مسأله عرفان و تصوف در اسلام

  • 1393/10/30 - 19:53
از لحاظ تاریخی، از دیرباز گرایش‌هایی به نام "عرفان" و "تصوف" وجود داشته و از قرن چهارم تا هشتم هجری در بسیاری از کشورها، مانند ایران و ترکیه و به اوج خود رسیده است. اکنون نیز نحله‌ها و فرقه‌های گوناگون متصوفان در سراسر جهان اسلام، به‌ویژه در شمال آفریقا حضور دارند. مشابه این گرایش در میان پیروان سایر ادیان نیز وجود داشته است. با توجه به همین نقطه اشتراک...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از لحاظ تاریخی، از دیرباز گرایش‌هایی به نام "عرفان" و "تصوف" وجود داشته و از قرن چهارم تا هشتم هجری در بسیاری از کشورها، مانند ایران و ترکیه و به اوج خود رسیده است. اکنون نیز نحله‌ها و فرقه‌های گوناگون متصوفان در سراسر جهان اسلام، به‌ویژه در شمال آفریقا حضور دارند. مشابه این گرایش در میان پیروان سایر ادیان نیز وجود داشته است. با توجه به همین نقطه اشتراک، این سؤال مطرح می‌شود که آیا در اسلام چیزی به نام عرفان اسلامی وجود دارد؟
1- برخی طور مطلق منکر عرفان در اسلام شده و آن را امری بدعت‌آمیز و مردود شمرده‌اند.
2- برخی دیگر آن را در خارج از متن اسلام، ولی سازگار با آن دانسته‌اند.
3- در این میان گروه سومی، عرفان را جزئی از اسلام، بلکه به منزله روح و مغز آن دانسته‌اند که مانند سایر بخش‌های اسلام از قرآن کریم و سنت نبوی سرچشمه گرفته است و از سایر مکاتب و مسالک اقتباس نشده است ولی در عین حال تأثیر و تاثرهایی از مکاتب دیگر پذیرفته است.
از نظر این دیدگاه، وجود مشابهت بین عرفان اسلامی و سایر عرفان‌ها دلیل اقتباس عرفان اسلامی از آن‌ها نیست؛ چنان‌که مشابهت پاره‌ای از احکام و قوانین شریعت اسلام با سایر شرایع آسمانی، به معنای اقتباس اسلام از آن‌ها نمی‌باشد.
البته باید یادآور شد که اصالت عرفان اسلامی، به معنای صحت هر آن‌چه در عالم اسلام به نام "عرفان" و "تصوف" نامیده می‌شود نیست بلکه ما در عین اعتراف به وجود عرفان اصیل اسلامی-عرفانی که مرتبه عالیه آن را پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و جانشینان راستین آن حضرت (علیهم السلام) داشتند –وجود عناصر بیگانه را در میان عرفا و متصوفان مسلمان انکار نمی‌کنیم و بسیاری آراء نظری، شیوه‌های علمی و رفتاری طوایفی از متصوفان را قابل مناقشه می‌دانیم.
کسی که به آیات قرآن، سخنان پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت طاهرينش (علیهم السلام) با دقت توجه کند، بی‌شک مطالبی بسیار بلند و ژرف در قلمرو عرفان نظری و نیز آداب و دستورالعمل‌های فراوانی در ارتباط با سیر و سلوک عرفانی خواهد یافت.
برای نمونه، می‌توان به آیات مربوط به توحید ذات و صفات و افعال در سوره توحید، ابتدای سوره حدید و آخر سوره حشر اشاره کرد و هم‌چنین می‌توان از آیاتی که بر حضور ذات اقدس الهی در سراسر عالم هستی و بر احاطه او نسبت به تمام موجودات و تسبیح و سجده تکوینی همه مخلوقات برای خدای متعال دلالت دارد، نام برد.[1]
همچنین در قرآن کریم آیاتی مشتمل بر آداب و سننی ویژه وجود دارد که می‌توان آن‌ها را آیین سیر و سلوک اسلامی نامید؛ مانند آیات تفکر و تأمل، ذکر و توجه دائمی، سحرخیزی و شب‌زنده داری، روزه‌داری، سجده و تسبیح طولانی در شب‌ها، خضوع، خشوع، اخبات[2]، گریه کردن و به خاک افتادن به هنگام شنیدن و خواندن آیات قرآن، اخلاص در عبادت، انجام کارهای نیک از سر عشق و محبت به خدا و به انگیزه رسیدن به قرب و رضوان الهی و نیز آیات مربوط به توکل، رضا و تسلیم در پیشگاه پروردگار.[3]
علاوه بر قرآن مطالب فراوانی نیز در این زمینه در روایات اسلامی وجود دارد و آن‌چه که در بیانات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) ادعیه و مناجات‌های ایشان در ارتباط با این مطالب آمده قابل احصاء و شمارش نیست.[4]
البته مانند بسیاری از مسائل دیگر، در این‌جا و در مواجهه با این‌گونه روایات، کسانی راه تفریط در پیش گرفته‌اند:
1- گروه اول با دیدی تنگ‌نظرانه و ظاهربینانه، با حمل این قبیل آیات و روایات بر معانی بسیار ساده، پیش پا افتاده و تهی کردن آن‌ها از محتوا و مضامین عالی و بلندشان، حتی برای خدای متعال حالات متغیر، نزول و صعود جسمانی قائل شدند.[5]
اینان همان کسانی هستند که به طور کلی منکر وجود چیزی به نام "عرفان" در معارف و متون اسلامی شده‌اند.
2- از سوی دیگر نیز گروهی، تحت تأثیر عوامل گوناگون اجتماعی، با وارد کردن عناصر و اجزایی بیگانه، اموری را پذیرفته و بدان معتقد شده‌اند که نمی‌توان آن‌ها را برخاسته از متون دینی، مضامین کتاب و سنت محسوب داشت. اینان هم‌چنین از حیث عمل، از یک سو آداب و رسومی از پیش خود اختراع و وضع کرده‌اند یا از فرقه‌های غیر اسلامی وام گرفته‌اند و از سوی دیگر به سقوط تکلیف از عارف واصل قائل شده‌اند.
در پاسخ اینان باید گفت که بدون تردید واصل‌تر از پيامبر (صلی الله علیه و آله) و امیر المؤمنين (علیه السلام) نمی‌توان سراغ گرفت، ولی این بزرگواران تا پایان عمر به انجام تکالیف الهی ملتزم بوده‌اند و بلکه بسیار بیش از افراد عادی بدان اهتمام داشتند.
البته کسانی به همه عرفا و متصوفه حسن ظن فوق‌العاده‌ای دارند و برای همه این مطالب توجیهات و تاویلاتی ذکر کرده‌اند، ولی انصاف این است دست کم، برخی از این‌گونه سخنان هیچ توجیه مقبولی ندارد. در این زمینه نباید عظمت و شخصیت‌های علمی و عرفانی آن‌چنان ما را تحت تأثیر قرار دهد که همه گفتارها، نوشتارها و مطالب آنان را چشم و گوش بسته بپذیریم. آن‌ها را تاکید کنیم و حق هر گونه نقد و بررسی مطالب آنان را از دیگران سلب کنیم. اما روشن است که پذیرفتن حق نقد به معنای صحه گذاشتن بر داوری خام و نسنجیده، اظهارات متعصبانه و غیر منصفانه و نادیده گرفتن نقطه‌های مثبت و ارزنده نیست.

پی‌نوشت:

[1]. نگاه کنید به: سوره حدید، آیات 1 الی 4 و سوره حشر آیات 22 و 42
[2]. واژه اِخبات (مصدر باب اِفعال) از ریشه خَبْت گرفته شده که در اصل، به معنای زمین هموار و فراخ، زمین مطمئن و دارای ریگ، دشت بدون گیاه، زمین هموار و سخت و زمین گود و پهناور [لسان‌العرب، ج۲، ص۲۳۸] است. ریشه واژه اِخبات، با توجّه به معنای لغوی، در این معانی به‌کار رفته است: تسلیم، خضوع و خشوع، لینت، تواضع و نیز اطمینان که به واسطه آن، هیچ گونه اضطراب، نگرانی و تردید و تزلزل در شخص راه نمی‌یابد. [علامه طباطبایی، المیزان، ج 10، ص 193، ذیل آیه 23 سوره هود]
[3]. برای نمونه ر.ک به: سوره بقره آیه 165؛ سوره مائده، آیه 54؛ سوره بینه، آیه 8؛ سوره فجر، آیات 27 الی 30 و ...
[4]. همانند: نهج البلاغه خطبه 213 مطالبی که ذیل آیه 37 سوره نور آمده؛ دعای عرفه امام حسين (علیه السلام)؛ مناجات‌های امام سجاد (علیه السلام)؛ و کلام دیگر معصومين (علیهم السلام)
[5]. جالب این است که اینان این سخن و مدعای خود را به قرآن مستند می‌کنند، آن‌جا که در سوره حجر می‌فرماید: «فسبح به حمد ربک و کن من الساجدین و اعبد ربک حتی اتاک الیقین»[سوره حجر، آیات 98 و 99] می‌گویند قرآن خود در این آیه می‌فرماید: سجده کردن و نماز خواندن و عبادت خدا تا جایی است که انسان به مقام "یقین" که همان مقام "واصلیت الی الله" است، برسد و پس از نیل به این مقام دیگر لازم نیست نماز بخواند و مبادت کند! البته این سخن باطل است و بر کسانی که با تفسیر قرآن و معنای آن آشنا هستند،‌ مخفی نیست که این آیه هیچ‌گاه چنین معنایی را افاده نمی‌کند بلکه منظور از مقام یقین مرگ است نه وصال به خداوند تعالی.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع شود به کتاب جستاری در عرفان اسلامی، تألیف محمد تقی مصباح یزدی.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.