بُعد اجتماعی عرفان اسلامی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برونگرایی یکی از شاخصهها و مزیتهای عرفان اسلامی است. عرفان اسلامی بر خلاف عرفانهای کاذب ضمن دعوت به عرفان و شناخت خداوند و تشویق به قرار دادن اوقاتی برای خلوت با خدای متعال، بعد اجتماعی را نیز در نظر گرفته و یکی از بهترین اوقات بنده را اوقات برآورده کردن نیازها و حاجات دیگر عباد میداند.
نقطه مقابل عرفان اسلامی عرفانهای کاذب است. عرفان اسلامی ضمن آنکه همهی آنچه را که در مورد دل و عشق و سیر و سلوک و علم افاضی و علم معنوی و تهذیب نفس گفته میشود، تأیید میکند، انسان کاملش انسان جامع است، برونگرا هم هست، جامعهگرا هم هست. همیشه سر در گریبان خویش فرو نبرده است؛ اگر شب سر در گریبان خود فرو میبرد و دنیا و ما فیها را فراموش میکند، روز در متن جامعه قرار گرفته است. اسلام دربارهی اصحاب حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که نمونههایی از مسلمان کامل هستند، مکرر در اخبار آمده است که: «رُهْبانٌ بِاللَّیْلِ لُیوثٌ بِالنَّهارِ [1] پارسایان شب و شیران روزند». اگر در شب سراغشان بروی، گویی سراغ یک عده راهب رفتهای، سراغ عدهای رفتهای که در دامنهی یک کوه در غاری زندگی میکنند و جز عبادت چیز دیگری سرشان نمیشود، ولی در روز، شیران نرند. آنها راهبان شب و شیران نر روز هستند.
قرآن اینها را با یکدیگر جمع میکند: «التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ. [سوره توبه، آیه 112] (مؤ منان کسانی هستند که) توبه کنندگانند، و عبادتکاران، و سپاسگویان و سیاحت کنندگان، و رکوع کنندگان، و سجده آوران، و آمران به معروف، و نهی کنندگان از منکر، و حافظان حدود (و مرزهای) الهی و بشارت بده (به اینچنین) مؤ منان!» اینها همه، آن جنبههای درونی است. بعد فوراً وارد جنبههای جامعهگرایی آنها میشود؛ آنها مصلحان جامعهی خود هستند.
در آیهی دیگری میفرماید: «محمَّدٌ رَسولُ اللهِ والَّذینَ مَعَهُ أشِدَّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم [سوره فتح/29] محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبر خداست و کسانی که با اویند بر کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند.» در اینجا اول جنبهی جامعهگرایی را میگوید. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و همراهانش در مقابل پوشندگان حق و حقیقت و کسانی که با حقیقت عناد میورزند، با صلابت و محکم و مانند دیواری رویین هستند و نسبت به اهل ایمان یک پارچه محبت، مهربانی، خیر و رحمت. بعد میفرماید: «تَرَیهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً [سوره فتح، آیه 29] آنان را در رکوع و سجود میبینی»؛ همین جامعه گراها را در حال رکوع و سجود میبینی. «یَبْتَغونَ فَضْلاً مِنَ اللهِ وَ رِضْواناً [سوره فتح، آیه 29] فضل و خشنودی خدا را خواستارند» از خدای خود فزونی میخواهند و به آنچه دارند قانع نیستند و رضای حق را میخواهند؛ یعنی افرادی نیستند که برای خود، دنیا یا آخرت را بخواهند، برای آنها رضای حق از هر چیزی برتر و بالاتر است: «سیماهُمْ فی وُجوهِهِمْ مِنْ أثَرِ السُّجودِ [سوره فتح/29] در چهرهی آنها آثار عبادت و آثار سجود را میبینی».
یک نقطه ضعفی که در انسان کامل تصوف دیده میشود افراط در درونگرایی است. البته بسیاری از پیشروان عرفان چون شدیداً تحت تأثیر تعلیمات اسلامی قرار داشتند، متوجه این نکته بودهاند و در کلمات خود به این نکته اشاره کردهاند، اما به هر حال گاهی کم و بیش این افراط پیدا شده است؛ یعنی درونگرایی به حدی رسیده که برونگرایی نفی شده است. اسلام این جهت را تأیید نمیکند.
درونگرایی زهاد و صوفیه تا جایی رسید که از جانب بزرگان و معصومین (علیهم السلام) مورد نهی قرار گرفتند. بهعنوان نمونه حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مسلمین را از استغراق در ریاضت و گرایش به رهبانیت منع میکردند. چنانچه عبدالله بن عمر بن عاص را که میخواست در تمام سال روزه بگیرد نهی نمودند و عثمان بن مظعون را که در صدد بود که ترک زن و فرزند بگوید و به سیر و سفر (که مرسوم در بزرگان صوفیه است) بپردازد نیز از این کار باز داشتند. [2] از سوی دیگر بزرگان صوفیه امر به گوشهنشینی میکردند. در صوفیه قدیم زاهدهایی بودند که از دیدار مکرر با اجتماعات و سرزدن به بازارها دوری میجستند، چون در این قبیل جاها موانعی در راه عبادت خالصانه و بیریا میدیدند.[3]
شعیب بن حرب زاهد به یکی از هوادارانش که مایل بود مدتی در کنار او زندگی کند گفت عبادت جایی برای همکاری و مشارکت نمیگذارد. [4] در نهایت گوشهگیری و عدم حضور در اجتماع و درونگرایی از آفات عرفان غیر اسلامی است، که در اسلام شدیداً از آن نهی شده است.
پینوشت:
[1]. علامه مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، اسلامیه، تهران، ج52، ص 304
[2]. زرینکوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، امیر کبیر، تهران، 1392، ص ۴۴
[3]. زرینکوب، عبدالحسین، تصوف ایرانی در منظر ایرانی آن، مترجم مجدالدین کیوانی، تهران، ۱۳۸۳، انتشارات علمی، ص ۷۲
[4]. ماکسیم گورکی، دشمنان، ترجمه کریم کشاورز (نقد کتاب)، جهان نو، ص ۲۶۸
افزودن نظر جدید