مشروعیت توسل به اموات در صحیح بخاری
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در این نوشتار به بررسی روایتی از صحیح بخاری میپردازیم، در این روایت به مشروعیت توسل (اعم از توسل به زنده یا مرده) اشاره شده است. «حَدَّثَنا الحَسَنُ بن مُحَمّد قالَ حدثَّنا مُحَمَّد بن عَبدِالله الاَنصاری، قالَ حَدَّثَنی أبی عبدِالله بن مثنّی عَن ثمامَةِ بن عبدالله بن انَس أن عمر بن خطاب کان إذا قحطوا استسقی بالعباس بن عبد المطلب فقال اللهم إنا کنّا نتوسل إلیک بنبینا فتسقینا وإنا نتوسل إلیک بعمّ نبینا فاسقنا، قال: فیسقون. [1] از ثمامه بن انس نقل شده که عمر بن خطاب هر زمان گرفتار قحطی میشد، به وسیله عباس بن عبدالمطلب از خداوند طلب باران میکرد. خلیفه دوم دعا میکرد: "خدایا ما در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، همیشه به ایشان متوسل میشدیم و تو برایمان باران میفرستادی و سیراب میکردی و الآن ما به عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله) متوسل میشویم؛ پس خدایا برای ما باران بفرست و ما را سیراب کن." راوی میگوید: "باران هم میآمد"».
نکته اول پیرامون این حدیث: با دقت در این روایت متوجه میشویم که این روایت اصل توسل را تأیید میکند. همین که عمر حاضر شد به عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) توسل کند، همین خود دلیلی بر جواز توسل است.
نکته دوم؛ سید احمد بن سید زینی دحلان درباره این حدیث میگوید: «اگر عمر به عباس توسل کرد به این دلیل بود که ثابت کند توسل به غیر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هم جایز است و توسل به غیر پیامبر (صلی الله علیه و آله) اشکالی ندارد. شاید مردم فکر میکردند که توسل و استسقاء فقط به پیامبر (صلی الله علیه و آله) جایز است. خلیفه دوم، مردم را آگاه کرد که توسل به غیر ایشان هم جایز است. اگر خلیفه دوم به پیامبر (صلی الله علیه و آله) توسل میکردند، ممکن بود مردم دچار توهم میشدند و این گونه میفهمیدند که فقط توسل به پیامبر (ص) جایز است». در همین کتاب و همین صفحه زینی دحلان به نکته دیگری درباره حدیث توسل عمر اشاره میکند و میگوید: «قال بعض العارفین: وفی التوسل عمر بالعباس دون النبی نکتة اخری أیضا زیادة علی ما تقدم وهی شفقة عمر علی الضعفاء المؤمنین، فإنه استسقی بالنبی لربما استأخرت الاجابة، لانها معلقة بإرادة الله تعالی ومشیئته فلو تأخرت الاجابة، ربما تقع وسوسة واضطراب لمن کان ضعیف الایمان به سبب تأخر الاجابة، به خلاف ما إذا کان التوسل به غیر النبی، فإنها لو تأخرت الاجابة لاتحصل تلک الوسوسة ولاذلک الاضطراب.[2] بعضی از عرفا میگویند که در توسل عمر به عباس نکته دیگری بیشتر از آن چه که گفتیم، وجود دارد و آن اثبات رحم و شفقت عمر نسبت به ضعفاء مؤمنین است. (چگونه) اگر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) استسقاء میکرد، ممکن بود که باران دیرتر میبارید؛ زیرا امکان دارد که صلاح خداوند بر این باشد که دعای انسان به اجابت نرسد. اگر باران دیرتر میآمد، ممکن بود کسانی که تازه مسلمان شده بودند میگفتند که این پیامبر نمیتواند کاری انجام دهد و ایمانشان ضعیف میشد و دچار وسوسه و اضطراب میشدند. بر خلاف توسل به غیر پیامبر (صلی الله علیه و آله) اگر اجابت به تأخیر بیافتد، وسوسه و اضطراب مردم را فرا نمیگیرد». که این نشان از جواز توسل به پیامبر حتی پس از رحلت ایشان است.
نکته سوم؛ وهابیون می گویند که فقط توسل به دعای اشخاص جایز است و توسل به ذات جایز نیست، اما این روایت بر خلاف عقیده وهابیون است چرا که این روایت میفرماید: "اللهم إنا کنّا نتوسل بنبیّنا " در این قسمت کلمه" بنبیّنا" به کار رفته است نه به دعاء نبیّنا، و این یعنی توسل به ذات هم جایز میباشد. زمانی که توسل به ذات عباس ثابت شود، فرقی نمیکند که به شخصی که توسل میکنیم زنده باشد یا مرده، بتواند کاری انجام دهد یا نتواند، اين قضیه مهم نیست. مهم این است که خداوند صدای ما را بشنود و ما یک نفر را به عنوان واسطه آوردهایم که خداوند به خاطر مقام و آبرویی که آن شخص در نزد او دارد، حاجت ما را بدهد. پس مهم نیست که واسطه صالح زنده باشد یا مرده، چرا که اگر هم واسطه زنده باشد تا اذن خدا نباشد کاری انجام نمیگیرد.
منابع:
[1]. صحيح البخاری، ج 3، ص 1360، بیروت: دار ابن کثیر، الیمامة، 1987، الطبعة الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا
[2]. سید احمد زینی دحلان، الدرر السنیه فی الرد علی الوهابیه، چاپ مکتبه الاحباب، ص 34
افزودن نظر جدید