ادعای اسلامیت، شواهد غیراسلامی

  • 1392/05/12 - 11:50
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قانون قضاوت در اسلام می گوید: البیّنه للمدّعی، باید به صوفیان گفت که، ادعای بدون دلیل و بینه که مطلبی را ثابت نمی کند و تبعاً فاقد هرگونه ارزش است
پیدایش تصوف؛ ادعای اسلامیت، شواهد غیراسلامی

صوفیان برای حفظ هویت جعلی خود، همواره تلاش می کردند تا خود و مسلکشان را به هر نحوی شده مرتبط با اسلام و پیامبر و جانشینان پاکش علیهم السلام بیان کنند و به نظر می رسد برای فریب اذهان عمومی، این بهترین روش بوده و هست. جهل عوام و ظاهر بینی ایشان و از همه مهمتر عدم تسلط کافی بر اصول اسلامی، کمک بزرگی به فرقه ی صوفیه کرده تا بتواند این راه را با توفیق بیشتری ادامه دهند.
بزرگان صوفیه با سوء استفاده از همین جهل، مطالب حق و باطل را با هم آمیخته کردند و با ادعاهایی که هرگز ثابت نشدند به خورد عوام داده و می دهند. یکی از ادعاهای برزگ صوفیه در رابطه با اصل تصوف و شکل گیری این مسلک منحرف است.
مؤلف رساله ی رفع شبهات برای تشویش اذهان عمومی و با استفاده از عقاید پاک عموم شیعیان در دفاع از راه و روش صوفیانه می نویسد: « بعضي از نويسندگان منشأ آن را - منشأ تصوف را - مذهب بودا و كيش‌هاي ديگر هندي گفته و استدلال كرده‌اند كه بسياري از عقائد تصوف با معتقدات بودا موافقت دارد ... گروهي آن را مأخوذ از مذهب زردشت گفته ... بعضي هم آن را از حكمت اشراق، گروهي هم از فلسفهء افلاطونيان و فلوطين دانسته ... نارواتر از همه عقيده‌اي است كه بعضي فُضَلا اخيراً اظهار كرده و آن را از كيش مانوي دانسته‌اند ... بعضي هم آن را مأخوذ از مسيحيّت و دستورات حضرت مسيح گرفته ... بلكه تصوّف از دستورات پيغمبران و جانشينان آن بزرگواران در هر زمان سرچشمه گرفته ... تصوّف اسلام، از افعال پيغمبر خدا و از آيات و اخبار معصومين(عليهم السلام) ظهور يافته و بزرگان تصوّف هيچ ادعائي از خود ندارند، آنچه دارند از مصباح نبوّت و مشكوه ولايت و از معادن علم و حكم و منبع وحي و الهام خاندان عصمت و طهارت مي‌باشد ».[1]
قانون قضاوت در اسلام می گوید: البیّنه للمدّعی، باید به ایشان گفت که ادعای بدون دلیل و بینه که مطلبی را ثابت نمی کند و تبعاً فاقد هرگونه ارزش است. با صِرف ادعا به اینکه مرام صوفیان و اهلی تصوف چنین و چنان بوده و برگرفته از سیره ی نبوی  و اهل بیت مطهرش علیهم السلام است که حرفی اثبات نمی شود. برای این ادعای بزرگ لازم است بزرگان تصوف از رسول اکرم  و خاندان ایشان علیهم صلوات الله در تایید گفتار خود دلایلی را ذکر می کردند و حقانیت این مسلک را ثابت می نمودند. این گونه صحبت کردن توسط اقطاب صوفیه، یا نشانه ی بی سوادی ایشان است و یا نوعی دهن کجی به عقلایی است که برای اثبات هر ادعایی، دلیلی می طلبند.
اقطاب صوفیه باید پاسخ گو باشند؛ که آیا راه و روش تصوف را شخص پیامبر و یا اوصیاء ایشان پایه ریزی کرده اند؟ و یا اینکه مرام و مسلک تصوف، به جامانده از آیین های قبل از اسلام بوده و نبی خاتم صلی الله علیه و آله آن را تایید کرده اند و اجازه داده اند تا مسلمانان هم به پیروی از آیین بودا و یهود و مسیح و ... از آن پیروی کنند؟ این ها مطالبی است که باید برای هر کدام دلایلی اقامه شود، تا جای بحث و بررسی داشته باشد و الا عقلا از بحث پیرامون ادعای بی دلیل پرهیز می کنند.
اسلام عزیز تمامی افکار و عقاید منحرف را منسوخ کرد و تبعیت از آن را غیرقابل قبول دانست. پروردگار می فرماید: « هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ».[2] قرآن به صراحت دین مبین اسلام را بر تمامی اندیشه ها و روش های قبل از اسلام برتری داده و متوجه بوده که این برتری بر عده ای سخت و دشوار است. اما با جرأت تمام این مطلب را اعلام می کند و از ناراحتی مشرکان ترسی ندارد. و یا در جای دیگری مي‌فرمايد: « وَ مَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ. هر كس در جستجوی مرام و مسلكی و ديني غير از اسلام باشد از او هيچگاه پذيرفته نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود. »[3]
هر مسلکی از جمله مرام صوفیانه در اسلام، در صورتی قابل پذیرش است که به صورت کامل با اسلام و مبانی آن قابل تطبیق باشد و شخص پیامبر یا جانشینان به حق او، آن را تعلیم داده باشند. با ارائه ی ادعای متصوفه به روایات معصومین علیهم السلام متوجه این امر می شویم که، دیدگاه حضرات معصومین در مورد مرام صوفیانه چیست.
مراجعه به کتب روایی و احادیث نشان می دهد که اهل بیت پیامبر علیهم السلام در فرمایشات متعدد، مسلمانان را از فتنه ی تصوف و مسلک صوفیانه برحذر داشته اند و در رد و طعن ایشان سخن گفته اند.
عالم آل محمد امام علی بن موسی الرضا (عليه السلام) در مورد تصوّف و مرام صوفيگري مي‌فرمايد: « لا يَقُولُ بالتَّصوفِ اَحدٌ اِلّا لِخُدْعةٍ اَوْ ضَلالَةٍ اَول حَماقَةِ. كسي دم از تصوّف و صوفيگري نمي‌زند مگر به منظور خدعه و نيرنگ، و يا به جهت گمراهي و ضلالت او از صراط مستقيم و يا به دليل حماقت و ضعف عقل او. »[4]
امام هشتم علیه السلام با آگاهی از روش غلط و غیر اسلامی تصوف و صوفی گری و نیز مقاصد شوم سردم داران صوفیه، ایشان را متهم به خدعه و نیرنگ کرده و راه و ایشان را مسیر گمراهی بیان می کنند. همان مسیری که هر مسلمانی در نمازهای یومیه، دوری از آن را از خداوند می خواهد. غیرالمغضوب علیهم والضالین.
امام صادق علیه السلام هم بنیان گذاران تصوف را فاسدالرأی و بدعت گذار معرفی کرده و در احوال ابوهاشم کوفی می فرمایند: اِنَّهُ كانَ فاسِدَ الْعَقِيدة جِدّاً وَ هُوَ الَّذِي اِبْتَدَعَ مَذْهَباً يُقال لَهُ التَّصوق وَ جَعَلَهُ مَفَراً لِعَقِيدَتِهِ الْخَبيثة. ابوهاشم شخصي بود داراي عقائدي بس فاسد؛ و او بود كه مذهب تصوّف را بدعت‌گذاري و پايه‌گذاري كرد و خودسرانه آغاز نمود به پايه‌ريزي مذهبي كه فرارگاهی براي عقائد باطل او گردد. تا كم و بيش از طعن و لعن امّت اسلامي و علماء زمان مصون باشد. »[5]
کسی که ادعاي محبت و دوستي رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام را دارد و در گفته ی خود صادق مي‌باشد، همين نمونه‌هاي بيان شده از فرمايشات امامان معصوم كافي است كه او را از توجه به تصوف و صوفی  گری باز دارد.
منابع:
[1]. رساله ی رفع شبهات صفحه ی 34
[2]. قرآن کریم، سوره توبه، آيه 33
[3]. قرآن کریم، سوره آل عمران، آيه 85
[4]. سفينه البحار، جلد2، صفحه 58 و حديقة الشيعه، صفحه 605 و الاثني عشريه، صفحه 30
[5]. سفينه البحار، جلد2، صفحه 57 و حديقة الشيعه، صفحه 564

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.