حدیث اهل سنّت، بنایی بر روی شن!

  • 1393/10/10 - 23:01
گرچه بعد از شروع تدوین حدیث در بین اهل سنّت، تلاش‌های زیادی توسط علمای سنّی مذهب صورت گرفت، امّا مشکل اصلی حدیث اهل سنت این است که طبقات اولیه حدیثی آنها با مشکلات فراوانی مواجه بوده است که سبب شده، این بنای عظیم حدیثی، بر روی پایه‎های سست شنی، قرار بگیرد. علل سستی پایه‎های این بنا عبارتند از ممنوعیت نقل حدیث توسط خلفا، سوزاندن احادیث و...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گرچه بعد از شروع تدوین حدیث در بین اهل سنّت، تلاش‌های زیادی توسط علمای سنّی مذهب صورت گرفت، امّا مشکل اصلی حدیث اهل سنت این است که طبقات اولیه حدیثی آنها با مشکلات فراوانی مواجه بوده است که سبب شده، این بنای عظیم حدیثی، بر روی پایه‎های سست شنی، قرار بگیرد. علل سستی پایه‎های این بنا عبارتند از:

- ممنوعیت نقل حدیث توسط خلفا؛ از آنجاکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) طبق نص قرآن[1]، وظیفه تبیین آیات الهی را به عهده داشته‎اند، قطعا احادیث ایشان نقش و اهمیت فوق العاده‎ای در تبیین معارف اسلام دارد، به‎گونه ای که احدی نمی‎تواند ادعا کند، بدون سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله)، قادر به رسیدن به احکام و معارف اسلام است. ولی از همان زمان خلیفه اول، نقل حدیث نبوی ممنوع اعلام گردید. برای نمونه ذهبی در شرح حال ابوبکر می‎نویسد: «إن الصديق جمع الناس بعد وفاة نبيهم، فقال: إنكم تحدثون عن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) أحاديث تختلفون فيها، والناس بعدكم أشد اختلافاً، فلا تحدثوا عن رسول الله شيئاً، فمن سألكم فقولوا: بيننا وبينكم كتاب الله، فاستحلوا حلاله وحرموا حرامه.[2] ابوبكر بعد از وفات نبي اكرم مردم را جمع نمود و گفت: شما از رسول خدا رواياتی نقل می‌كنيد كه مورد اختلاف است و مردمی كه بعد از شما بيايند در اين باره بيشتر به اختلاف خواهند افتاد؛ از اين‌رو از آن حضرت روايتی نقل نكنيد و اگر در اين رابطه كسی از شما سؤال كرد بگوييد: ميان ما و شما قرآن كه كتاب خداست حاكم است؛ هرآنچه قرآن حلال دانسته حلال و هر چه را حرام دانسته حرام بشماريد.» و نيز عمر بن خطاب گروهی از صحابه‌ را كه به كوفه اعزام می‌نمود از نقل روايات رسول خدا (صلي الله عليه و آله) منع ‌نموده و می‌گفت: «... فأقلّوا الرواية عن رسول الله صلى الله عليه وسلم، ثم أنا شريككم.[3] از رسول خدا كمتر روايت نقل كنيد و من نيز در اين كار با شما شريك هستم.»

- سوزاندن احادیث؛ نه تنها نقل حدیث ممنوع گردید، بلکه آنچه به صورت مکتوب درآمده بود نیز محو و سوزانده شد. عایشه می‌گوید:
«جمع أبی الحدیث عن رسول الله وکانت خمسمائة حدیث، فبات لیلته یتقلب کثیراً، قالت: فغمنی، فقلت: أتتقلب لشکوی أو لشیء بلغک؟ فلما أصبح، قال: أی بنیة هلمی الأحادیث آلتی عندک، فجئته بها، فدعا به نار فحرقها.[4] پدرم احادیث رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) را جمع کرد که پانصد حدیث شد؛ تمام شب در بستر خویش آرام و قرار نداشت. من از این حال پدرم نگران شدم، به او گفتم: آیا به شما شکایتی شده و یا اتفاقی افتاده است؟ زمانی که صبح شد به من گفت: دخترم! احادیثی را که نزد خود داری بیاور من هم تمام آن‌ها را آوردم؛ پدرم دستور داد تا آتشی بیاورند؛ آن‌گاه تمام احادیث رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) را به آتش کشید.»

ابن سعد در «الطبقات الکبری» از عبد الله بن علاء روایت کرده است: «سألت القاسم یملی علی أحادیث، فقال: إن الأحادیث کثرت علی عهد عمر بن الخطاب، فأنشد الناس أن یأتوه بها، فلما أتوه بها أمر بتحریقها، ثم قال: مثناة کمثناة أهل الکتاب.[5] از قاسم که احادیث رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) را املاء می‌کرد درباره احادیث آن حضرت سؤال کردم، گفت: احادیث در زمان خلافت عمر بن خطاب زیاد شده بود، عمر به مردم دستور داد تا همه روایات را بیاورند؛ هنگامی که مردم روایات را آوردند دستور داد تا تمام آن‌ها را آتش بزنند؛ وقتی آنان، احادیث را آتش زدند، گفت: «لا، مثناه کمثناه اهل الکتاب»؛ [«مثناه» گویا کتابی بوده که اهل تورات غیر از کتاب آسمانی خود نوشته بودند و «عمر» در اینجا احادیث پیامبر را تشبیه به آن کتاب کرده و لذا نمی‌خواهد تا در کنار کتاب خدا چیز دیگری باشد.]»

عوامل فوق سبب شد، تا در دوران صحابه و تابعین، تا سال 99 هجری، حدیث اهل سنّت، تدوین نگردد. بدون شک این موضوع باعث باز ماندن باب هرگونه جعل، دسیسه، از بین رفتن احادیث و دیگر مشکلات در موضوع روایات و احادیث نبوی می‌گردد. مثلاً هنگام تدوین کتب اهل سنت، یک یا دو طبقه اول، راویان روایات را از حفظ نقل می‌نموده‌اند، آن هم بعد از گذشت چند ده سال! فلذا استاد محمود ابو ریّه می‌نویسد: «وقد ظل الأمر فی روایة الحدیث علی ما ذکرنا، تفعل فیه الذاکرة ما تفعل، لا یکتب ولا یدون طوال عهد الصحابة وصدراً کبیراً من عهد التابعین إلی أن حدث التدوین - علی ما قالوا - فی آخر عهد التابعین. [6] ماجرای نقل حدیث به شکلی پیش رفت که ما بیان کردیم؛ در طول دوران حیات صحابه و بخش اعظمی از دوران تابعین هیچ روایتی نوشته و یا جمع آوری نشد و طبیعی است حافظه چه اندازه کار می‌کند و بعد از آن یعنی در پایان دوران تابعین بود که حدیث جمع آوری گردید.»

اما شیعه به برکت پیروی از اهل بیت عصمت (علیه السلام)، معارف خویش را از ائمه (علیه السلام) دریافت نمود که در رأس آن‌ها امام علی (علیه السلام) قرار داشت که از کودکی در دامان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرورش یافت و علاوه بر داشتن عصمت، تعالیم پیامبر (صلی الله علیه و آله)، به‌طور مکتوب نزد آن حضرت، در کتبی چون مصحف امام علی (علیه السلام)، کتاب امام علی (علیه السلام)، کتاب الدیات و ... موجود بود و از همان زمان رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله)، به نقل احادیث نبوی برای اصحاب خویش، مشغول بودند. و این گنجینه معارف نسل به نسل، به امامان دیگر انتقال یافت و شیعیان تشنه سنت راستین از آن سرچشمه زلال، قرن‌ها جام معرفت نوشیدند.

پی نوشت:

[1]. «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِم...[نحل/44] و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم، تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی...»
[2]. الذهبی، تذکرة الحفاظ؛ دار إحیاء التراث العربی، بیروت؛ ج 1 ص 2ـ 3
[3]. ابن ماجه؛ سنن ابن ماجه؛ دار الفکر للطباعة والنشر؛ ج 1 ص 12
[4]. الذهبی، تذکرة الحفاظ؛ دار إحیاء التراث العربی، بیروت؛ ج 1 ص 55
[5]. محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری؛ دار صادر، بیروت؛ ج 5 ص 188
[6]. محمود أبو ریة؛ أضواء علی السنة المحمدیة، ص259.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.