استعمار و عرفان‌سازی و ترویج صوفی‌گری

  • 1393/10/29 - 23:09
طبق شواهد و قراینی که وجود دارد، مؤسسان مذاهب و فرقه‌های جعلی، یکی از بهترین ابزارها در دست استعمارگران برای نیل به مقاصد شومشان هستند. اگر تاریخ قرون معاصر جهان و تاریخ سده‌های اخیر ایران را مطالعه کنیم و پیدایش مذاهب و فرقه‌های مختلف را مورد بررسی و کاوش قرار دهیم، می‌توانیم دست قدرت‌های استعماری را در پشت صحنه سیاسی از این فرقه‌ها ببینیم.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ طبق شواهد و قراینی که وجود دارد، مؤسسان مذاهب و فرقه‌های جعلی، یکی از بهترین ابزارها در دست استعمارگران برای نیل به مقاصد شومشان هستند. اگر تاریخ قرون معاصر جهان و تاریخ سده‌های اخیر ایران را مطالعه کنیم و پیدایش مذاهب و فرقه‌های مختلف را مورد بررسی و کاوش قرار دهیم، می‌توانیم دست قدرت‌های استعماری را در پشت صحنه سیاسی این فرقه‌ها ببینیم.

به عنوان نمونه از این شواهد تاریخی می‌توانیم به چهره‌ای به نام "کینیاز دالگورکی" اشاره کنیم. این شاهزاده روسی که در زمان قاجار در ایران زندگی می‌کرد از طرف دولت پادشاهی تزاری مأموریت داشت تا دست به ساختن فرقه‌های مذهبی بزند و از این طریق بین مردم اختلاف بیفکند و از قدرت و صولت اسلام و روحانیت در میان مردم بکاهد. او پس از ورود به ایران به ظاهر مسلمان شد و در سلک طلبگی درآمد و به تحصیل علوم دینی پرداخت.[1] وی سال‌ها در حوزه‌های علمیه ایران و پس از آن در عراق، در درس‌های بزرگان و علمای متعددی شرکت کرد و در علوم دینی به مراتب و درجات بالایی دست یافت. از جمله اساتیدی که دالگورکی در درس وی شرکت می‌کرد "سید کاظم رشتی"[2] بود. در همین درس بود که او مهره مناسبی را برای اهداف خویش پیدا کرد و با او طرح دوستی ریخت و بسیار گرم گرفت و روابط نزدیکی برقرار کرد. این فرد از شاگردان سید کاظم رشتی به نام "سید علی محمد شیرازی"[3] بود که بعدها به "سید علی محمد باب" شهرت یافت. دالگورکی او ار مهره بسیار مناسبی برای مقاصد خود تشخیص داد و بیش از همه خود را به او نزدیک کرد. سید علی محمد اهل قلیان بود و او از این فرصت استفاده می‌کرد و گاهی بر آتش قلیان مقداری حشیش می‌گذاشت و درنتیجه حالت نئشگی به وی دست می‌داد. دالگورکی در عالم نئشگی مطالبی را به سید القا علی محمد القا می‌کرد. کم کم به سید علی محمد گفت که شما نماینده امام زمان(علیه السلام) هستید و من به شما و مقام بسیار والایتان واقفم و ایمان دارم! در اثر این القائات و تحت تاثیر مواد مخدر کم کم خود سید علی محمد هم این مطلب باورش شد و در همان عوایم نئشگی و حالت نیمه مستی حرف‌هایی زد و ادعاهایی مطرح کرد و سرانجام کارها و داستان او به پایه‌گاری فرقه "بابیت" و بهائیت" منجر شد. همین سید علی محمد باب رفقای دیگری نیز داشت که آن‌ها هم در درس سید کاظم رشتی شرکت می‌کردند و گرایش‌های صوفی‌مآبانه‌ای داشتند. آن‌ها نیز مذاهب دیگری، نظیر "شیخیه" را تاسیس کردند و در گوشه و کنار کسانی را به خود مشغول داشتند.

نظیر همین مسأله، تأسیس فرقه "اسماعیلیه" و "قادیانی"ها و ده‌ها مذهب و فرقه جعلی دیگر در هندوستان است که مؤسسان آن‌ها افرادی فریب خورده و آلت دست استعمار، به خصوص استعمار پیر انگلیس بوده‌اند.[4] در هر صورت امروزه محل زندگی بسیاری از رؤسای این فرقه‌ها و مذاهب ساختگی در کشورهای اروپایی و آمریکاست و زندگی بسیار مجلل و مرفه و کاخ‌های آن‌چنانی دارند. پیروان فرقه "آقاخانی"(از فرقه‌های اسماعیلی هندوستان) هر ساله هم وزن رئیسشان یکی از جواهرات را به پیشگاه او تقدیم می‌دارند! گاهی طلا و گاهی جواهرات دیگر، حتی در یکی از سال‌ها هم وزنش الماس گذشتند.

در بسیاری از کشورهای آفریقایی، مراکز بهداشتی، مراکز آموزش و پرورش و نظایر آن‌ها در اختیار همین فرقه اسماعیلیه است که عمدتا از طرف انگلستان حمایت می‌شوند. اما هدف دولت‌های استعماری و انگلیس و آمریکا از این کار چیست؟ یکی از اهداف مهم و کلی در این مساله، ایجاد "اختلاف و تفرقه" است. دعواهای مختلف ترک و فارس، عرب و عجم، بروجردی و خرم‌آبادی و امثال آن‌ها همگی یک هدف مشترک را دنبال می‌کنند و آن، ایجاد اختلاف و شکستن وحدت یک امت، یک ملت، یک قوم، یک شهر و... است. در این میان یکی از بهترین اختلاف‌ها در جهت مقاصد شوم استعمارگران اختلاف مذهبی است که نمونه بارز آن اختلاف شیعه و سنی است. انگیزه دومی که استعمارگران از دین‌سازی و ترویج مذاهب و فرقه‌های جعلی دنبال می‌کردند، مقابله با مارکسیسم بود. می‌دانیم که تا اوایل دهه نود میلادی و طی تقریبا هفتاد سال، دنیا شاهد رویارویی دو ابرقدرت بزرگ شرق و غرب و اردوگاه مارکسیسم و کمونیسم از یک سو و کاپیتالیسم و سرمایه‌داری از سوی دیگر بود. دولت‌های غربی و در رأس آن‌ها آمریکا که عمدتا در اردوگاه کاپیتالیسم قرار می‌‎گرفتند، دشمن شماره یک خود را مارکسیسم می‌‎دیدند و با تمام توان به مقابله با آن برخاسته بودند. مارکسیسم شعار "دین افیون توده‎‌ها" را سر می‌داد و به شدت با هر نوع دین و مذهب مخالف بود. از این رو ترویج بی‌دینی و نفی مذهب در نهایت به نفع مارکسیسم و به ضرر آمریکا و اردوگاه سرمایه‌داری بود. روی آوردن جوامع به دین، مانعی محکم در راه نفوذ و گسترش مارکسیسم محسوب می‌شد. به همین دلیل دولت‌های غربی و در راس آن‌ها آمریکا و انگلیس، برای حفظ منافع خود و برای آن‌که سدی در برابر نفوذ و گسترش اتحاد جماهیر شوروی سابق و اردوگاه سرمایه‌داری ایجاد کنند، به تبلیغ و ترویج ادیان مختلف دامن می‌زد. برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم کافی بود که نام دین در میان باشد و نوع دین چندان اهمیتی نداشت. البته سعی بر این بود -و مراقب بودند- که دینی باشد که ضرری به برای آمریکا نداشته باشد. همان چیزی که امام خمینی(ره) از آن به "اسلام آمریکایی" تعبیر می‌کردند و نمونه بارز آن را می‌توان اسلام سازشکار در برخی از کشورهای عربی دانست.

بر این اساس تاسیس و اختراع مذاهب و فرقه‌های دینی مختلف، در واقع ابزاری برای مقابله با ابرقدرت شوروی و کمونیسم محسوب می‌شد و عامل دومی بود که باعث می‌گردید دولت‌های استعماری غربی به این کار دامن بزنند، البته پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و اضمحلال اردوگاه کمونیسم، این عامل در حال حاضر خود به خود منتفی است، ولی نباید نقش بسزای آن را طی بیش از هفتاد سال از یاد برد. این در حالی است که عامل اول(ایجاد اختلاف) بیش از صدها سال است که وجود داشته و هم‌چنان نیز وجود دارد. در این میان هدف سومی نیز برای دین سازی و جعل فرقه‎ها و مذاهب جدید وجود دارد. پیدایش انقلاب اسلامی ایران و برخی دیگر از حرکت‌های دهه‌های اخير در جهان اسلام، امريکا و دولت‌های غربی را متوجه اين نکته ساخت که اسلام می‌تواند تهديدی بسيار جدی و به مراتب خطرناک‌تر از کمونيسم برای آن‌ها باشد. از اين رو جامعه‌شناسان و ساير دانشمندان و نظريه‌پردازان خود را بسيج کردند تا راه چاره‌ای برای اين مساله پيدا کنند. اين ملاحظه را از ياد نبريم که نفی دين و مبارزه با اصل اسلام از آن‌جا که زمينه را براي پيشرفت و نفوذ کمونيسم مهيا می‌کرد، راه‌کاری نبود که دولت‌های غربی و آمريکا بخواهند و بتوانند آن را انتخاب کنند.

چاره‌ای که بدين منظور انديشيده شد اين بود که حس عرفانی و دينی مردم را به صورت بدلی و به وسيله اسلامی دست‌کاری شده ارضا کنند، اسلامی که فرد، تمام حواسش به ارتباط فردی‌اش با خدا باشد وهيچ رنگ سياسی و وارد شدن به مسائل اجتماعی نداشته باشد. بهترين راه برای اين کار ترويج گرايش‌های صوفيانه بود. گرايش‌هايی که به افراد تلقين می‌کرد که شما بايد به فکر تکامل معنوی خود باشيد، ذهنتان را به امور دنيايی مشغول نکنيد و کاری به مسائل سياسی نداشته باشيد و اگر هم احيانا پيشرفت کارتان در گرو سازش با قدرت‌ها و دولت‌ها و صاحبان زر و زور بود، اين کار را انجام دهيد! از سال 1342 شمسی به بعد، رژيم گذشته به ترويج تصوف و بنا کردن خانقاه‌هايی با شکوه و احيای فرقه‌ها و مذاهب باطل و تشکيلات متعدد فراماسونری اهتمام نمود و کمک‌های مالی فراوانی در اختيار آن‌ها قرار داد. بين اسلام تحول‌آفرين و حرکت بخش و نفی کلی اسلام و گرايش‌های عرفانی، راه سومی را مبنی بر ترويج دين‌ها و عرفان‌های انحرافی انتخاب کردند. اين مسير انحرافي می‌بايست مسيری باشد که حرکت اجتماعی و هشياری و آگاهی سياسی در آن وجود نداشته باشد.

در اين دين و عرفان بدلی، جماعت روحانی، افرادی سطحی و قشری معرفی می‌شوند که بويی از عرفان و مسائل عرفانی که روح دين است، نبرده‌اند و تنها به مشتی واجب و مستحب و احکامی که قشر و پوسته دين هستند مشغولند و دل‌خوش کرده‌اند. بدين ترتيب يکی ديگر از ارکان مهم اين عرفان بدلی، علاوه بر جدايی مردم و افراد از سياست و مسائل اجتماعي، فاصله انداختن بين مردم و روحانيت است؛ چرا که روحانيت با هدايت‌ها و روشن‌گری‌های خود می‌تواند برای قدرت‌های استعماری و منافع آنان بسيار خطرناک باشد. امروزه استعمارگران "تصوف" را در واقع به انگيزه مبارزه با اسلام علم کرده‌اند و به نام اسلام و عرفان درصدد برکندن ريشه اسلام و عرفان حقيقی‌اند. متاسفانه بايد اعتراف کنيم که عده‌ای افراد ساده‌لوح نيز فريب اين دغل‌بازان را خورده و در دام اين عرفان‌ها و اسلام‌های جعلی و انحرافی گرفتار شده‌اند.

پی‌نوشت:

[1]. خاطرات پرنس دالگوركی، كتابفروشی حافظ، سيد ابوالقاسم مرعشی، صص 30 تا 35
[2]. سيد كاظم رشتی بن سيد قاسم بن سيد حبيب از سادات حسينی مدينه، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائی بود که پس از مرگ شيخ رهبری شيخيه را برعهده گرفت  .
او در سال ١٢١٢ هجري در رشت متولد شد و در حدود شانزده سالگی به تلمذ نزد شيخ احمد احسائی آمده و تا آخر عمر استاد به جز اوقاتی كه حسب الامر ايشان به بعضی شهرها مسافرت می‌نمود در خدمت وی بود [فهرست ابوالقاسم خان کرمانی، چاپخانه سعادت، کرمان، ص 146].
[3]. رجوع شود به مقاله‌ای با عنوان "زندگي نامه علي محمد باب"
[4]. رجوع شود به مقاله‌ای با عنوان "نقش استعمار در پيدايش و گسترش فرقه قادياني"
برای مطالعه بيشتر در اين زمينه رجوع شود به کتاب در کوچه‌های آفتاب جستاری در عرفان اسلامی، تاليف علامه محمدتقی مصباح يزدی

بازنشر

دیدگاه‌ها

مقابله صوفیه با جور و استعمار[ویرایش] -------------------------------------------------------------------------------- صوفیان از مردم در برابر جور حکام و استعمارگران دفاع می‌کردند. ← قیام شیخ شابیه سلطان تونس در ۷۱۳ قیام یکی از مریدان شیخ عبدالرحمان تَسولی را سرکوب کرد، ولی دو قرن بعد شیخ طریقه شابیه در قیروان قیام کرد و حاکم آن‌جا شد. ← قیام صوفیان ریف قیام صوفیان ریف در مراکش نیز سبب شد که ابویوسف یعقوب، پادشاه مَرینیان در فاس (۶۵۶ـ ۶۸۵)، برای جلوگیری از قیام مردم بر ضد سلطنتش، اقدام کند. [۳۰] [۳۱] [۳۲] ← مبارزات ضداستعماری صوفیان طریقه‌هایی مانند قادریه و شاذلیه نیز سابقه‌ای طولانی در درگیری با استعمارگران داشتند. این دو طریقه در مراکش و الجزایر با فرانسه و در اتیوپی و سومالی با ایتالیا و انگلیس مبارزه کردند. امیرعبدالقادر (متوفی ۱۳۰۰/ ۱۸۸۳) که در الجزایر با فرانسه مبارزه کرد، یکی از مریدان طریقه قادریه بود. [۳۳] [۳۴] طریقه‌های دیگری چون جَزولیه و احمدیه و دَندراویه و دَرقاویه نیز در غرب و شاخ افریقا با ایتالیا و انگلیس مبارزه کردند. [۳۵] [۳۶] [۳۷] در مغرب تمام زوایای صوفیه مراکز دفاعی در برابر هجوم و اشغال‌گری اسپانیا و پرتغال بودند. [۳۸] برخی از مریدان احمد بن ادریس مؤسس طریقه ادریسیه با استعمارگران شمال غرب و غرب افریقا، و احمد بن شریف سَنوسی (۱۲۹۰ـ۱۳۵۱/ ۱۸۷۳ـ۱۹۳۳) از مشایخ طریقه سنوسیه ، از ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰/ ۱۹۰۲ـ۱۹۱۲ در صحرا با فرانسه و در ۱۳۲۹/ ۱۹۱۱ در لیبی با ایتالیایی‌ها مبارزه کردند. محمد بن عبداللّه حسن (متوفی ۱۳۰۱ ش/ ۱۹۲۲) از سومالی، در برابر اشغالگران اتیوپیایی و ایتالیایی و انگلیسی ایستادگی کرد. [۳۹] [۴۰] ← موافقان استعمارگران در عین حال، برخی طریقه‌ها در سنگال و سودان و موریتانی هنگام درگیری میان استعمارگران و مردم، بین آن‌ها میانجی‌گری می‌کردند و حتی برخی مشایخ با استعمارگران همکاری می‌نمودند، مثلاً چند تن از مشایخ قادریه به گسترش نفوذ فرانسه در صحرا کمک کردند. [۴۱] ← اندیشه اتحاد اسلامی اندیشه اتحاد اسلامی نیز از طریق برخی طریقه‌های اصلاح طلب، مانند قادریه و شاذلیه، در افریقا گسترش یافت و زوایای صوفیه با استفاده از تعالیم اسلامی برای متحدکردن قبایل افریقایی در برابر استعمارگران بسیار کوشیدند. [۴۲] [۴۳]

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.