استوارت الیوت در دام تناقض
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از اساسیترین آموزههای مسیحیت تبشیری-پولسی، آموزهی تثلیث است. جایگاه و منزلت این آموزه نزد مسیحیت کنونی بسان جایگاه توحید نزد مسلمانان است. البته هم چنانکه توحید در نزد گروهی تندرو درست فهمیده نشده و در نتیجه به نام اسلام و دفاع از توحید به جان گروهی دیگر که آنها نیز مسلمان و باورمندِ به توحیدند افتاده و سر میبُرند، تثلیث هم در بین مسیحیت و در طول تاریخ با دعواها رویارو بوده است.
جالب است بدانیم که مسیحیان خود را موحّدانی تثلیثی مینامند! آقای استوارت اِلیُوت نویسندهی کتاب «راز تثلیث» در آغاز فصل دوم کتابش، تحت عنوان «خدا واحد است» مینویسد: «چند تا خدا وجود دارد؟ پسر کوچک جواب داد: "تنها یک خدا."
"از کجا این را میدانی؟"
"زیرا تنها برای یک خدا جا هست، چون او آسمان و زمین را پر میکند."
هیچ حقیقتی واضحتر و صریحتر از این در کتاب مقدس تعلیم داده نشده است که تنها یک خدای واقعی، زنده و حقیقی وجود دارد. در غیر این صورت، حتماً به این تصور میافتادیم که بیشتر از یک خدا وجود دارد و این موضوعی است که کتاب مقدس پیوسته آن را رد میکند»[1].
تا این جا همانگونه که مشاهده میشود آقای اولیوت در قالب یک دیالوگ ظاهراً تخیلی؛ یک حقیقت عقلی (خرد پذیر) را ارائه میدهد. بله کاملاً درست است. خدای بزرگ و کاملی که یکی از صفاتش نا محدودیت است به طور حتم و مسلم برای خدای دیگری که او هم عقلاً بایستی نامحدود باشد تا بتواند خدا باشد، جایی نمیگذارد؛ اما به گمانم آقای اولویت در ادامهی طرحش دچار تناقضی عجیب میگردد.
وی تنها چند صفحه بعدتر مینویسد: «خدا بیش از "یک" است. و با این وجود حتی در اینجا لازم است گفته شود که از ایام بسیار قدیم کاملا بدیهی بوده که یهوه بیش از "یک" است. دقت کنید که چه میخواهیم بگوئیم! همانطور که پیشتر اشاره کردیم، بیش از یک خدا وجود ندارد ولی خدا، وجودی است بیشتر از "یک". خدا یگانه است و در عین حال در ذات الهی تکثر اشخاص نیز وجود دارد»[2]!
در اینجا به شواهد آقای اولیوت در اثبات مدعایش نمیپردازم که آن به نوبهی خود بسیار خواندنی و البته عجیب است[3]. اما تناقضی که با مقایسهی دو نقل فوق ظاهر میشود آنکه آقای اولیوت از یک سو به دلیل عقل میپذیرد –ظاهراً مسیحیت پولسی، اینجا چارهای جز این ندارد- که خدای نامحدود یکی بیشتر نمیتواند باشد؛ اما در ادامه و برای دفاع از پیشفرض مسیحیت پولسی که تثلیث را رکن خود قرار داده، دست به دامن «اشخاص» شده و اینگونه میخواهد در عین اعتراف به توحید، تثلیث را هم موجّه (معقول) سازد!
اشکالی که در این توجیه آقای اولیوت به چشم میخورد این است که آیا به راستی این اشخاص (پدر، پسر و روحالقدس) که آقای اولیوت به پیروی از گذشتگان از آن دم میزند، دارای چه ماهیت و تعریفی هستند؟ آیا صرفاً امور و سوژههایی اعتباری و ذهنیاند که در ذات خدای واحد و درعینحال نامحدود قرار دارند؟ آیا صرف یک نام هستند؟ و یا ابژههایی حقیقی*؟ ظاهراً و با توجه به تعالیم و تبلیغ گستردهی مسیحیتِ پولسی، پاسخ صحیح همان مورد دوم باشد (به طور مثال عیسی مسیح (علیهالسلام) صرفاً یک نام، اعتبار و امر ذهنی نیست، بلکه وجودی متمایز است و آن دوی دیگر هم همینگونه).
برای روشن شدن بیشتر مطلب به این اعتراف مسیحیت تبشیری توجه کنید: «خدا یگانه است، اما تنها نیست. پدر، پسر و روحالقدس، تنها نامهایی نیستند که بر کیفیتهای وجود الهی دلالت کنند؛ زیرا آنها واقعاً متمایز از همدیگرند. نه پسر، پدر است و نه پدر پسر و نه روحالقدس، پدر یا پسر است [4]. بله همانطور که معلوم میشود مسیحیت پولسی و به تبع، آقای استوارت اولیوت به «اشخاص» اعم از پدر، پسر و روحالقدس به عنوان وجودهایی متمایز و درعینحال دارای الوهیت کامل باور دارند و این باور در تناقض آشکار با مفاد نقلقول اول هست که گفته بود: «زیرا تنها برای یک خدا جا هست، چون او آسمان و زمین را پر میکند.»
چگونه این سه شخص که به اعتقاد مسیحیت پولسی «تنها نامهایی» و یا «کیفیتهای وجود الهی» نیستند؛ بلکه متمایز و دارای اولوهیت کاملاند (نامحدودند) میتوانند در یک ذات جمع شوند؟! اصلا چگونه ممکن است که سه نامحدود (در کنار آن ذات نامحدود) موجود باشند؟ خدای پدر وجودی متمایز و نامحدود، خدای پسر وجودی متمایز از پدر و نامحدود و خدای روح القدس هم وجودی متمایز از پدر و پسر و نیز نامحدود! نتیجه آنکه تلاش آقای استوارت اولیوت در کتاب «راز تثلیث» برای توجیه تثلیث از طریق بر ساختن نظریهی «تکثر اشخاص» با وجود تمایز بینشان و در عین اعتراف به خدای واحد به تناقض میانجامد.
پینوشت
* در مجموعهی نوشتارهای موجود، سوژه/سوبژه، برابر امر ذهنی، درونی و غیرمادی و مراد از ابژه امر عینی، بیرونی/خارجی و مادی -که از حیث وجودی خارج و فارغ از انساناند- است؛ بنابراین، میز خارجی، آقای فلان با مشخصات فلان، طبیعت و... وجودی آبجکتیو و ابژهای دارند و در مقابل اموری چون تصور میز یا تصور آقای فلان، امور سوبجکتیو/سابجکتیو/سوژه هستند.
[1]. اولیوت، استوارت، راز تثلیث (نسخهی پی دی اف) ، ص 16.
[2]. همان، ص 20.
[3]. به طور نمونه آقای اولیوت مواردی از کتاب مقدس که در آنها یهوه خود را با ضمیر جمع معرفی یا توصیف کرده، دال بر پذیرش و صدق تکثر خدا برمیشمرد!
[4]. معرفت ادیان، فصلنامهی علمی-پژوهشی، سال پنجم، شمارهی اول، زمستان 1392، ص 29، به نقل از: «catechism of the catholic church».
افزودن نظر جدید