تشرف تازه مسلمان آمریکایی به حرم حضرت علی (ع)

  • 1394/01/18 - 18:37
از آنجايى كه به مسيحيت به عنوان يک دين علاقه شديدى نداشتم، به ندرت به كليسا می‌رفتم. اهتمامات من به اخلاق و ذات الهى و تعاليم حضرت مسيح از اهتمام به مبانى تثليث و كفاره گناهان بيشتر بود. مسيح را به عنوان يک فرد شناختم و هميشه معتقد بودم كه خداوند متعال همان‌طور كه در عهد قديم تورات ذکر شده يگانه است؛ و با وجود اينكه در یک مدرسه كاتوليک تحصيل می‌کردم اما...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به گزارش واحد اطلاع رسانى آستان قدس علوی، لوكاس برونک، شهروند تازه مسلمان آمريكايى كه براى زيارت عتبات عاليات به عراق سفر كرده در رابطه با احساس خويش هنگام ورود به حرم مطهر علوى گفت: «وقتى در پيشگاه امير انسانيت و عدالت، حضرت امام على (عليه السلام) ايستادم خوشحاليم غير قابل وصف بود. وقتى به نزديكى درب ورودى حرم رسيدم پاهایم ديگر توان راه رفتن نداشتند. ضربان قلبم شده گرفت و بدنم سخت می‌لرزید. اما وقتى اذن دخول را خواندم كمى احساس آرامش به من دست داد و بقيه زائران را ديدم كه در آرامش كامل در پيشگاه سرچشمه و امام انسانيت حضور دارند.»

حجت الاسلام ثائر البغدادى مسئول شعبه روابط بین‌الملل وابسته به بخش امور دينى آستان در رابطه با حضور اين زائر تازه مسلمان آمريكايى عنوان كرد: «با همكارى بخش روابط عمومى آستان و طى هماهنگی‌های به عمل آمده با نماينده آستان قدس عباسى در ايالات متحده، آقاى دكتر شامل هادى ويزاى اين زائر جهت سفر به عراق صادر شد.» البغدادى افزود: «آقاى برونک بعد از يک سفر خسته كننده و طولانى كه 36 ساعت به طول انجاميد سرانجام روز پنجشنبه گذشته به شهر نجف رسيد.»

زائر تازه مسلمان آمريكايى طى مصاحبه اى با واحد اطلاع رسانى آستان به داستان مسلمان شدن خويش را تعريف كرد. وى در اين رابطه گفت: «ايمانم به اسلام به تابستان سال 2001 باز می‌گردد. در آن روزها براى اولين بار در يک مدرسه تابستانى كاتوليک با يک مسلمان آشنا شدم. اين دوست مسلمان يک پاكستانى بود و در ابتدا از دين و اعتقاداتش خبرى نداشتم تا اينكه روزى در باره كاتوليک نبودنمان با هم صحبت کردیم. در ابتدا از روى نادانى گمان كردم كه اين دوست به مذهب مسيحی ديگرى ايمان دارد. چون هر دو در مدرسه كاتوليک حضور داشتيم. اما بعدها به من گفت كه او يک مسلمان است. می‌توانم بگويم كه اين دوست مرا به خودش جذب كرد و حضورش در زندگى من مانند شمعى بود كه نمی‌توانم آن را تفسير كنم. با وجود اينكه به هيچ عنوان نفرت يا كينه اى نسبت به اسلام و مسلمانان نداشتم اما تا ايام دوره دبيرستان هرگز درباره اين دين به طور عميق مطالعه نكردم. اين شمع هدايتگر هرگز در درونم خاموش نشد اما من دير به آن پى بردم. وقتى حوادث 11 سپتامبر رخ داد با خودم گفتم: «اين عمليات تروريستى به هيچ عنوان ربطى به دين اسلام ندارد. چون می‌دانستم خلق و خوى وحشى و حيوانى انسان‌ها شامل همه افراد می‌شود و هيچ ربطى به مليت يا دين آنان ندارد.»

لوكاس برونک در ادامه گفت: «از آنجايى كه به مسيحيت به عنوان يک دين علاقه شديدى نداشتم به ندرت به كليسا می‌رفتم. اهتمامات من به اخلاق و ذات الهى و تعاليم حضرت مسيح از اهتمام به مبانى تثليث و كفاره گناهان بيشتر بود. مسيح را به عنوان يک فرد شناختم و هميشه معتقد بودم كه خداوند متعال همان‌طور كه در عهد قديم تورات ذکر شده يگانه است؛ و با وجود اينكه در یک مدرسه كاتوليک تحصيل می‌کردم اما هیچ وقت در مراسم غسل تعميد حضور نيافتم و عقايد مسيحيت را به صورت رسمى نپذيرفتم. تا اينكه در سال 2005 ميلادى علاقه به پیدا کردن يک پيشوا كه از او پيروى كنم در من بيشتر شد. به مسئله عدل و تحقيق در اين باره بسيار علاقه‌مند شدم. به ويژه در ايام جنگ اخير عراق و بمباران لبنان توسط اسرائيل در سال 2006 اين علاقه در من دو چندان شد. در آن ايام اين طور فكر می‌کردم كه خداوند متعال گروهى از انسان‌ها را جهت حمل رسالتش انتخاب كرده و تصور می‌کردم كه يهوديت و مسيحيت و اسلام دين واحدى است زيرا هر يک از اين اديان سه‌گانه انسان را به عبادت خداوند يگانه فرا می‌خواند و تمامى پيامبران و ساير كتب آسمانى از منبع وحى نشئت می‌گیرند. در آن ايام سعى داشتم حكمت را از هر طريقى و هر دينى فرا بگيرم و به دنبال يک پيشوا بودم. در اين راستا زندگى نامه گاندى و چگوارا و نوشته‌هاى سيسرون نويسنده معروف رم در زمينه اخلاق و تعاليم بودا را مطالعه كردم. مسئله شگفت و تعجب آور اين است كه من از همان ابتدا تصميم داشتم مسلمان بشوم. اما سؤال اين بود: «كى؟». در اواخر سال 2007 كتاب (فى خطى النبي/ راهبرد پيامبر) نوشته طارق رمضان نويسنده سوئیسی مصرى تبار را مطالعه كردم. بعد از مدتى كتاب (نهضت شيعه) نوشته ولى‌رضا نصر نويسنده آمريكايى ايرانى‌تبار را مطالعه كردم. در همان سال تحصیلات دبیرستان را تمام کردم. وقتى در كتاب نهضت شيعه درباره امام حسين (عليه السلام) مطالعه كردم احساس كردم ديگر علاقه اى به مطالعه درباره ديدگاه اهل تسنن به اسلام ندارم. حضرت امام حسين را قبل از شناختن حضرت امام على (عليه السلام) كه در كتاب اخير نيز ذكر شده بود شناختم. نويسنده اين كتاب می‌گوید حضرت على (علیه السلام) در بلاغت و سخنورى همانند سيسرون بود. بلكه از او بزرگ‌تر و والاتر بود. به تعاليم حضرت مسيح در انجيل علاقه‌مند شدم اما احساس می‌کردم اين تعاليم كامل نيستند. احساس می‌کردم در راستاى ظلم ستيزى بى شک تناسبى بين صلح و پرهيز از خشونت و بين مقاومت مسلحانه وجود دارد. اين نسبت متوازن را تنها نزد حضرت امام حسين (عليه السلام) يافتم و از طريق اين امام توانستم پيامبر اسلام را بهتر بشناسم.

در اوايل سال 2008 وقتى ترم دوم خود را در دانشگاه می‌گذراندم با شيخ ثائر البغدادى در كلاس تاريخ قديم آشنا شدم. وقتى با ايشان آشنا شدم لهجه انگلیسی‌اش باعث شد از او بپرسم كه از كدام كشور است؟ سپس از او پرسيدم كه شيعه است يا سنى؟ وقتى خود را شيعه معرفى كرد احساس راحتى كه در آن لحظه به من دست داد غير قابل وصف بود. در آن لحظه فهميدم كه به زودى مسلمان خواهم شد. مدتى را با ايشان گذراندم و هر هفته طى مراجعه مواد درسى پيرامون اهل بيت (علیهم السلام) و موضوعات اسلامى گوناگونى صحبت می‌کردیم. تا اينكه در يكى از روزهاى بين 10 محرم و اربعين در منزل ايشان و در حضور همسرشان شهادتين را به زبان آوردم و از آن روز در مركز فرهنگى اسلامى فرزنو كه گرايش شيعى داشت حضور يافتم. احساس می‌کنم كه بالأخره راه درست را يافتم و هيچ سختى و سنگينى در كارهاى جديدى كه انجام آن‌ها بر من واجب شده احساس نمی‌کنم. به لطف الهی خانواده‌ام نيز با تصميم مسلمان شدنم هيچ مخالفتى نكرده و کاملاً موافق هستند.»

گفتنى است لوكاس برونک متولد شهر فرزنو در ايالت كاليفرنيا است و فارغ‌التحصیل رشته جغرافیا از دانشگاه همين ايالت می‌باشد.

منبع: ‌آستان قدس علوی، کلیک کنید...

بازنشر

دیدگاه‌ها

دل حقیقت جو راه را می یابد و به سرمنزل مقصود می رسد هرچند راههای مختلف را سپری کند،خبر خوب است،دست شما درد نکند، باید قدر دینمان بدانیم

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.