بررسی روایت شأن نزول آیه افک
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از آیات مصحف شریف، آیه یازده سوره مبارکه نور است که به «آیه اِفک» شهرت یافته و در رابطه با شأن نزول آن بین شیعه و سنی اختلاف نظر وجود دارد. خداوند متعال در این آیه میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ جاؤُ بِالْإِفْک عُصْبَةٌ مِنْکمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکمْ بَلْ هُوَ خَیرٌ لَکمْ لِکلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذِی تَوَلَّى کبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِیم [النور/11] همانا آن گروه منافقان که به شما مسلمین بهتان بستند مىپندارید ضررى به آبروى شما مىرسد بلکه خیر و ثواب نیز خواهید یافت و هر یک از آنها به عقاب اعمال خود خواهند رسید و آنکس از منافقان که رأس و منشا این بهتان بزرگ گشت هم او به عذابى سخت معذب خواهد شد».
در رابطه با این آیه، مفسرین و محدثین اهل سنت روایتی را از عایشه نقل میکنند و با مستمسک قرار دادن آن، قائلند شأن نزول آیه مربوط به قضیهای میشود که برای عایشه همسر رسول خدا اتفاق افتاد، که طی آن ماجرا عایشه از کاروان پیامبر (صلی الله علیه و آله) دور افتاد، یکی از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به نام صفوان که او نیز از کاروان عقب مانده بود به عایشه رسید و او را بر پشت شترش سوار کرد و خود افسار شتر را به دست گرفت و به سمت کاروان پیامبر (صلی الله علیه و آله) راهی شدند پس از آنکه به کاروان رسیدند، بعضی از صحابه با دیدن این صحنه به او و عایشه نسبت ناروایی دادند که بنابر گفته خود عایشه، اولین کسی که این تهمت بزرگ را وارد کرد عبدالله بن ابیّ بن سلول بود، عایشه در ادامه میگوید: «بعد از اینکه به مدینه آمدیم من مریض شدم و پیامبر (صلی الله علیه و آله) با من به کنایه صحبت میکردند و من از شایعه و تهمتی که بر علیه من در شهر پخش شده بود خبر نداشتم تا اینکه خبر شایعه را از ام مسطح شنیدم»، پس از آن پیامبر (صلی الله علیه و آله) علی (علیه السلام) و اسامه را طلبید و در رابطه با این قضیه از آنها مشورت خواست، اسامه رأی به تبرئه عایشه از این قضیه داد و علی (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) خواست تا از کنیز عایشه درباره این مسأله استعلام کنند و او نیز گفت من چیزی از عایشه ندیدم که موجب شک و شبهه باشد، پس از این پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر منبر رفتند و فرمودند: «به خدا سوگند من جز خیر هیچ سابقهاى از همسرم ندارم و این تهمت را درباره مردى زدهاید که جز خیر سابقهاى از او نیز ندارم». در اینجا بود که به گفته عایشه، رفتار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با او عادی شد و به او همان حرفهایی را میزدند که قبلاً میزدند. سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمودند: «اگر تو از این تهمتها مبرى باشى که خدا در برائت تو آیه قرآنى مىفرستد، و اگر گنهکار باشى باید استغفار کنى و به خدا توبه ببری». عایشه میگوید: «من خود را لایق نمیدانستم که دربارهام آیهای نازل شود امّا از تبرئه خود توسط خداوند نیز اطمینان داشتم» و در همان جا در حالیکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هنوز از جای برنخاسته بود و احدی از حضار هم از مجلس بیرون نرفته بودند، حال وحی به پیامبر (صلی الله علیه و آله) دست داد و آیات ده به بعد سوره مبارکه نور نازل شد.
این حکایت خلاصهای بود از آنچه سیوطی در درالمنثور[1] به صورت مفصّل و کامل از عایشه نقل کرده بود؛ اما به جز در المنثور، صحیح بخاری[2]، صحیح مسلم[3]، و بسیاری دیگر از کتب معتبره اهل سنت نیز، این مطلب را نقل کردهاند و به صحّت سند آن حکم کردهاند. لذا با توجه به جدلی بودن مقام بحث، ما در بررسی این روایت وارد بحث سندی نمیشویم و در حد این مختصر اشکالاتی را که به محتوای روایت وارد است بیان میکنیم تا دلیل ارجحیت قول شیعه بر قول اهل سنت در شأن نزول این آیه روشن شود. وقتی به متن این روایت مراجعه میکنیم تناقضاتی بسیاری در آن یافت میشود که با وجود حتی یکی از آنها حکم به صحت این روایت مشکل میشود که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.
اشکال اولی که میتوان بر این روایت وارد کرد، نسبت دادن حالت سوء ظن به پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خلال روایت است، در حالیکه شأن پیامبر (صلی الله علیه و آله) اجلّ از این حالات است و ذات مقدس ایشان از اینگونه رذائل مبرّی میباشد، چنانکه در همین رابطه خداوند متعال در سوره مبارکه توبه میفرماید: «یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ، وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ [التوبه/9] او ایمان به خدا دارد و مؤمنان را تصدیق مىکند و رحمت است براى کسانى که از شما ایمان آوردهاند». علاوه بر این در ادامه آیه افک خداوند کسانی را که در این قضیه دچار سوء ظن شدند توبیخ میکند و میفرماید : «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیراً وَ قالُوا هذا إِفْک مُبین [النور/12] چرا هنگامى که آن بهتان را شنیدید مردان و زنان مؤمن به خود گمان نیک نبردند و نگفتند که این تهمتى آشکار است؟»، حال چگونه ممکن است با وجود چنین توبیخی خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز دچار این حالت شوند.
اشکال دوم تناقضی آشکار است که در متن روایت وجود دارد، جاییکه رسول الله (صلی الله علیه و آله) بعد از مشورت با علی (علیه السلام) و اسامه، با اطمینان کامل در مسجد بر منبر رفته و حکم به تبرئه عایشه و صفوان میکند اما بعد از اینکه به خانه میآیند طوری با عایشه سخن میگویند کأن هنوز ظنّشان برطرف نشده و گمان دارند که عایشه گنهکار است، و به او میگویند: «اگر بیگناه باشی خدا تو را تبرئه خواهد کرد و اگر گناه کردى استغفار کن و به درگاه او توبه کن»، حال سؤال اینجاست که ما کدام را باور کنیم آیا حکم به تبرئه عایشه و اطمینان از او یا تردید و سوء ظن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نسبت به او؟ اما اشکال سومی که به این روایت در منابع تفسیری آمده[4]، این است که طبق متن روایت پیامبر (صلی الله علیه و آله) مدت یک ماه از عایشه دوری کردند و حق همخوابی با او را به جا نیاوردند، و هرگاه به او سر میزدند با او به کنایه سخن میگفتند؛ این نیز تهمتی است ناروا به پیامبر (صلی الله علیه و آله) که بدون هیچ تحقیق و تفحصّی علاوه بر اینکه حقوق همسرشان را نادیده گرفتند با نیش و کنایه موجبات آزار بیمورد او را نیز فراهم آوردهاند. و این برخلاف صریح قرآن است در جایی که میفرماید: «ما أرسلناک إلا رحمة للعالمین [الانبیاء/107] و ما نفرستادیم تو را مگر رحمت برای جهانیان». همچنین خداوند کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله) را نیز از اینگونه کنایهها به دور میداند و میفرماید: «و ما ینطق عن الهوی، إن هو إلا وحی یوحی [النجم/3و4] و سخن از روى هوى نمىگوید، نیست این سخن جز آنچه بدو وحی میشود».
پینوشت:
[1]. عبد الرحمن بن أبی بکر، جلال الدین السیوطی، درالمنثور، بیروت: دار الفکر، ج 6 ص 150
[2]. محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری،صحیح البخاری، بیروت: دار ابن کثیر، ج 2 ص 942
[3]. مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، صحیح المسلم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ج 4 ص 2129
[4]. موسوى همدانى، ترجمه تفسیر المیزان، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج 15 ص 145.
افزودن نظر جدید