شیعه و سنّت پیامبر

  • 1393/10/09 - 11:36
برخلاف آنچه توسط وهابیت گفته می‍‍شود، در منظر شیعیان، سنّت نبوی بعد از قرآن کریم، دومین منبع معارف دینی است. بله یک اختلاف اساسی بین شیعه و اهل سنّت در نحوه وصول به سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) وجود دارد. شیعه راه مطمئن رسیدن به سنت نبوی را احادیث و گزارشاتی می‌داند که ائمه معصوم (علیهم السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل نموده‌اند...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخلاف آنچه توسط وهابیت گفته می‍‍شود، در منظر شیعیان، سنّت نبوی بعد از قرآن کریم، دومین منبع معارف دینی است. بله یک اختلاف اساسی بین شیعه و اهل سنّت در نحوه وصول به سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) وجود دارد. شیعه راه مطمئن رسیدن به سنت نبوی را احادیث و گزارشاتی می‌داند که ائمه معصوم (علیهم السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل نموده‌اند.

از جمله دلایلی که برای اثبات این امر می‌توان بیان نمود، روایات متعدد خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که امت اسلامی را بعد از خود، به قرآن اهل بیت (علیه السلام) ارجاع داده‌اند، که در ادامه برخی از آن‌ها بیان شده است:

- حدیث ثقلین: این روایت را محدثان و علمای بزرگ با الفاظ و تعابیر مختلف و مشابه نقل کرده‌اند که دلالت بر این دارد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مناسبت‌های مختلف آن را بیان نموده است. مسلم در صحیح خود با سندش از زید بن ارقم روایت کرده است که:
«قام رسول الله (صلی الله علیه و سلم) یوماً فینا خطیباً، به ماء یدعی خمّاً بین مکة والمدینة، فحمد الله وأثنی علیه، ووعظ وذکرَّ، ثم قال: أمّا بعد، ألا أیها الناس... وأنا تارک فیکم ثقلین: أولهما کتاب الله... ثم قال: وأهل بیتی أذکرکم الله فی أهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی. [1] روزي رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در سرزمینی که به آن خمّ گفته می‌شد در میان ما برخاست و خطبه‌ای را قرائت نمود و در آن پس از حمد و ثنای الهی و موعظه و تذکراتی این‌گونه فرمود: امّا بعد، ای گروه مردم! ... من در حالی شما را ترک می‌کنم که دو چیز ارزشمند و گرانبها را در میان شما ترک می‌کنم: اولین آن‌ها کتاب خدا است ... سپس فرمود: و دیگر اهل بیت من است که شما را به رعایت حال آن‌ها سفارش می‌کنم.» که البانی آن‌را در صحیح الجامع الصغیر تصحیح نموده است [2]. نزدیک به همین مضمون را ترمذی [3]، احمد در مسند [4] و نسائی در سنن الكبرى [5] روايت نموده‌اند. حاکم نیز در مستدرک پس از نقل این روایت می‌نویسد: «هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه بطوله. [6] این روایت دارای شرایط صحت در دو کتاب صحیح مسلم و بخاری می‌باشد اما تمام آن را روایت نکرده‌اند.»

"اهل بیت" را نیز خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین معرفی نموده‌اند: ترمذی در سنن خود و علمای دیگر، از عمر بن ابی سلمه روایت کرده است:
«لما نزلت هذه الآیة علی النبی (صلی الله علیه و سلم): «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» فی بیت أم سلمة، فدعا فاطمة وحسناً وحسیناً، فجللهم به کساء، وعلی خلف ظهره، فجلله به کساء، ثم قال: اللهم، هؤلاء أهل بیتی، فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً، قالت أم سلمة: وأنا معهم یا رسول الله؟ قال: أنت علی مکانک وأنت إلی خیر. [7] زمانی که آیه «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» در خانه‌ام سلمه بر پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) نازل شد: پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، فاطمه، حسن و حسین را فراخواند و در حالی که علی نیز پشت سر او قرار گرفته بود کساء و پارچه‌ای را  به روی آن‌ها افکند و آن‌گاه فرمود: «خدایا اینان اهل بیت من هستند؛ رجس و پلیدی را از آن‌ها برطرف ساز و آن‌ها را پاک و پاکیزه ساز!» ام سلمه عرض کرد: یا رسول الله! آیا من هم از اینان هستم؟ حضرت فرمود: تو از خوبان و دارای جایگاه خود هستی.» البانی این روایت را «صحیح» دانسته است. [8]

- حدیث سفینة: احمد بن حنبل در کتاب «فضائل الصحابه» و دیگر علما، روایت کرده‌اند:
«سمعت أبا ذر یقول وهو آخذ به باب الکعبة: من عرفنی، فأنا من قد عرفنی، ومن أنکرنی، فأنا أبو ذر، سمعت النبی (صلی الله علیه وسلم) یقول: ثم ألا إنّ مثل أهل بیتی مثل سفینة نوح من رکبها نجا ومن تخلف عنها هلک. [9] در حالی که ابوذر خود را به درب خانه کعبه چسبانده بود شنیدم که می‌گفت: هر کس مرا می‌شناسد که می‌شناسد و آن کس که مرا نمی‌شناسد بداند که من ابوذر هستم و از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود: هان بدانید که مثال اهل بیت من همچون کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار گشت نجات یافت و هر کس از آن روی گرداند هلاک گشت.»
حاکم بعد از نقل روایت، می‌نویسد: «حدیث صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه. [10] این حدیث دارای شرایط صحت بر اساس روایات مسلم است اما مسلم و بخاری آن را روایت نکرده‌اند.»

- حدیث نجوم: احمد بن حنبل، طبرانی، حاکم، رویانی و دیگران از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل نموده‌اند که:
«النجوم أمان لأهل السماء إذا ذهبت النجوم ذهب أهل السماء، وأهل بیتی أمان لأهل الأرض، فإذا ذهب أهل بیتی ذهب أهل الأرض. [11] ستارگان مایه امنیت و آسایش اهالی آسمان هستند؛ اگر ستارگان از آسمان بروند اهل آسمان نیز از بین می‌روند و اهل بیت من نیز مایه امنیت و نجات اهل زمینند که چون اهل بیت من نباشند اهل زمین از بین می‌روند.» حاکم در مستدرك [12]، ابن حجر هیثمی در الصواعق المحرقه [13] روایت را صحیح، و سیوطی در الجامع الصغیر و مناوی در کتاب شرح خود بر الجامع الصغير [14] روایت را حسن دانسته‌اند. برخی از طرق مختلف این روایت را سخاوی در کتاب استجلاب ارتقاء الغرف [15] و سمهودی در جواهر العقدين [16] جمع نموده‌اند.

- حدیث دوازده خلیفه
عزت و جلال حقیقی اسلام در گرو دوازده جانشین و امیری است که بعد از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) آمده و روح اسلام و آموزه‌های حقیقی آن را به همراه خواهند داشت. این معنا در بسیاری از احادیث نبوی و در کتاب‌های اصلی از منابع روایی اسلامی بیان شده است. به عنوان مثال بخاری در صحیح خود با سند خود از جابر بن سمره روایت کرده که گفته است: «سمعت النبی (صلی الله علیه و سلم) یقول: یکون اثنا عشر أمیراً، فقال کلمة لم أسمعها، فقال أبی: إنه قال: کلّهم من قریش. [17] از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: بعد از من دوازده امیر و جانشین خواهد بود؛ اما کلمه‌ای فرمود که من متوجه نشده و آن را نشنیدم؛ پدرم گفت: حضرت فرمود: تمامی آن‌ها از قریش هستند.»

مسلم در صحیح خود از جابر بن سمره روایت کرده است: «انطلقت إلی رسول الله (صلی الله علیه و سلم) ومعی أبی، فسمعته یقول: لا یزال هذا الدین عزیزاً منیعاً إلی اثنی عشر خلیفة، فقال کلمة صمّنیها الناس، فقلت لأبی: ما قال؟ قال: کلّهم من قریش. [18] همراه با پدرم نزد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) شرفیاب شدیم؛ از آن حضرت شنیدم که فرمود: این دین همواره عزیز و سربلند خواهد بود تا زمانی که دوازده خلیفه و جانشین پس از من بیایند؛ پس از آن پیامبر اکرم کلمه‌ای فرمود که مردم مانع از شنیدن آن شدند. به پدرم گفتم: حضرت چه فرمود؟ گفت: حضرت فرمود تمام آن‌ها از قریش خواهند بود.» همین معنا را با الفاظ و تعابیری کاملاً متشابه و نزدیک، عده‌ای از حافظان و علماء روایت، همچون احمد در مسند خود [19]، ترمذي [20] و ابوداود [21] و دیگران روایت نموده‌اند. هیچ یک از فرقه‌های اسلامی به جز شیعه نتوانسته است مصداق حقیقی برای این دوازده نفر بیابند که با عزت و مناعت اسلام که در روایت نیز به آن اشاره گردیده است سازگار باشد؛ به شکلی که این شخصیت‌ها، نمادی از عزت و آبروی اسلام باشند. شیعه امامیه این حدیث را به امامان دوازده‌گانه خود که همه از خاندان و فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستند تفسیر نموده است؛ همان اهل بیتی که خداوند سبحان هرگونه رجس و پلیدی را از آن‌ها به دور و آن‌ها را پاک و مطهَّر داشته که آغاز آنان علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) و پایانشان مهدی منتظر (علیه السلام) است.

شیعه در تفسیر این سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ادله و مستندات قوی و محکمی همچون حدیث ثقلین، حدیث سفینه، حدیث امان از ضلالت و گمراهی که از آن‌ها سخن به میان آمد، در دست دارد که تمام آن‌ها به صورت صحیح در منابع اهل سنت با طریق صحیح نقل شده است. با توجه به مطالب فوق، پر واضح است که تنها راه مطمئن برای وصول به سنّت واقعی پیامبر (صلی الله علیه و آله)، وجود دارد، اهل بیت (علیه السلام) هستند. و شیعه به این دلیل، در کنار قرآن، پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله)، تنها مرجع علمی خویش را احادیث اهل بیت (علیه السلام) قرار داده است.

 

پی نوشت:
[1]. مسلم النیسابوری، صحیح مسلم: ج 7 ص 123 ح 6119، باب فضائل علی بن أبی طالب علیه السلام.
[2]. الألبانی، صحیح وضعیف الجامع الصغیر وزیاداته: ج 1 ص 482 ح 2457، الناشر: المکتب الإسلامی.
[3]. الترمذی، سنن الترمذی: ج 5 ص 329، الناشر: دار الفکر ـ بیروت.
[4]. أحمد بن حنبل، مسند أحمد: ج 3 ص 14وص 17 وص 26 وص 59، ج 5 ص 182
[5]. النسائی، السنن الکبری: ج 5 ص 51 ح 8175
[6]. الحاکم النیسابوری، المستدرک وبذیله التلخیص للذهبی: ج 3 ص 109
[7]. الترمذی، سنن الترمذی: ج 5 ص 328
الطبری، تفسیر الطبری: ج 22 ص 12 ح 21736
الطحاوی، شرح مشکل الآثار: ج 1 ص 235، 237، الناشر: مؤسسة الرسالة ـ لبنان.
[8]. الألبانی، صحیح سنن الترمذی: ج 3 ص 306 ح 3205، الناشر: مکتبة المعارف ـ الریاض.
[9]. أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة: ج 2 ص 785، الناشر: مؤسسة الرسالة ـ بیروت. الحاکم النیسابوری، المستدرک وبذیله التلخیص للذهبی: ج 2 ص 343
الطبرانی، المعجم الکبیر: ج 3 ص 45 ـ 46. الطبرانی، المعجم الأوسط: ج 4 ص 10، ج 5 ص 354 ـ 355، ج 6 ص 85 الطبرانی، المعجم الصغیر: ج 1 ص 139 ـ 140، ج 2 ص 22
الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد: ج 12 ص 90
أبو نعیم الأصفهانی، حلیة الأولیاء: ج 4 ص 306، الناشر: دار الکتاب العربی ـ بیروت.
ابن حجر الهیتمی، الصواعق المحرقة: ج 2 ص 446، الناشر: مؤسسة الرسالة ـ بیروت.
[10]. الحاکم النیسابوری، المستدرک وبذیله التلخیص للذهبی: ج 2 ص 343
[11]. أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة: ج 2 ص 671 ح 1145 الطبرانی، المعجم الکبیر: ج 7 ص 22 الحاکم النیسابوری، المستدرک وبذیله التلخیص للذهبی: ج 2 ص 448، ج 3 ص 149، ج 3 ص 457 محمد بن هارون الرویانی، مسند الرویانی: ج 2 ص 253 ـ 258، الناشر: مؤسسة قرطبة ـ القاهرة. السخاوی، استجلاب ارتقاء الغرف: ج 2 ص 477 ح 211
[12]. الحاکم النیسابوری، المستدرک وبذیله التلخیص للذهبی: ج 3 ص 149
[13]. ابن حجر الهیتمی، الصواعق المحرقة: ج 2 ص 675
[14]. المناوی، فیض القدیر: ج 6 ص 386 ـ 387 ح 9313، الناشر: دار الکتب العلمیة ـ بیروت.
[15]. السخاوی، استجلاب ارتقاء الغرف: ج 2 ص 478 ح 212
[16]. السمهودی، جواهر العقدین فی فضل الشرفین، القسم الثانی، النسب الشریف: ج 1 ص 72، الناشر: وزارة الأوقاف والشؤون الدینیة ـ العراق.
[17]. البخاری، صحیح البخاری: ج 8 ص 127 ح 7222، الناشر: دار الفکر ـ بیروت.
[18]. مسلم النیسابوری، صحیح مسلم: ج 6 ص 3 ـ 4 ح 4602 وح 4603، الناشر: دار الفکر ـ بیروت.
[19]. أحمد بن حنبل، مسند أحمد: ج 5 ص 86ـ 89، ص 96، ص 98، ص 101
[20]. الترمذی، سنن الترمذی: ج 3 ص 340 ح 2323، الناشر: دار الفکر ـ بیروت.
[21]. أبو داود، سنن أبی داود: ج 5 ص 29 ح 4278 و ح 4279

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.