ارتداد در یهودیت (بخش دوم)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در ادامه بحث ارتداد در یهودیت، پس از تبیین موضوع در قسمت اول مقاله، این نکته قابل بیان است که جریان ارتداد در یهودیت، بعد از تصرف اورشلیم توسط یونانیان در قرن دوم قبل از میلاد، بسیار مشهود است. آنها از فرهنگ هلنیها (یونانیها) تأثیرات زیادی پذیرفتند و بسیاری از آیین یهود خارج شدند.[33] با ظهور عیسی (علیه السلام)، جریان ارتداد یهودیان یک امر رایج شد. بعدها مسیحیان با فشار و شکنجه یهودیان را وادار به پذیرفتن مسیحیت میکردند و میزان ارتداد یهودیان، بستگی به شدت فشار مسیحیان داشت. یهودیان معتقدند که مسیحیت جزء ادیان بت پرستی است؛ زیرا تجسد خداوند و تثلیث از آموزههای اساسی آن است.[34] در قرون وسطا نیز بسیاری از یهودیان بر اثر آزار و شکنجه مسیحیان، مسیحیت را پذیرفتند.
نویسندهای یهودی مینویسد: «کلیسای کاتولیک به پیروان خود تعلیم میداد که هر کس مسیحی نیست، تبهکار و شریر است و باید مجازات شود. کشیشها و راهبان کوشش میکردند یهودیان را وادار به تغییر مذهب نمایند. آنها تصور میکردند که با این عمل خود روح یهودیان را نجات خواهند داد».[35] این در حالی است که یهودیان، مسلمانان را فرشته نجات خود میدانند،[36] و اذعان دارند که حکّام مسلمان به مراتب روشنفکرتر و آزادمنشتر از رهبران مسیحی آن زمان بودند و یهودیان تحت حکومت مسلمانان در صلح و رفاه زندگی میکردند.[37]
ابا ابان یهودی مینویسد: «پس از اینکه فلسطین به دست مسلمین افتاد و هر گونه محدودیت نسبت به یهودیها رفع گردید، جامعه یهود از نو حیات تازهای را شروع کرد. فشار و ظلم حکومت بیزانس تخفیف کلی یافت، آزادی و مساوات تقریباً در دسترس همه گذاشته شد و در پرتو آن همه گونه وسایل پیشرفت و ترقی برای یهودیهای ساکن فلسطین مهیا گردید و روز به روز افراد این ملت مراحل پیشرفت را با قدمهای سریع پیموده و مدارج عالی را در هر رشته علم و صنعت طی کرد... خلفای فاطمی، آزادی مذهب را برای تمام مذاهب تضمین کردند و در تمام ایالات و استانهای تحت فرمان خویش مردم را در امور خود مستقل و آزاد میگذاشتند و همانند منطقه فلسطین با اهالی، عادلانه رفتار میکردند. در اثر این آزادی که از طرف دولت تضمین گردیده بود جامعه یهود توانستند متشکل و متحد شده، عقاید و نظرات علمی خود را با هم رد و بدل کرده و در علم و معرفت به پیشرفتهای زیادی نایل گردند.[38]
البته یهودیان نیز از شکنجه و کشتار برای برگرداندن مرتدین زیاد استفاده کردهاند. نمونه بارز آن مبارزه پولس با مسیحیان یهودیتبار به منظور بازگرداندن آنها به یهودیت است.[39] نمونه دیگر، کشتار مسیحیان نجران است. در سال 523 میلادی یوسف ذونواس بر مسیحیان نجران یمن حمله کرد و آنها را مجبور به پذیرفتن آیین یهودیت کرد. اما مسیحیان نجران نپذیرفتند. ذونواس خندقهایی از آتش را فراهم کرد و همه آنها را با زنان و کودکانشان به آتش کشید. تعداد کشتهشدگان این حادثه بیست هزار تا چهل هزار نفر بوده است.[40] خداوند متعال داستان اصحاب الاخدود را در قرآن کریم در سوره بروج آورده است؛ آنجا که میفرماید: «مرده باد صاحبان آن خندق [كه مؤمنان را در آن سوزاندند.] آن آتشى كه آتش گيرانهاش فراوان و بسيار بود، هنگامى كه آنان پيرامونش [به تماشا] نشسته بودند و آنچه را از شكنجه و آسيب درباره مؤمنان انجام مىدادند تماشاگر و ناظر بودند و از مؤمنان چيزى را منفور و ناپسند نمىداشتند مگر ايمانشان را به خداى تواناى شكستناپذير و ستوده».[41]
از نظر یهودیان، خطر مرتد از هر غیر یهودی بیشتر است؛ زیرا او برای اثبات حقانیت خود، علیه یهودیت صحبت میکند و موجبات شکنجه و آزار آنان را فراهم میکند.[42] اما دیدگاه جدید یهودیان، نسبت به مرتد تفاوت شگفتی کرده است. آنها به علت اینکه خود را قوم برگزیده خدا میدانند، معتقدند طبق سنهدرین 44 الف، عهدی که خداوند با بنیاسرائیل بسته است، همیشه پابرجاست و از این رو اگر کسی ایمان دیگری را بپذیرد، او گناه کرده است، اما باز یهودی است.[43] از این جهت، طبق قانون هلاخا، کسی که از یهودیت بیرون رفته و حال میخواهد برگردد، نیاز به مراسم خاصی ندارد؛ چون او اصولاً خارج نشده بوده است. البته او به صورت نمادین پیش سه حاخام رفته و اعتراف به گناه میکند و عهد میبندد که قانون یهود را نگهداری کند.[44]
ابراهام اسحاق کوک (1864-1935)، حاخام طراز اول جامعه یهودی فلسطین، معتقد است کسانی که مرتد میشوند در حقیقت خدا را انکار نکردهاند؛ بلکه آنها یکی از جلوههای الهی بشر را منکر شدهاند. از این رو هر تصویر ساخته بشری از خدا، میتواند بت محسوب شود. حال کسی که از یهودیت دست میکشد، به اعتقادش یک تصویر غلط از خدا را دور ریخته است. بنابراین در حقیقت او یک خدا را خدمت میکند.[45] امروزه یهودیان بر خلاف دستور تورات مرتد را اعدام نمیکنند ولی برخی قوانین دیگر مانند عدم دفن در قبرستان یهودیان را اجرا میکنند.[46]
پینوشتها:
[33]. Ben-Sasson, 2007, P. 270.
[34]. Ibid.
[35]. کلاپر من، 1347، ج 3، ص 107.
[36]. ر.ک: بی.ناس، 1372، ص 561.
[37]. ر.ک: کلاپر من، 1347، ج 2، ص 263-266.
[38]. سلیمانی،1382، ص 263- 264.
[39]. ر.ک: اعمال رسولان 7: 57-59.
[40]. ر.ک: ابن هشام، 1383، ج 1، ص 20-22، 27، 31، 35؛ شرفالدین، 1964، ص 158-159.
[41]. قرآن کریم، بروج: 4-7.
[42]. Ben-Sasson, 2007, P. 277.
[43]. Ben-Sasson, 2007, P. 275; Cohn-Sherbok, 2003, p.28.
[44]. Ben-Sasson, 2007, P. 276.
[45]. Rachmani, 1996.
[46]. http://en.wikipedia.org/wiki/Apostasy.
کتابنامه
بی.ناس، جان، (1372)، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حكمت، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم.
جعفری لنگرودی، محمد جعفر، (1386)، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، نشر کتابخانه گنج دانش.
دورانت، ویل، (1365)، تاریخ تمدن، ترجمه جمعی از مترجمان، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
راغب اصفهانی، حسین، (1416)، المفردات فی غریب القرآن، دمشق، دارالقلم.
سلیمانی، عبدالرحیم، (1382)، یهودیت، قم، آیات عشق، چاپ دوم.
ابن هشام، عبدالملک، (1383)، سیره ابن هشام، بیروت، المکتبه العصریه.
شرفالدین، احمد حسین، (1964)، الیمین عبر التاریخ، یمن، مطبعه السنه المحمدیه.
كلاپر من، ژیلبرت و لیبی، (1347)، تاریخ قوم یهود، ترجمه مسعود همتی، تهران، انجمن فرهنگی اوتصرهتورا گنج دانش.
هیکل، محمدحسین، (1977)، الحکومة الاسلامیه، قاهره، دارالمعارف.
Ben-Sasson, Haim Hillel, (2007), “Apostasy”, in: Encyclopedia Judaica, vol.1, Jerusalem.
Encyclopedia Britannica, (1969), vol. 2, Chicago, William Benton.
Rachmani, Rav hillel, (1996), Introduction to the thought of rav Kook, retrieved May 1, 2013 from vbm-torah.org, archive, rk17-kook
افزودن نظر جدید