر خود انداختن و در برابر آن، بهایی ناچیز به‌دست آوردند و چه بد معامله‌ای کردند») و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از رحلت فرمود: «کاغذ و دواتی بیاورید تا مشکل شما را در امر خلافت پس از خود حل و کسی را که مستحق آن است، برای شما معرفی نمایم.» اما عمر گفت: «به سخنان این مرد توجه نکنید او هذیان می‌گوید.»[5] این سخن امام غزالی به قدری برای ذهبی، استوانه علمی و رجالی اهل‌سنت و مورد قبول وهابیت سنگین و گران آمده که چون به این عبارت رسیده بدون آنکه دلیلی برای ادعای خویش بیاورد، گفته: «نمی‌دانم عذر و بهانه غزالی برای این سخنش درباره عمر چیست؟ شاید او از این حرفش برگشته و از حق تبعیت کرده باشد؛ چرا که او دریایی از علم و دانش است.»[6] به خاطر سنگین و گران آمدن مطلب بالا برای وهابیت ممکن است در صدد انکار انتصاب کتاب «سر العالمین و کشف ما فی الدّارین» برآیند در حالی که  در انتساب این کتاب به غزالی جای شک و تردید باقی نمی‌ماند چنان که ذهبی در میزان الاعتدال و بسیاری دیگر از بزرگان اهل‌سنت بدون شک این کتاب را به او نسبت داده‌اند. درباره شخصیت و اعتبار بالای امام غزالی نزد اهل‌سنت و وهابیت، علاوه بر آنچه بالاتر از کلمات ذهبی آمد، یافعی در شرح حال غزالی می‌گوید: «فضایل امام، حجت الاسلام، ابوحامد غزالی خارج از وصف و مشهورتر از آن است که به زبان آید. این شیخ فقیه، امام عارف بالله، به حدی بلند مرتبه است که کرامات او هم‌سنگ خورشید است؛ تا جایی که روزی او به خورشید گفت: در آسمان بمان و خورشید هم در آسمان ماند تا او به سر منزل مقصود که در مکانی دور دست قرار داشت، رسید.»[7]
از آنچه بیان شد جایگاه بلند و ویژه غزّالی نزد علمای اهل‌سنت ثابت گردید و مشخص گردید که نظر وی پیرامون لشکرکشی‌های عمر بن خطّاب چه بوده و چگونه او از آنها به «بازگشت به دوران جاهلیت و عملی غیر اسلامی» یاد می‌کند.

پی‌نوشت:

[1]. الخصال، شیخ الصدوق، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، قم، ص 625.
[2]. جواهر الکلام، شیخ الجواهری، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ج 21، ص 11.
[3]. کتاب البیع، سید خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار الامام الخمینی، تهران، ج 3، ص 102.
[4]. کتاب البیع، سید خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار الامام الخمینی، تهران، ج 3، ص 108.
[5]. سرّ العالمین و کشف ما فی الدّارین، غزالی، بیروت، ج 1، ص 18.
[6]. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج 19، ص 328.
[7]. مرآة الجنان، سید علی الحسینی میلانی، حوادث سنة 505، به نقل از نفحات الأزهار، ج 9، ص 186.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.