شهادت به ولایت در اذان و اقامه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شهادت ثالثه یعنی گواهی دادن به ولایت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) بعد از گواهی به رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در اذان و اقامه، یکی دیگر از موضوعات اختلافی است. برخی میگویند از آنجا که در روایات به این عبارت اشاره نشده و شیعۀ امامیه در ضمن فصول اذان وارد میکند، لذا این عمل بدعت و تشریع بوده و قطعا حرام است. ولی به عقیدۀ شیعۀ امامیه این عمل نه تنها بدعت و تشریع نیست، بلکه میتوان بنا بر وجهی آن را مستحب دانست و حتی بنابر نظر برخی احتیاط واجب در ذکر آن است، به این صورت که آن را به صرف تبرک و تیمّن بیاورد نه به قصد جزئیت. وگرنه شکی در بطلان و بدعت و حرمت آن نیست.
معنای شهادت به ولایت
شهادت یعنی قول از علم، این که انسان با علم به چیزی حرفی را بزند؛ مثل این که قضیهای را به چشم خود دیده و به آن شهادت میدهد. یا با دلیل و برهان به آن یقین و علم پیدا کرده و به آن شهادت میدهد، همانند شهادت به وحدانیت خداوند متعال و نبوت و امامت و معاد. ولایت یعنی امامت و زعامت و سرپرستی و اولی به تصرف بودن. ولایت امیرالمؤمنین (علیه السّلام)؛ یعنی اعتقاد به سرپرستی بلا فصل ایشان بر مردم، بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم). مؤذن در اذان خود که شهادت به ولایت علی (علیه السّلام) میدهد، به قصد تبرک اعلان میدارد که ای مردم! علی بن ابیطالب (علیه السّلام) کسی است که بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خلیفه و امام است، و این ولایت را حضرت أمیرالمؤمنین (علیه السّلام) بر ما نیز دارد.
ذکر شهادت ثلاثه بدون قصد جزئیت
اگر کسی بعد از شهادت به رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به قصد تبرک و تیمّن و نه به قصد جزئیت اعلان به ولایت امام علی (علیه السّلام) نماید، چه اشکال دارد؟ همانگونه که قرآن کریم به ولایت آن حضرت (علیه السّلام) تصریح کرده است؛ آنجا که میفرماید: «إنّما ولیّکم الله و رسوله والّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلاة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون [مائده / 55] همانا ولیّ امر شما تنها خدا و رسول خدا و مؤمنانی هستند که نماز به پا داشته و فقیران در حال رکوع زکات میدهند». که به اجماع مفسران، آیه در شأن امام علی (علیه السّلام) نازل شده است.
مگر هر مؤذنی در اسلام قبل از شروع در اذان جملاتی را تبرکاً نمیگوید تا سپس آن را به اذان متصل کند؟ مگر برخی قبل از شروع اذان آیه: «و قل الحمد لله الّذی لم یتّخذ ولدا...» را نمیگویند؟ آیا این آیه جزء اذان است یا آن که مؤذن آن را به نیّت تبرک قبل از شروع در اذان میگوید؟ آیا بعد از اتمام فصول اذان جملاتی از قبیل: «الصلاة و السلام علیک یا رسول الله» و امثال اینها را نمیگوید آیا به قصد جزئیت میگوید؟ آیا جزء اذان است؟ جواب قطعاً منفی است، و تنها جواب این است که به قصد تبرک میگوییم، و هیچ کس نیز قائل به حرمت یا بدعت و تشریع آن نشده است، و یا اینکه به یک دسته از ادلۀ عامه استدلال میکنند که میتواند استحباب را در همۀ موارد از جمله در اذان و اقامه اثبات نماید. ما نیز شهادت به ولایت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را به همین قصد در اذان و اقامه میگوییم نه به قصد جزئیت، پس هیچ گونه اشکالی متوجه ما نیست، همانگونه که از این جهت متوجه اهلسنت نیست».
استاد عبدالمحسن عبدالله سراوی مستبصر سوری در کتاب «القطوف الدانیة»[1] میگوید: شیعه در اذان، شهادت به ولایت را به قصد جزئیت نمیگوید، بلکه از زمانی که معاویه لعن بر علی بن ابیطالب (علیه السّلام) را بر بالای منبرها و مأذنها علنی کرد، شیعۀ امامیه به این فکر افتاد که برای جلوگیری از این بدعت و مکتوم نشدن ولایت امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، شهادت به آن را به قصد تبرک در اذانها اعلام دارد، همانگونه که خداوند متعال این امر را کتمان نکرده و در قرآن به ولایت امام علی (علیه السّلام) شهادت داده است. از همین رو میبینیم که همۀ فقیهان امامیه به این نکته التفات نمودهاند که نباید این شهادت را در اذان به قصد جزئیت ذکر کرد وگرنه بدعت است:
شهید اول میگوید: «شهادت به ولایت علی (علیه السّلام) و "اَنَّ مُحَمَّداً وَ آلِهِ خَیرُ البَریَّةِ" از احکام ایمان است نه از الفاظ اذان».[2] مجلسیِ اوّل میگوید: «ظاهر آن است که اگر کسی شهادت به ولایت را در اذان بگوید اشکالی ندارد مگر آنکه با جزم به شرعیت آن باشد که خطاست. و اولی آن است که به نیّت اینکه جزء ایمان است آن را بگوید، نه به این نیت که جزء اذان است».[3] محقق سبزواری میگوید: «اصحاب تصریح دارند که اضافه کردن "اَنَّ عَلیّاً وَلیُّ اللهِ وَ آلَ مَُحَمَّدٍ خَیرُ البَریَّةِ" و امثال این جملهها در اذان بدعت است اگر چه کلام فی حد نفسه حقّ صحیح است. زیرا بحث در دخول آن در اذان است که این متوقّف بر توقیف شرعی است که به اثبات نرسیده است».[4] مجلسی دوّم میگوید: «اگر در اذان یا اقامه شهادت ثالثه را بدون قصد جزئیت، بلکه به نیّت تبرک بگوید اشکالی ندارد، زیرا سخن گفتن در اثنای اذان و اقامه را تجویز کردهاند و شهادت به ولایت از شریفترین دعاها و ذکرها است».[5] وحید بهبهانی نیز میگوید: «ذکر "محمّد و آله خیر البریة" و "اشهد انّ علیا ولیّ الله" در اذان به قصد ورود و جزئیت حرام است، نه به قصد مجرّد فعل».[6] محقق قمّی میفرماید: «اگر شهادت به ولایت به قصد استحباب باشد نه به قصد جزئیّت اشکالی ندارد، زیرا در اخبار مطلقه وارد است که هرگاه یادی از محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) نمودید، خدا را یاد کنید و هرگاه یادی از رسالت پیامبر نمودید، "علیّ ولیّ الله" بگویید...».[7] شبیه همین عبارات نیز از سید علی طباطبائی در ریاض المسائل، صاحب جواهر در جواهر الکلام، سید کاظم یزدی در العروة الوثقی، شیخ عبدالله مامقانی در مناهج المتّیقن، و سید ابوالقاسم خوئی در المستند فی شرح العروة الوثقی نقل شده است.
فتوا به استحباب شهادت ثالثه بدون قصد جزئیت
علمای امامیه با این که ذکر شهادت ثالثه را به قصد جزئیّت جایز نمیدانند، ولی در این امر متّفق القول هستند که ذکر آن در اذان بعد از شهادت به رسالت، بدون قصد جزئیّت، و تنها به قصد تبرک اشکالی ندارد، بلکه مستحبّ است. حتّی بنا بر نظر برخی از علما احتیاط واجب میباشد. علامۀ مجلسی میفرماید: «بعید نیست که شهادت به ولایت از اجزای مستحبّ اذان قرار گیرد، زیرا شیخ و علامه و شهید و دیگران شهادت دادهاند که اخباری در این مورد وارد شده است».[8] شیخ یوسف بحرانی نیز بعد از نقل کلام علامۀ مجلسی آن را خوب توصیف میکند.[9] سید علی طباطبایی نیز میفرماید: «بلکه از برخی اخبار استفاده میشود که شهادت به ولایت بعد از شهادت به رسالت مستحبّ است».[10] ملا احمد نراقی میفرماید: «قول به استحباب به جهت تسامح در دلایل آن بعید نیست و شاذ بودن اخبار نیز مانع از اثبات استحباب توسط آن اخبار نمیشود».[11] شیخ عبد الله مامقانی میگوید: «اگر شهادت به ولایت علی (علیه السّلام) را بعد از شهادت به رسالت، به قصد تیمن و تبرک و قربت مطلقه نه به قصد جزئیت بگوید اشکالی ندارد، بلکه حسن است».[12]
منابع:
[1]. القطوف الدانیه، عبد الحسین علاوی عبدالله حسینی سراوی، دار المودة، ج 1، ص 57-58.
[2]. الدروس الشرعیه، شهید اول، موسسه النشر الاسلامی، ج 1، ص 162.
[3]. روضة المتقین، مجلسی، بنیاد فرهنگ اسلامی، قم، ج 2، ص 246.
[4]. ذخیرة المعاد، محقق سبزواری، موسسه آل البیت، قم، ص 254.
[5]. بحارالانوار، مجلسی، اسلامیه، تهران، ج 81، ص 112.
[6]. حاشیه مدارک، محمدباقر بن محمد معروف به وحید بهبهانی، مؤسسه آل البیت، قم، ج 2، ص 410.
[7]. الغنائم، محقق قمّی، ج 2، ص 423، به نقل از مؤسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی
[8]. بحارالانوار، مجلسی، اسلامیه، تهران، ج 81، ص 111-112.
[9]. الحدایق الناضره، بحرانی، موسسه نشر اسلامی، قم، ج 7، ص 404.
[10]. ریاض المسایل، طباطبایی، موسسه آل البیت، قم، ج 3، ص 98.
[11]. مستند الشیعه، نراقی، موسسه آل البیت، قم، ج 4، ص 486.
[12]. مناهج المتقین، علامه مامقانی، مجمع ذخایر اسلامی، نجف اشرف، ص 62.
افزودن نظر جدید