اردشیر جی ریپورتر

  • 1394/03/04 - 09:18
نقش اردشیر ریور درکودتای 1299 بر کسی پوشیده نیست. این نوشتار معرفی و اشاره ای کوتاه از زندگی اردشیر ریپورتر است. نوکری امثال اردشیر ریپورتر و بعضی دیگر از سران پارسیان هند برای دولت استعمارگر انگلیس به مانند دم خروس، پشت پرده بسیاری را روشن می کند. اردشیرجی پسر ایدلجی پسر شاپور در 31 مرداد 1244 ش/ 22 اوت 1865 م در خانواده‏ ای زرتشتی...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اردشیرجی پسر ایدلجی پسر شاپور در 31 مرداد 1244 ش/ 22 اوت 1865 م در خانواده‏ ای زرتشتی ایرانی تبار در بمبئی به دنیا آمد. پدر و پدر بزرگ او از گزارشگران روزنامه انگلیسی تایمز در بمبئی بودند[1].اردشیر پس از گذراندن تحصیلات ابتدائی و متوسطه در این شهر به انگلستان رفت و علوم و حقوق سیاسی، تاریخ شرق و تاریخ باستان خواند. در اوائل سال 1893 در 27 سالگی به بمبئی برگشت و به عنوان صاحب منصب سیاسی در دفتر نایب‏ السلطنه هندوستان مشغول کار شد[2]. در پاییز همان سال در پی درگذشت مرموز کیخسرو جی خان صاحب سرپرست زرتشتیان ایران، اردشیر از سوی سر دینشاه پتیت، رئیس انجمن اکابر پارسیان بمبئی به عنوان نماینده این انجمن و سرپرست جدید زرتشتیان انتخاب و عازم ایران شد. وی در همان ابتدا مأموریت نیمه تمام کیخسرو جی خان‌صاحب را به سرانجام رساند و هدایای انجمن اکابر پارسیان بمبئی را به ناصرالدین ‏شاه، ظل‏ السلطان، امین‏ السلطان و دیگر رجال ناصری تقدیم کرد[3]. اردشیر جی پس از ورود به ایران در خانه ارباب جمشید جمشیدیان اقامت گزید وی در ایران ازدواج کرد و حاصل آن دو پسر به نام‌های جمشید و شاپور بود[4].
در سال 1317ق مدرسه علوم سیاسی توسط میرزا نصرالله‏ خان مشیرالدوله و پسرش میرزا حسن خان مشیرالملک (پیرنیا) تأسیس شد. اردشیرجی در کنار معلمینی چون مشیرالدوله، صدیق حضرت، میرزا حبیب‌الله معلم و عبدالرزاق خان تدریس تاریخ را برعهده گرفت[5]. تدریس در مدرسه علوم سیاسی زمینه‌ساز ارتباط با بسیاری از رجال سیاسی آینده گشت. همچنین رجال معروف انگلستان مانند سرپرسی سایکس، سر دنیس رایس، لرد لینگتن و غیره از دوستان صمیمی او بودند و کابینه انگلستان وی را به سمت مشاور مخصوص سفارت خود در تهران منصوب و گذرنامه خصوصی برایش صادر نموده بود[6]. روابط گسترده اردشیر با رجال ایرانی و انگلیسی و اشتغال وی در سفارت انگلستان، باعث نقش آفرینی وی در انقلاب مشروطه گشت. چنان که پس از چند نوبت تماس با سفارت انگلستان، از لندن اجازه تحصن مشروطه خواهان را در سفارت به دست آورد[7]. وی یکی از 54 نفری بود که زیر اعلامیه اتحاد انجمن‌های مخفی را امضا کرده است. سید حسن تقی‏زاده هنگام فرار جهت تحصن در سفارت انگلیس در روز بمباران مجلس از ریپورتر نام می‌برد که توان کمک به وی را داشته است[8].
حضور اردشیر جی در ایران برای رسیدگی به امور زرتشتیان بود اما عزل و نصب‌های متعدد وی در انجمن‌های مستقل زرتشتی باعث نارضایتی زرتشتیان می شد. زرتشتیان تهران، کرمان و یزد در مکاتباتی با رئیس ‏الوزراء و وزارت داخله، خواستار دخالت دولت ایران شدند تا انجمن اکابر پارسیان هند نماینده دیگری اعزام نمایند.
 
وزارت امور خارجه
اداره تحریرات انگلیس
مورخه: 26 محرم 37
نمره: 159/343
مقام منیع ریاست وزراء عظام دامت شوکته
رقیمه مبارکه مورخه ششم برج عقرب نمره 1740 حاوی عرض حال انجمن زردشتیان و سه فقره تلگراف شکایت از رجعت اردشیرجی به سمت سرپرستی زردشتیان ایران شرف حصول بخشید. عین همین شکایات را هم مستقیماً به وزارت امور خارجه اظهار داشته‌اند. به ژنرال قونسول دولت علیّه در هندوستان تلگراف شد که اظهارات زردشتیان ایران را به انجمن خیریه پارسیان ابلاغ و از معاودت اردشیرجی به این سِمَت به ایران جلوگیری کنند و نتیجه را اطلاع دهد. به محض اینکه جواب از ژنرال قونسول گری رسید خاطر مبارک را مستحضر خواهد داشت. مشروحه انجمن زردشتیان طهران و سه طغرا تلگراف آن را اینک تلوآ اعاده داد.
فدوی: [امضا ناخوانا]
[مهر:] وزارت جلیله امور خارجه
[در حاشیه:] به سابقه مراجعه کنند [و] به آقای ارباب کیخسرو بدهند...
 
اما به رغم این مخالفت ها، با حمایت انگلستان اردشیر جی به فعالیت خود در ایران ادامه داد. اردشیر در انتخاب، توجیه و معرفی رضاخان به آیرون ساید فرمانده اصلی کودتای 3 اسفند 1299 نقش اساسی ایفا نمود وی در وصیت نامه خود می‏ نویسد:

در اکتبر سال 1917 بود که حوادث روزگار مرا با رضاخان آشنا کرد و نخستین دیدار ما فرسنگ‌ها دور از پایتخت و در آبادی کوچکی در کنار جاده «پیربازار» بین رشت و طالش صورت گرفت... رضاخان سواد و تحصیلات آکادمیک نداشت ولی کشورش را می‌شناخت. ملاقات‌های بعدی من با رضاخان در نقاط مختلف و پس از متجاوز از یک سال بیشتر در قزوین و طهران صورت می‌گرفت. پس از مدتی که چندان دراز نبود حس اعتماد و دوستی دوجانبه بین ما برقرار شد. او ترکی و روسی را تا حدی تکلم می‌کرد و به هر دو زبان به روانی دشنام می‌داد! به زبانی ساده تاریخ و جغرافیا و اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران را برایش تشریح می‌کردم ... حوادثی که منجر به قیام رضاخان شد متعلق به تاریخ است. فقط می‌گویم که آنچه را هم که سید ضیاءالدین طباطبایی به عهده داشت به خوبی انجام داد و محرک او هم خدمت به ایران بود ولی شاید بیش از آنچه لازم و یا مطلوب بود تظاهر به همگامی با سیاست انگلیس می‌کرد... صحیح است که برچیده شدن رژیم قاجار به دست رضاخان بدون کمترین تردید و ابهامی به ضرر سیاست روس و لهذا مورد استقبال و حمایت انگلستان بود ... نماینده وزارت خارجه بریتانیا معتقد بود که کابینه مشیرالدوله سروصورتی به اوضاع داده است ولی آنچه را که من به نایب‌السلطنه هند گزارش دادم این بود که خانه ایران از پایبست ویران است و قرارداد 1919 هم فاقد ارزش و هر چه زودتر باید به عنوان پیروزی برای ایران باطل و لغو شود... عزیمت و یا ماندن قوای نظامی بریتانیا در شمال ایران تحت مداقه و مرور بود و این تدبیر اتخاذ شد که به نام همکاری نزدیک در مقابل خطر بلشویک‌ها و انقلابیون محلی بهتر است قوای انگلیس و قزاق با یکدیگر وارد عمل شوند. این طرح ژنرال [آیرون ساید] (Ironside) بود ... در این مرحله، به دستور وزارت جنگ در لندن و نایب‌السلطنه هند همکاری نزدیک ژنرال [آیرون ساید] Ironside و من آغاز شد. من برای نظرات رضاخان درباره نیروی قزاق اعتبار فراوانی قائل بودم و سرانجام او را به [آیرون ساید] Ironside معرفی کردم ... از لحاظ تعریف سیاسی، رضاشاه اتوکرات است و اینکه در ایران ظواهر سیستم پارلمانی به چشم می‌خورد ناقض این حقیقت نیست زیرا ترکیب مجلس با نظر و تصویب نهایی شاه است و نه انتخاب مردم و رضاشاه نیازی ندارد که مجلس را به توپ ببندد... شناسایی و دوستی با رضاشاه بزرگترین افتخار زندگی من است ...
            اردشیرجی، 9 نوامبر 1931

سرانجام اردشیرجی در 14 اسفند 1311/23 فوریه 101933 بعد از 40 سال خدمت به دولت انگلستان در تهران درگذشت.

پی‌نوشت:

[1]. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج2، (تهران: اطلاعات، 1369)، ص134.
[2]. حسین آبادیان، «اردشیر جی»، فرهنگ ناموران معاصر ایران، ج 2، ص376.
[3]. رشید شهمردان، تاریخ زرتشتیان : فرزانگان زرتشتی ([تهران] : فروهر، 1363، ص557-558.
[4]. حسین آبادیان، ص 377.
[5]. محمد ابراهیم باستانی پاریزی، تلاش آزادی، (تهران: نوین، 1356)، ص79-80.
[6]. رشید شهمردان، ص362، 363.
[7]. حسین آبادیان، ص 377.
[8]. جلال فرهمند، «مردی که زیاد می‏دانست! (1)»، تاریخ معاصر ایران، 29 (بهار 1383): 249.
[9]. اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ن 47307 تا 47325، 17087-17088، 17084، 17081 .
[10]. حسین آبادیان، ص 378.

منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.