استفاده از عقل و نقل برای شناخت راه حق
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گرایش عرفانی و گرایش به قرب الهی در انسان، گرایشی فطری است. آنچنان که دراینباره گفتهشده:«حس دین دوستی و گرایش به عوالم غیب و کشف اسرار ماوراء طبیعت جزء غرائز افراد بشر است، و میتوان این غریزه را ناشی از جاذبه حضرت رب ودود دانست که عالم امکان بالأخصّ انسان اشرف را به مقام اطلاق و نامتناهی خود میکشد، و مغناطیس جان، همان جان است که از آن به جانان و حقیقة الحقائق و اصل قدیم و منبع جمال و مبدأ الوجود و غایة الکمال تعبیر کنند.»[1] از همینجا میتوان این ضابطه کلی را بهدست داد که راه رسیدن به عرفان و قرب الهی نیز نمیتواند برخلاف فطرت انسانی باشد. ازاینرو اگر در مسلکی بهعنوان راه سیر و سلوک و عرفان عملی، دستورالعملها و برنامههای ارائه شود که با فطرت انسانی موافق نباشد، این امر نشانه بطلان راه یا آن مسلک خواهد بود. این قاعده در مورد اصل اسلام نیز صدق میکند و خدای متعال نیز در قرآن کریم به این حقیقت اشاره فرموده است؛ آنجا که میفرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ [روم/30] پس روی خود را با گرایش تمام به حق بهسوی این دین کن با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار.»
یکی از نشانههای ادیان باطل نیز همین است که مشتمل بر آموزهها و قوانینی هستند که با فطرت انسانی سازگار نیست. مراد از راه نقلی آن است که از کسانی که این مسیر را پیموده و به مقصود نائل شدهاند استفاده کنیم. البته این راه در صورتی از هر جهت قابل اعتماد است که از جانب قرآن و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) ارائه شده باشد. دیگران برای ما مشکوک هستند که آیا واقعاً به حقیقت عرفان و مقامهای عالی آن رسیدهاند یا امر بر آنها مشتبه شده، فریبخورده و اشتباه میکنند و شبحی برای آنها مجسم شده و آن را حقیقت پنداشتهاند و یا کسانی از روی علم و عمد دروغ میگویند و ادعایشان از اساس کذب است.[2]
نسبت به راه نقلی دیگر ادیان هم در اصل دین و هم در روشهایی که انبیاء ارائه دادهاند تحریفهایی رخداده و اختلافهایی به وجود آمده است. ازاینرو در طول تاریخ، پیوسته یکی از کارها و برنامههای مهم انبیا تصحیح تحریفها و انحرافهای گذشته بوده است، تا اینکه آخرین پیامبر گرامی، حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) کتابی تضمینشده و غیرقابل تحریف برای بشر آورد. بیان همه مطالبی که مدنظر خدای متعال و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تفصیل و تبیین مطالب را به عهده ائمه اطهار و امامان معصوم (علیهمالسلام) گذاشت. بنابراین آنچه بشر برای رسیدن به سعادت در دو جهان به آن نیازمند است اساسش در قرآن کریم وجود دارد و تفاصیلش در سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهمالسلام) آمده است. و اما مراد از راه عقلی این است که به کمک عقل و تحلیلهای عقلی، علائم و امارات کلی راه حق را بشناسیم و محکهایی بهدست آوریم که بهوسیله آنها راه صحیح را از باطل تشخیص دهیم. در اینجا ممکن است این سؤال و اشکال به ذهن خطور کند که سخن در "عرفان" است که امری قلبی و شهودی است و عقل سروکارش با مفاهیم و تفکر و استدلال است و معرفت عقلی و استدلالی در مقابل معرفت قلبی و شهودی است؛ آنگاه چگونه میخواهیم در شناخت راه عرفان از عقل استفاده کنیم؟ پاسخ این است که باید توجه کرد، استفاده از عقل در اینجا برای شناختن راه است نه برای پیمودن آن.
به دیگر سخن، شناخت و ویژگیهای عرفانی و راهی که برای رسیدن به آن باید پیمود، یا باید از راه نقل حاصل شود و یا از راه عقل؛ چراکه اگر این شناخت نیز خود بخواهد از راه عرفان حاصل شود، دور و تسلسل لازم میآید، یعنی برای شناخت عرفان ابتدا باید یک سیر عرفانی داشته باشیم. البته کسانی که مدعی عرفان هستند و فرقههای مختلف سیر و سلوک و تصوف و عرفان را به وجود آوردهاند اعتمادشان به روش نقلی است؛ یعنی میگویند فلان بزرگی دستور انجام چنین کارهایی را داده تا به فلان مقام برسید. همانگونه که متذکر شدیم این راه در صورتی ارزش و اعتبار دارد که مطلب از شخصی معتبر و قابلاعتماد نقلشده باشد. بدیهی است که در چنین امر مهمی غیر از حضرات معصومین (علیهمالسلام) به سخن هیچکسی نمیتوان اعتماد کرد. در همین زمینه بسیاری از فرقههای متصوفه مدعیاند که مطالبشان را از ائمه معصومین (علیهمالسلام) گرفتهاند. همانگونه که صوفیه در اجازهنامههایشان از کلمه "یداً بِیَد" استفاده میکند تا به مخاطب بفهمانند که مناسک و آیینهای معرفیشده از جانب ما (اقطاب صوفیه) بدون واسطه از امام معصوم (علیه السلام) رسیده است. همانند متن فرمان جانشینی سلطان حسین تابنده رضا علیشاه:
«بسم الله الرحمن الرحیم و هو الموفق المعین بر ضمایر رهروان راه هدی پوشیده نخواهد بود که لطف الهی در هر زمان شامل حال بندگان بوده و حجت بر خلق تمام و راه بندگی و وصول مفتوح فرموده و برای هدایت و شفاعت، انبیاء و اولیاء را که دل صافی داشته وسیله نجات و هادی و شفیع قرار داده مأمور دعوت نموده. و چون بدن جسمانی در معرض فناء است برای عدم انقطاع رشته یدا بید و صدرا به صدر هر سابق به لاحق سپرده و از آدم تا خاتم و از خاتم در اوصیاء او جاری بوده است و در زمان غیبت امام (علیه السلام) نیز مجازین روایت و درایت در امور شریعت و طریقت به هدایت خلق مشغول بوده و در این زمان که رشته فقر در سلسله علیه رضویه نعمت اللهیه به این فقیر محمدحسن صالح علیشاه غفر الله منتهی گردیده به اطلاع عموم برادران طریق و جویندگان راه تحقیق میرسانم که دانسته باشند که امر ارشاد و هدایت عباد پس از فقیر واگذار است به فرزند مکرم و نور چشم محترم قره عین الفقراء و زین العرفا حاج سلطان حسین تابنده رضا علیشاه ایده الله و پس از رسیدن اجل موعود مشایخ تجدید عهد نموده اطاعت نمایند و رد و قبول او را رد و قبول فقیر شمارند. به تاریخ ذق 1379. و انا اقل محمدحسن.»[3]
اما باید بگوییم حقیقت این است که سلسلههایی که چنین ادعاهایی دارند، حرفها و مستنداتشان بهگونهای نیست که برای افراد منصف و یقین آور باشد و انسان بتواند به آنها اعتماد کند. ازاینرو به اینگونه نقلها نمیتوان اعتماد کرد، بهخصوص اینکه اولاً بین طرق و راههایی که نقل میکنند، اختلافات فاحشی وجود دارد و ثانیاً نسبت به همه ناقلان اعتماد و اطمینان وجود ندارد.[4]
از یکسو محبت خدای متعال به بندگانش اقتضا کرده که عزیزترین مخلوقات و بندگانش را برای هدایت و دستگیری آنان مبعوث فرماید. از سوی دیگر نیز انبیای الهی هرگونه رنج و خطری را متحمل گردیده و به جان خریدهاند تا بهترین و نزدیکترین راه به "مقصد خلقت" را که همان "قرب الی الله" است به بشر معرفی کنند. از سوی دیگر انبیاء الهی نیز که از جانب خداوند برای رساندن این هدایت مأمور شدهاند معصوم هستند و در ابلاغ این پیام هیچ خللی از ناحیه آنان وارد نشده است.
بااینهمه راه را بهگونهای نشان دادهاند که هر کس بسته به توان و همت خویش بتواند گامهایی در آن بردارد. طبعاً هر کس همت بیشتر و عالیتری دارد، در این راه بیشتر پیش میرود و به نتایج و مدارج عالیتر و ارزشمندتری میرسد. سر اینکه در قرآن و روایات اصطلاحاً مضامین "متشابه" وجود دارد و یا گفته میشود که ظاهر و باطن دارند، همین است که افراد واجد صلاحیت بتوانند از بطون و معارف عمیق و عالی آنها استفاده کنند و راههایی را که مناسب با خودشان است فراگیرند.
پینوشت:
[1]. حسینی طهرانی محمد حسین، رساله لبّ اللّباب در سیر و سلوک اولی الألباب، نشر علامه طباطبایی، 1384، ص 9.
[2]. مصباح یزدی محمد تقی، در کوچههای آفتاب، موسسه آموزشی پژوهش امام خمینی (ره)، قم، 1390، ص 107.
[3]. آزمایش سید مصطفی، درآمدی بر تحولات تاریخی سلسله نعمت اللهیه در دوران اخیر، ویراستار محمد علی طاووسی، انتشارات حقیقت، چاپ اول، تابستان 1381، صص 140-141.
[4]. مصباح یزدی محمدتقی، در کوچههای آفتاب، موسسه آموزشی پژوهش امام خمینی (ره)، قم، 1390، ص 108.
افزودن نظر جدید