نگاهی گذرا بر سلسلهی سلطان علیشاهی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دنیای استکبار در عصر حاضر بهترین ابزار استیلای خود بر جوامع بشری و دینزدایی و گسترش اباحهگری در این جوامع را ایجاد انحراف در اصول و احکام توحیدی قرار داده و برای این منظور ذائقه و سلایق گوناگون را هم با ابداء فرقههای پر زرق و برق و عناوین فریبنده مدّ نظر داشته است. از همین رو تصوف نیز مانند همهی بدعتهای دینگریز دیگر دارای دهها شاخهی رنگارنگ بوده و که این شاخهها تنها در ایران و با ادعای مرام اصلی تشیّع عناوین مختلف دارد. از قبیل؛ نعمت اللهی، خاکساریه، ذهبیه، اویسیه و غیره...
فرقههایی هم که منشعب از فرقهی نعمت اللهی شدند و اصول خاص خودشان را با باورهای بیریشهی دیگر درآمیختند و بدعتهای جدیدی در دین اسلام را پایه گذاشتند؛ فرقههایی هستند موسوم به صفیعلیشاهی، مونسعلیشاهی، نورعلیشاهی، کوثرعلیشاهی، منوّرعلیشاهی و سلطانعلیشاهی گنابادی که این مورد آخر یعنی نعمتاللهی گنابادی که مرکز فعالیتشان در بیدخت گناباد است، جزء فعالترین این گروهها بوده و البته سرگذشت قطبیت سرسلسلهی آنان نیز پر از ابهام است. زادگاه مؤسس این فرقه که سلطان محمد گنابادی نام دارد، روستایی به نام نوده در گناباد است. وی تا سن نوجوانی در همین روستا مشغول دامداری و گوسفندچرانی بوده و پس از آن برای دیدن خواهر خود از روستای نوده میرود و عشق تحصیل او را به حوزهی علمیه میکشاند. مدتی بعد به مشهد رفته و در آنجا تحصیل را ادامه میدهد و پس از آن برای شرکت در درس حاج ملاهادی سبزواری به این شهر میرود که پس از چندی علیه حکمت و فلسفه و در برابر استاد خود، مقالاتی از خود صادر میکند. پس از آن به اصفهان و به نزد سعادتعلیشاه که فردی امّی و بیسواد بوده میرود. میرزاکاظم سعادتعلیشاه فردی خوشپوش بود و به همین جهت از جانب شاه قاجار[1] به طاووس العرفا ملقب گردید.[2]
با مرگ رحمتعلیشاه قطبیت سلسله نعمتاللهی به منوّرعلیشاه رسید. با اعلام قطبیت وی و انتشار اجازه نامههایی که از قطب سابق داشت تمامی مشایخ این سلسله در داخل و خارج کشور با منورعلیشاه دست بیعت دادند. رحمتعلیشاه دو نوبت برای منورعلیشاه اجازه نامه صادر کرده بودند. اجازه نامهی اول در سال ۱۲۷۲ ه.ق. و زمانی نوشته شده که رحمتعلیشاه عازم سفر کرمان و ماهان بوده و به احتیاط و به دلیل اینکه کسالت داشت اقدام به نوشتن آن اجازه نامه کرد. اجازه نامه دوم در تاریخ ۲۲ شعبان ۱۲۷۷ ه.ق. نوشته شده است. تنها شیخ سلسلهی نعمتاللهی که با این جانشینی مخالفت کرد، ملا محمد کاظم ملقب به سعادتعلیشاه بود که تسلیم نشد و اجازه نامهای را که برای ارشاد و دستگیری فقرای اصفهان داشت را به عنوان اجازهی جانشینی و قطبیت رحمتعلیشاه قلمداد کرد و انشعاب و انشقاق جدیدی را در سلسله نعمتاللهی بوجود آورد. ملاسلطان در محضر همچین شخصیتی که با طمع ورزی از دایرهی ارادتمندی به اقطاب سلف خارج شده، زانوی مریدی به زمین گذاشت و جالب اینجاست که خود ملاسلطان هم به تبعیت از استاد! پس از مرگ سعادتعلیشاه، باعث انشقاق در میان مریدان وی میگردد. ملاسلطان به بیدخت بازگشته و به دستگیری طالبین مشغول میشود و با سوء استفاده از جهل مردم منطقه، خود را جانشین سعادتعلیشاه میخواند،[3] و پس از تشکیل انشعاب جدید در سلسلهی نعمتاللهی با نام سلطانعلیشاهی[4] و بعد از ابراز عقاید ناصوابش، در سن 76 سالگی کشته شد و در قبرستان بیدخت مدفون گردید.
پینوشت:
[1]. محمدشاه قاجار
[2]. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، انتشارات زوار، چاپ پنجم، تهران، 1387.
[3]. گلستان جاوید، دکتر جواد نوربخش، ناشر، مؤلف، تهران، ۱۳۷۳ خورشیدی
[4]. مسعود همایونی، تاریخ سلسله های طریقة نعمة اللهیه در ایران از سال ۱۱۹۰ هجری قمری تا سال ۱۳۹۹ هجری قمری، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۷، تهران، ۱۳۵۸ و همان، ج۱، ص۲۱۹-۲۲۰
افزودن نظر جدید