افشاگری علمای اهلسنت درباره ابنتیمیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اگر چه ابن تیمیه به عنوان «شیخ الاسلام» و قبله حاجات و کعبه آمال وهابیت به شمار رفته و سخن او بر سخن دیگر علمای اسلام ترجیح داده میشود، اما شایسته است نیمنگاهی به سخنان بزرگان اهل سنت داشته باشیم تا دیدگاه آنان را نیز نسبت به وی بدانیم. بزرگان اهل سنت به خوبی خمیرمایه و چهره منافقانه ابن تیمیه را شناخته و با مطالبی که در کتابهای خود آوردهاند درباره او افشاگریها نمودهاند که از باب نمونه به چند مورد اشاره میگردد؛
ابن حجر عسقلانی، بزرگترین عالم اهل سنت در علم حدیث و رجال که از او با عنوان «حافظ» (بالاترین درجه علم رجال اهل سنت) یاد میشود میگوید: «ابن تیمیه، در مقام پاسخ به عالم رافضی شیعی (علّامه حلّی) در بسیاری موارد به ردّ احادیث صحیح السند دست یازیده و از آنجا که به هنگام نگارش کتابهایش احاطه کافی بر روایات نداشته و انسان نیز فراموشکار است؛ به همینرو، وی برای اینکه به سخنان عالم رافضی شیعی (علامه حلی) توهین کند، به قدری زیادهروی کرده که منجر به توهین و تنقیص علی بن ابی طالب (علیه السّلام) گردیده است.»[1] همچنین در جای دیگر ابن حجر میگوید: «ابن تیمیه درباره علی بن ابی طالب (علیه السّلام) گفته: علی (علیه السّلام) در 17 مورد دچار خطا و اشتباه شده و با نص قرآن مخالفت نموده است.»[2]
این نکته نیز گفتنی است که وهابیت و پیروان ابن تیمیهای که به شهادت ابن حجر عسقلانی، از یک سو امیرمؤمنان (علیه السّلام) را در 17 مورد مخالف آیات قرآن میدانند، از سوی دیگر خداوند سبحان را در بیش از 20 مورد دنبالهرو عمر بن خطّاب میداند! چنان که یکی از علمای آنها در پاسخ به استفتایی که از وی شده و پیرامون آیاتی از قرآن کریم در موافقت با عمر بن خطّاب نازل شده، استفتاء میکنند، چنین میگوید: «سیوطی در تاریخ الخلفاء و هیثمی در مجمع الزوائد، روایات فراوانی در این زمینه بیان کردهاند؛ چنان که سیوطی فصل جداگانهای به نام «موافقات وحی برای عمر» گشوده و بیش از 20 مورد آیه که خداوند در موافقت با عمر نازل کرده را بیان نموده، از جمله روایتی که از ابن مردویه نقل کرده که خداوند ابتدا نظر عمر را میدید، سپس بر اساس نظر عمر آیات را نازل میکرد.» پیشتر در این موضوع مباحث دیگری را بیان داشتیم. همچنین ابن حجر عسقلانی در جای دیگر، ابن تیمیه را به خاطر اهانتهایش به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم) و امیرمؤمنان (علیه السّلام) زندیق (کافر) و منافق دانسته و میگوید: «برخی از علما ابن تیمیه را به سبب مخالفتهای او در توسل و استغاثه به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله وسلم) که تنقیص مقام نبوت به شمار میرود، زندیق (بیدین) و گروهی دیگر او را (منافق) دانستهاند؛ چون سخنان اهانت آمیزی در تنقیص مقام علی (علیه السّلام) مطرح نموده؛ همچون اینکه جهادهای علی (علیه السّلام) به خاطر حبّ ریاست بوده نه به خاطر دیانت، اسلام علی (علیه السّلام) ارزشی نداشته، چرا که او در آن هنگام، طفلی بیش نبوده و نیز مرگ زهرا (علیها السّلام) به خاطر غصهای بود که از رفتار علی (علیه السّلام) در خواستگاری از دختر ابوجهل بوده است. به خاطر همین سخنان وی بود که علما او را منافق دانستند، چرا که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم) فرمود: ای علی! کسی با تو بغض و دشمنی نمیورزد، مگر منافق.»[3] شمس الدین ذهبی که خود همانند ابن تیمیه، حنبلی مذهب و در علم حدیث و رجال سرآمد همه رجالیون اهل سنت است در نامهای به وی مینویسد: «ای بیچاره! آنان که از تو متابعت میکنند در پرتگاه زندقه، کفر و نابودی قرار دارند... مگر نه این است که عمده پیروان تو عقب مانده، گوشهگیر، سبکعقل، عوام، دروغگو، کودن، بیگانه، فرومایه، مکّار، خشک، ظاهرالاصلاح، و فاقد فهم هستند؟ اگر سخن مرا قبول نداری آنان را امتحان کن و با مقیاس عدالت بسنج...؛ گمان نمیکنم تو سخن مرا قبول کرده و به نصیحتهای من گوش فرا دهی! تو با من که دوستت هستم اینچنین بر خورد میکنی پس با دشمنانت چه خواهی کرد؟ به خدا سوگند، در میام دشمنانت، افراد صالح، شایسته، عاقل و دانشور فراوانند، چنان که در میان دوستان تو افراد آلوده، دروغگو، نادان و بیعار زیاد به چشم میخورند.[4]
لقب «شیخ الاسلام» به ابنتیمیه مساوی با کفر؛ «شوکانی» در معرفی محمد بخاری حنفی میگوید: «محمد بخاری حنفی از ابنتیمیه بسیار متنفر بود تا جایی که در مجلسش تصریح میکرد که هر کس ابنتیمیه را «شیخ الاسلام» بداند کافر است.[5] مواردی که بیان شد گوشهای از نظرات علمای اهلسنت پیرامون ابنتیمیه بود.
پینوشت:
[1]. لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، بیروت، ج 6، ص 319.
[2]. الدرر الکامنة فی أعیان المائة الثامنة، ابن حجر عسقلانی، هند، ج 1، ص 179.
[3]. الدرر الکامنة فی أعیان المائة الثامنة، ابن حجر عسقلانی، هند، ج 1، ص 181.
[4]. الإعلان بالتوبیخ، محمد بن عبد الرحمن سخاوی، تکملة السیف الصقیل، شیخ محمد زاهد کوثری، ص 218.
[5]. البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، شوکانی، دار المعرفة، بیروت، ج 2، ص 262.
افزودن نظر جدید