نگاهی کوتاه بر مروج سماع در خراسان

  • 1393/10/11 - 13:31
ابو سعيد فضل الله بن ابی‌الخير اولين شيخ بزرگ صوفی است که سماع و قول غزل را در خراسان در بين صوفيه رواج داد و اين اقدام او چنان مخالفتی در بين فقها و حتی صوفيه محتاط و معتدل برانگيخت که مدعيان کار شکايت او به سلطان محمود رسانيدند و چيزی نمانده بود که خود و يارانش را به عنوان زندقه و اباحی‌گری محکوم سازند...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ابو سعيد فضل الله بن ابی‌الخير معروف به بوسعيد مهنه و پير ميهنه[1] که نامش به سبب رباعياتی که از ديرباز به وی شهرت بسيار دارد، اولين شيخ بزرگ صوفی است که سماع و قول غزل را در خراسان در بين صوفيه رواج داد و اين اقدام او چنان مخالفتی در بين فقها و حتی صوفيه محتاط و معتدل برانگيخت که مدعيان کار شکايت او به سلطان محمود رسانيدند و زحمتی برای وی فراهم آوردند که چيزی نمانده بود خود و يارانش به عنوان زندقه و اباحی‌گری محکوم سازند. درباره سوانح زندگی ابوسعيد آن‌چه از روی قطع معين است تاريخ ولادت و وفات اوست که در اسرار التوحيد آمده است. باقی احوال او آن‌چه هست تاريخ روشن و درستی ندارد. به موجب روايات اين کتاب[2] وفات وی در ميهنه روی داد بين ابيورد و سرخس، در چهارم شعبان سال 440 هجری قمری و مدت عمرش هزار ماه تمام بود يعنی هشتاد و سه سال و چهار ماه و بدين‌گونه ولادتش در ماه محرم 357 هجری قمری واقع شده بود.[3]

پدرش ابوالخير که وی را در ميهنه بابو بوالخير می‌خواندند حرفه عطاری داشت. اما اين پير عطار چنان‌که از خاطرات پسرش برمي‌آيد از درد و شور صوفيانه خالی نبود و با دوستان خويش در ميهنه مجالس سماع هم داشت. ظاهراً در همين مجالس هفتگی بود که ذوق سماع در خاطر بوسعيد آويخت و بعدها با وجود انکار شديد مخالفان به عنوان يک نشان طريقت وی باقی ماند. هم در ميهنه بود که "ابوالقاسم بشر ياسين" از مشايخ عصر نسبت به اين فرزند بابو بوالخير عنايت خاص نشان داد و اولين آشنايی‌هايی که بوسعيد با طريقت يافت به تعليم همين ابوالقاسم بود. بعدها يک مجذوب ديوانه گونه "لقمان سرخسی" نيز در وی تاثير غريب کرد. آشنايی با لقمان در سرخس روی داد که ابوسعيد در طلب حديث و فقه بدان‌جا رفته بود و پيش از آن نيز چند سالی به همين قصد در مرو گذرانیده بود. این‌جا بود که وی با "پیر ابوالفضل" آشنا شد و پیر هم‌صحبتی خویش را در وی یافت. در بازگشت از سرخس ریاضت‌های سخت پیش گرفت و این دوره زهد و ریاضت وی سال‌ها طول کشید. بعدها ابوسعید به آمل نزد "شیخ ابوالعباس قصاب" رفت و از وی خرقه ستاند. یک بار نیز از "عبدالرحمن سلمی" خرقه گرفت و در این ماجرا علم و درس و کتاب را به کلی کنار نهاد و کتاب‌های خویش را در خاک کرد و بر روی آن‌ها درخت کاشت.[4]

در پایان مجاهدات بسیار، سرانجام دور ارشاد و تربیت طالبان را آغاز کرد. در طوس و نیشابور مجالس او خیلی زود توجه علاقه‌مندان را جلب کرد. مخصوصاً از آن  رو که این مجالس گرم و پرشور بود و وی در طی آن‌ها برخلاف رسم معمول شعر می‌خواند و شعرهای عاشقانه. به علاوه وی دعوت‌های پر تکلف می‌کرد و مجالس سماع راه می‌انداخت. این‌همه در حالی که برای وی پیروان زیاد جلب می‌کرد، موجب تحریک خشم و نارضایتی علما و ائمه شهر می‌شد خاصه اهل کرامیان و حنفیه. حتی صوفیه معتدل امثال امام قشیری نیز با این تندروی‌های او نظر موافقی نشان نمی‌دادند و ابن باکویه بر بعضی اطوار و تعالیم وی ایراد داشت خاصه در آن‌چه که مربوط به سماع بود و خرقه.[5] با این‌همه استعداد خاصی که وی در اقناع مخالفان و مدارا با آن‌ها داشت تدریجاً محیط کار وی را آرام کرد. دشمنان اندک اندک دشمنی را بی‌فایده دیدند و مخالف‌ها کمتر شد. بدین طریق بود که مروج سماع در خراسان توانست آیین انحرافی سماع را در خراسان بگستراند.

پی‌نوشت:

[1]. مهنه (مه‌ولات)، روستایی از توابع شهرستان مه‌ولات استان خراسان رضوی است.
[2]. محمد بن منور، اسرار التوحيد في مقامات الشيخ ابي سعيد، تصحيح و تنظيم شفیعی کدکنی محمد رضا، ناشر آگاه، تهران، ١٣٨۶، ص 356
[3]. همان، ص 15
[4]. همان، صص 48 و 49
[5]. زرین‌کوب عبدالحسین، جستجو در تصوف ایران، امیرکبیر، چاپ دهم، 1390، ص 62

برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع کن به اسرار التوحید فی مقامات ابی‌سعید و در جستجوی تصوف ایران عبدالحسین زرین کوب.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.