چرایی بوسیدن و به چشم کشیدن تربت سیدالشهداء
وهابیت، روایاتی که از اهلبیت (علیهم السّلام) پیرامون خوردن مقدار کمی از تربت سیدالشهداء (علیه السّلام) به عنوان شفاء (استشفاء) وارد شده را مورد استهزا و تمسخر قرار داده و با زشتترین تعابیر به اهانت پرداخته و حتی نسبت به بوسیدن، به چشم کشیدن و هر گونه تبرّک از آن نیز همان سخنان را تکرار مینمایند. به عنوان نمونه با کلمات اهانتآمیز میگویند که اگر شیعیان معتقدند که تربت حسین رضی الله عنه برای هر دردی شفاست، چرا آنها بیمارستانها و درمانگاههای خود را تعطیل نمیکنند و به جای مراجعه به پزشک به کربلا نمیروند و شفای خود را آنجا نمیگیرند؟ همینجا و به مناسبت موضوع، یه موردی دیگر از هتاکیها و تهمتها به شیعیان اشاره میکنیم که پاسخ آن با پاسخ شبههی موضوع بحث یکسان میباشد. وهابیها در شبکههای ماهوارهای و سایتهای اینترنتی خود، بخشی از مطالب یکی از علمای ناشناخته شیعه دربارهی طهارت و فضولات پیامبر و ائمه (علیهم السّلام) را نقل و به تمسخر همهی شیعیان میپردازند؛ بدین شکل که مخاطبان خود را مورد خطاب قرار داده و میگویند بیایید و ببینید این شیعیان رافضی و خرافی دربارهی امامان خود چه اعتقادات باطل و کوتاه نظرانهای دارند (مطالبی که در ادامه میآید، پاسخی به این سخنان نیز میباشد که اگر یکی از علمای ناشناختهی شیعه قائل به این مطلب بوده، علمای شما نه تنها قائل به همین مطالب بوده بلکه خوردن آن را هم جایز دانستهاند.)
پاسخ: اسباب شفا از دیدگاه آیات و روایات اهلسنت
طبق آیات قرآن و روایات، خداوند قادر و حکیم، شفای خود را در بسیاری از آیات، اذکار و همچنین برخی اشیاء اعم از خوردنیها و آشامیدنیها قرار داده که ما به چند مورد به صورت خلاصه اشاره میکنیم: «قرآن» شفاست؛ خداوند سبحان در قرآن کریم میفرماید: «قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدي وَ شِفاءٌ وَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ فِي آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًي أُولئِكَ يُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ [فصلت/44] بگو این کتاب برای کسانی که ایمان آوردهاند هدایت و درمان است، ولی کسانی که ایمان نمیآورند، در گوشهایشان سنگینی است و گویی نابینا هستند و آن را نمیبینند، آنها (همچون کسانی هستند که گویی) از راه دور صدا زده میشوند». همچنین در آیهای دیگر از قرآن کریم آمده: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا [اسراء/82] و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان، نازل میکنیم و ستمگران را جز خسران و زیان نمیافزاید.»
در آیات دیگر «عسل» را مایهی شفا دانسته است: «ثُمَّ كُلي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون [نحل/69] سپس از تمام ثمرات (و شیره گلها) بخور و راههایی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده است، به راحتی بپیما! از درون شکم آنها، نوشیدنی با رنگهای مختلف خارج میشود که در آن، شفا برای مردم است به یقین در این امر، نشانه روشنی است برای جمعیّتی که میاندیشند.» و یا در روایات دیگر «فاتحة الکتاب» را مایهی شفا دانستهاند؛ ابوبکر بیهقی مینویسد: «عن جابر بن عبدالله أنّه قال: رأیت النّبیّ (صلیاللهعلیهوآله)... ثم قال: یا جابر، ألا أخبرک بخیر سورة نزلت فی القرآن؟، قال: قلت: بلی یا رسول الله، قال: فاتحة الکتاب، قال علیّ: و حسبه؟ قال: فیها شفاء من کلّ داء.[1] از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده: پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) ای جابر! آیا تو را خبر ندهم به بهترین سورهای که در قرآن نازل شده؟ عرض کردم: بله ای رسول خدا، حضرت فرمود: سورهی «فاتحة الکتاب» بزرگ است و من آن را بزرگ میشمارم. سپس فرمود: در آن شفای از هر دردی است.»
و اگر بناست بگویید چرا شیعیان به جای استشفا به تربت سیدالشهداء (علیه السّلام) به بیمارستان و پزشک مراجعه میکنند، در پاسخ میگوییم که چرا خود شما و یا پادشاه شما، ملک عبدالله برای مداوا و درمان خود از اینگونه موارد که به عنوان شفا در کتابهای مورد قبول خود دارید استفاده نمیکنید؟ و اساسا با توجه به شفابخش بودن خاک مدینه چرا برای این شهر، بیمارستان و درمانگاه ساختهاید؛ در حالی که بر اساس روایاتی که بالاتر آمد مردم میتوانند از خاک آن برای شفا استفاده کنند؟ چگونه است زمین مدینه و غبار آن میتواند، مقدّس، مبارک و شفابخش باشند، ولی چون نوبت به تربت و مهر کربلا میرسد شرک میشود و مایهی استهزاء؟
نکتهای دیگر که گویای قدرت اسرار آمیز تربت حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) است اشاره میکنیم.
اعجاز سجده بر زمین و خاک؛ علاوه بر آن که سجده بر زمین یکی از ارکان عبادی است و از نظر شرع مقدّس هیچ چیز نمیتواند جایگزین آن باشد، علم روز و تحقیقات دانشمندان نیز ثابت کرده که این کار نقش بهسزایی در کاهش تألّمات روحی و جسمی دارد. همچنین استهزاء کنندگان استشفاء به تربت سیدالشهداء (علیه السّلام) و نیز کسانی که شیعیان را به خاطر جملهی یک عالم شیعهی ناشناخته دربارهی طهارت فضولات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و اهلبیت (علیهم السّلام) مورد استهزاء و تمسخر قرار میدهند، ببینید در کتابهای خود دربارهی طهارت خون، بول و حتی غائط پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) چهها که ننوشته و چه داد سخنها که ندادهاند؛ آنان که به استهزاء میگویند ببینید شیعیان معتقدند فضولات امامانشان پاک و طیب و طاهر است، ببینید که در روایات زیر نه تنها بزرگان خود به طیب و طاهر بودن فضولات، بلکه بسیاری از چیزهای دیگر معتقد بودهاند و نه تنها معتقد بلکه آنها را نوشیده و با لبخندهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هم مواجه میشده و مایه آزادی آنان از دوزخ میگشته است؛ (در کتب اهل سنت) امّ ایمن در روایتی میگوید: «پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) کوزهای داشت که در آن بول میکرد و هنگام صبح به من دستور میداد که محتویات آن را دور بریزم؛ شبی با تشنگی از خواب بیدار شده و تمام آنچه در کوزه بود را نوشیدم. صبحگاهان که حضرت به من دستور داد تا محتویات کوزه را دور بریزم، عرض کردم: «ای پیامبر خدا من دیشب بیدار شده و چون تشنه بودم آتچه در کوزه بود را نوشیدم». حضرت فرمود: «از امروز به بعد هرگز به درد شکم مبتلا نخواهی شد و از آن، شکایت نخواهی کرد».[2]
و حکمیه بنت امیمه از مادرش نقل میکند: «پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) ظرفی داشت که در آن بول میکرد و آن را زیر تخت خود میگذاشت، شبی حضرت، بیدار شد و ظرف را جستجو کرد و آن را نیافت؛ به حضرت گفتند، برّه خادم امّ سلمه آن را نوشیده است. همان خادمی که از سرزمین حبشه با او آمده بود. حضرت فرمود: «او با این کار خود پناهگاه و مانعی از آتش برای خود ساخته است».[3] بسیاری از بزرگان اهلسنت روایت بالا را صحیح دانستهاند که ما به نقل قاضی عیاض که شامل چند نکته است، بسنده مینماییم: «حدیث زنی که بول پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را نوشید، صحیح است؛ چنانچه دارقطنی[4] گفته: «بخاری و مسلم باید این روایت را در صحیح خودشان میآوردند. اسم این زن برکه(برّه) بوده است».[5] در راستای روایات بالا بزرگترین علمای اهلسنت و مورد قبول وهابیت همچون ابن حجر عسقلانی،[6] ابن حجر هیثمی،[7] ابو حامد غزالی[8] و بسیاری از دیگران، بر پاک بودن فضولات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تصریح کرده و بر اساس اینگونه روایات فتوا دادهاند.
پی نوشت:
[1]. شعب الایمان، بیهقی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 2، ص 450، ح 2367.
[2]. تاریخ مدینة دمشق، شافعی، دارالفکر، بیروت، ج 4، ص 303.
[3]. المعجم الکبیر، طبرانی، مکتبة الزهراء، الموصل، ج 24، ص 205. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. تاریخ الاسلام، ذهبی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 27، ص 102.
[5]. الشفا، القاضی عیاض، دار النشر، بیروت، ج 1، ص 59.
[6]. فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، دار المعرفة، بیروت، ج 1، ص 272.
[7]. الفتاوی الفقهیة الکبری، ابن حجر الهیتمی، دارالفکر، بیروت، ج 4، ص 117.
[8]. الوسیط فی المذهب، غزالی، دار السلام، قاهره، ج 1، ص 151.
دیدگاهها
محسن واعظي
1394/09/07 - 17:39
لینک ثابت
با عرض سلام من ميخوام از
tahamohsen
1394/10/15 - 00:59
لینک ثابت
سلام و عرض ادب
افزودن نظر جدید