امامت، عهدی الهی است و به ظالم نمیرسد.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به اقرار مفسران اهل سنت، مراد از «عهد»، در آیه «وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ. [بقره/124] (به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود، و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!. ابراهیم عرض کرد: از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!). خداوند فرمود: پیمان من، به ستمکاران نمیرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند.» امامت است نه نبوت، و خداوند امامت را عهدی از جانب خود میداند.
مفسرانی که اقرار و تصریح به این مطلب نمودهاند، از جمله طبری در تفسیر جامع البیان است: طبری از مفسران به نام اهل سنت عبارتی از مجاهد نقل میکند: «لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ. قال: لا یکون إماماً ظالماً. [1] پیمان من به ظالمان نمیرسد، یعنی امام ظالم نیست.»
همچنین بیضاوی در انوار التنزیل، در تفسیر «لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» میگوید: «إجابة إلی ملتمسه وتنبیه علی أنه قد یکون فی ذریته ظلمة أو أنهم لا ینالون الإمامة، لأنها أمانة من الله تعالی وعهد والظالم لا یصلح لها. وإنما ینالها البررة الأتقیاء منهم. [2] این جمله، در پاسخ درخواست حضرت ابراهیم و اشاره به این است که در ذریه او افراد ظالمی قرار دارد؛ یا این را میفهماند که ذریه ظالم او، به امامت نمیرسند؛ زیرا «امامت» امانت و عهدی از جانب خداست و ظالم صلاحیت این امانت را ندارد و به این عهد الهی نیکان از پرهیزکاران میرسد.»
ابوحیان اندلسی هم از مفسران اهل سنت، با استدلال ثابت میکند که مراد از «عهد» در این آیه، عهد «امامت» است: «والعهد: الإمامة، ... والظاهر من هذه الأقوال: أن العهد هی الإمامة، لأنها هی المصدر بها، فأعلم إبراهیم أن الإمامة لا تنال الظالمین ... . ویدلک علی أن العهد هو الإمامة أن ظاهر قوله: (لا ینال عهدی الظالمین) أنه جواب لقول إبراهیم: (ومن ذریتی) علی سبیل الجعل، إذ لو کان علی سبیل المنع لقال لا، أو لا ینال عهدی ذریتک، ولم ینط المنع بالظالمین. [3] مراد از «عهد» امامت است. و بعد از نقل وجوه دیگر در این مورد مینویسد: ظاهر از این اقوال این است که مراد «عهد امامت» است؛ زیرا در ابتدای آیه بحث امامت شده است؛ پس به ابراهیم فهماند که امامت به ظالمان نمیرسد... دلیل این که مراد از عهد، امامت است، ظاهر جمله «لاینال عهدی الظالمین» است که با استدلال به قاعده کلی (یعنی هر کسی که چنین خصوصیتی داشته باشد، شایسته چنین مقامی است) در جواب گفتار حضرت ابراهیم آمده است؛ زیرا اگر بر سبیل منع میبود (یعنی اگر برای هیچ یکی از ذریه او امامت جعل نشده بود) باید «لا» میگفت و یا این که میگفت «لاینال عهدی ذریتک» و منع از رسیدن به این مقام را مشروط به ظلم نمیکرد.»
ابنکثیر دمشقی از دیگر مفسران اهل سنت در تفسیر آیه میگوید: «یقول تعالی منبّهاً علی شرف إبراهیم خلیله، وأن الله جعله إماماً للناس. [4] خداوند بلند مرتبه در این آیه، بر شرافت ابراهیم خلیل و بر اینکه خداوند او را امام و پیشوای مردم قرار داده آگاهی میدهد.»
ثعالبی مالکی بدون اینکه اقوال دیگر را ذکر کند تنها از مجاهد نقل کرده که مراد از «عهد» عهد امامت است: «وقوله تعالی: (قال لا ینال عهدی الظالمین)، أی: قال الله، والعهد فیما قال مجاهد: الإمامة. [5] در آیه: لا ینال عهدی الظالمین، مراد از عهد، بنا برقول مجاهد، عهد امامت است.» ابنجوزی حنبلی نیز از میان اقوالی که درباره «عهد» گفته شده، قولی را که آن را به «امامت» تفسیر کرده، انتخاب نموده است: «وفی العهد هاهنا سبعة أقوال: أحدها: أنه الإمامة، رواه أبو صالح عن ابن عباس، وبه قال مجاهد، وسعید بن جبیر. والثانی: أنه الطّاعة، رواه الضّحّاک عن ابن عبّاس. والثالث: الرّحمة، قاله عطاء وعکرمة. والرابع: الدّین، قاله أبو العالیة. والخامس: النّبوّة، قاله السّدّیّ عن أشیاخه. والسادس: الأمان، قاله أبو عبیدة. والسابع: المیثاق، قاله ابن قتیبة، والأوّل أصحّ. [6] درباره «عهد» در این جا هفت قول است: نظر نخست این است که مراد از «عهد» امامت است. این قول را ابوصالح از ابنعباس نقل کرده و مجاهد و سعید بن جبیر این قول را اختیار کردهاند. قول دوم: مراد اطاعت است. این قول را ضحاک از ابنعباس نقل کرده. قول سوم اینکه مراد رحمت باشد. آن را عطاء و عکرمه گفته. قول چهارم اینکه مراد دین است. آن را ابو العالیه گفته. پنجم اینکه مراد نبوت است آن را سدی از استادانش نقل کرده است. قول ششم این که مراد امانت است. قول هفتم مراد از میثاق است. این قول را ابن قتیبه گفته است. اما قول نخست صحیحتر است.»
و شوکانی از دیگر مفسران اهل سنت، بعد از نقل اقوال در مراد از عهد، قول نخست را که عهد را به امامت تفسیر کرده برگزیده است: «و اختلف فی المراد بالعهد فقیل: الإمامة و قیل: النبوّة... والأوّل أظهر کما یفیده السیاق. [7] در این که مراد از «عهد» چیست اختلاف است. گفتهاند مراد از آن، امامت است و... قول اول ظاهرتر است؛چنانچه سیاق کلام مفید همین قول است.»
بنابراین خداوند در پاسخ به حضرت ابراهیم، قاعده کلی بیان میدارند، و آن این است که امامت عهد من است، و این عهد به ظالمان نمیرسد؛ یعنی هیچ ظالمی نمیتواند امام شود، نه اینکه از نسل حضرت ابراهیم ظالمانشان نمیتوانند امام شوند. پس طبق این آیه کسی که ظلمی در زندگی انجام داده، خداوند عهد امامتش را به او نمیسپارد.
پینوشت:
[1]. طبری، جامع البیان، بیروت: دار الفکر، 1405 ق، ج 1، ص 738
[2]. بیضاوی، أنوار التنزیل وأسرار التأویل، بیروت: دارالفکر، ج 1، ص 397
[3]. ابنحیان اندلسی، تفسیر البحر المحیط، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1422 ق، ج 1، ص 548
[4]. ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دارالفکر، 1401 ق، ج 1، ص 169
[5]. ثعالبی، تفسیر الثعالبی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1418 ق، ج 1، ص 314
[6]. ابنجوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، بیروت: المکتب الاسلامی، 1404 ق، ج1، ص 108
[7]. شوکانی، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر، بیروت: دارالفکر، ج1، ص 160
افزودن نظر جدید