خواستگاری علی ( علیه السّلام ) از دختر ابوجهل!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_از تهمتهای ناروایی که به اهلبیت ( علیه السّلام ) به ویژه علی بن ابی طالب ( علیه السّلام ) زدهاند قصۀ ساختگی خواستگاری امام علی ( علیه السّلام ) از دختر ابی جهل در زمان حیات فاطمۀ زهرا ( علیها السّلام ) است. اهلسنت میگویند که علی ( علیه السّلام ) دست به این اقدام زد، ولی با مخالفت شدید رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) رو به رو شد و از قصد خود صرف نظر کرد. اما این داستان هرگز با مقام عصمت علی ( علیه السّلام ) و ارادت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و فاطمۀ زهرا ( علیها السّلام ) به علی ( علیه السّلام ) سازگاری ندارد، از همین رو جا دارد که اصل داستان را بررسی کنیم.
روایات عامه
با مراجعه به کتابهای حدیثی پی میبریم تنها علمای عامه این حدیث را در متون حدیثی خود ذکر کردهاند و از آن در مصادر حدیثی شیعه اثری نیست. اینک به برخی از روایات اشاره میکنیم:
1. بخاری از قتیبه از لیث از ابن ابی ملیکه از مسور بن مخرمه نقل میکند که گفت: از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) شنیدم که بر بالای منبر میفرمود: « همانا بنی هاشم بن مغیره اذن گرفتند تا این که دخترشان را به نکاح علی بن ابی طالب در آوردند، من اذن نمیدهم، این جمله را سه بار تکرار کرد مگر این که فرزند ابی طالب بخواهد دخترم را طلاق دهد؛ آنگاه با دختر آنان ازدواج کند. همانا فاطمه پارۀ تن من است، بیتاب میکند مرا هر آنچه او را بیتاب کند و آزار میدهد مرا هر آنچه او را اذیت کند ».[1]
2. هم چنین از ابی الیمان از شعیب از زهری از علی بن حسین از مسور بن مخرمه نقل میکند که علی ( علیه السّلام ) از دختر ابی جهل خواستگاری کرد. فاطمه از این موضوع با خبر شد، خدمت رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) آمد و عرض کرد: قوم تو گمان میکنند که به خاطر دخترانت غضبناک نمیشوی، در حالی که این علی است که دختر ابی جهل را به نکاح خود در آورده است؛ آنگاه رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بعد از ادای شهادتین فرمود: «... همانا فاطمه پارۀ تن من است و من از ناراحتی او کراهت دارم. به خدا سوگند که دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا نزدیک مرد، جمع نمیشود ».[2]
مناقشات
این حدیث از جهتهای مختلف سند و دلالت اشکال دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. اشکالهای سندی
این حدیث در همۀ کتابهای حدیثی عامه به ده نفر منتهی میگردد که عبارتند از: مسور بن مخرمه، عبدالله بن عباس، علی بن حسین، عبدالله بن زبیر، عروة ابن زبیر، محمّد بن علی، سوید بن غفله، عامر شعبی، ابن ابی ملیکه، و مردی از اهل مکّه.
که در تمامی آنان افرادی هستند که یا مجهول الحال یا ضعیف هستند و یا اینکه سند حدیث مرسل میباشد.
2. اشکالهای دلالی و متنی
با قطع نظر از اشکالهای سندی که در این حدیث وجود دارد، از جهت دلالی و متنی نیز حدیث قابل مناقشات فراوانی است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. مسور بن مخرمه میگوید: من در حالی که محتلم بودم، این حدیث را از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) که بالای منبر بود، شنیدم. این خود سبب وهن روایت است، زیرا چگونه ممکن است شخصی در حال احتلام وارد مسجد شده و گوش به سخنان پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) دهد. این نیست مگر سهل انگاری او به دستورهای شرع.
2. مسور، قصۀ خواستگاری را هنگامی که از علی بن الحسین ( علیه السّلام ) شمشیر طلب میکند نقل کرده که این قرینۀ نامفهومی بوده، بلکه ممکن است حمل بر غرض ورزی شود.
3. حدیث به الفاظ و معانی مختلف نقل شده است، به حدّی که شارحان حدیث نتوانستهاند برای آن وجه معقولی در جمع این الفاظ مختلف بیان کنند که این خود سبب وهن و ضعف روایت است.
4. طبق روایات فراوان، خداوند متعال نکاح علی و فاطمه ( علیهما السّلام ) را انتخاب کرده است.[3] واضح است که خداوند برای فاطمه همسری نمیگزیند که او را اذیت کند.
5. چگونه ممکن است که بین علی و فاطمه ( علیهما السّلام ) خصومت و اختلاف باشد، در حالی که علی ( علیه السّلام ) به حدّی از علم رسیده بود که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در حقّ او فرمود: « من شهر علم هستم و علی دروازۀ آن ».
ابن حجر عسقلانی میگوید: من از مسور بن مخرمه، راوی این حدیث از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) تعجب میکنم که چگونه در تعصّب مبالغه نموده و ملاحظۀ مقام و منزلت علی بن الحسین ( علیه السّلام ) را نکرده است و این افترا را به او نسبت داده است.
6. مرحوم قزوینی در کتاب الامامة الکبری در جواب این احادیث میگوید: « بر فرض صحت این احادیث، نقصی بر علی ( علیه السّلام ) وارد نیست، زیرا قرآن و روایات، تعدد همسران را اجازه داده است و تنها جمع بین فاطمه ( علیها السّلام ) و دیگری حکم خاصی بوده که رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) آن را ابلاغ کرده، در حالی که علی ( علیه السّلام ) آن را تا آن وقت نمیدانسته و بعد از اطلاع، دستور پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را امتثال کرده است. از همین رو هیچ عتاب و سرزنش متوجه امام علی ( علیه السّلام ) نیست. آری، سرزنش و عتاب بر کسی است که بعد از آن که از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) شنید: « فاطمه پارۀ تن من است، بیتاب میکند مرا آن که فاطمه را بیتاب میکند و آزار میدهد مرا آنچه فاطمه را اذیت میکند »، بر فاطمه ظلم کرده و او را اذیّت نمود؛ تا آن که در حالی که بر او غضبناک بود از دنیا رحلت نمود.[4]
7. سید مرتضی میگوید: « اگر این قضیه صحت داشت، به طور حتم دشمنان علی ( علیه السّلام ) از بنی امیه و پیروانشان، از این فرصت استفاده کرده بر ضدّ علی ( علیه السّلام ) آن را ترویج میکردند، درحالی که دیده نشده کسی از بنی امیه و دشمنان اهلبیت ( علیهم السّلام ) این قصه را بر ضدّ علی ( علیه السّلام ) به کار برند ».[5]
8. چگونه پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) از دختر ابی جهل به « بنت عدوّ الله » تعبیر میکند، در حالی که میدانیم در اسلام جایز نیست اگر کسی پدر یا مادرش بدکاره باشد، او را به پدر و مادرش با القاب بد نسبت داد، چرا پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) چنین تعبیری به کار برده است؟
سیّد مرتضی این حدیث را ساخته و پرداختۀ « کرابیسی بغدادی » ـ مصاحب شافعی ـ میداند. شخصی که به نصب و عداوت اهلبیت ( علیهم السّلام ) و انحرافش از امیرالمؤمنین ( علیه السّلام ) معروف بوده است.[6]
منابع:
[1]. صحیح البخاری، ج 9، ص 268.
[2]. همان ، ج 8، ص 152.
[3]. مجمع الزوائد، ج 9، ص 204.
[4]. صحیح بخاری، ج 5، ص 77 ـ 78.
[5]. تلخیص الشافی، ج 2، ص 279
[6]. تنزیه الانبیا، ص 167.
افزودن نظر جدید