نقض استدلال دیوید بست بر الوهیت مسیح
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مسیحیت پولسی-تبشیری در عین ادعای توحید بر این عقیده است که عیسی مسیح (علیهالسلام) خداست! دیوید بست در کتابش «ایراداتی به مسیحیت» در پی مدلل سازی این بر ساخته است. او در جایی از کتابش برای رسیدن به این هدف به سخنان عیسی مسیح (علیهالسلام) استناد میکند. او پس از تقسیم سخنان حضرت عیسی به اخلاقی و غیر آن، مینویسد: «اما بسیاری از سخنان عیسی به هیچ وجه اخلاقی نیستند. در واقع بیشتر دروغ و فریب به نظر میرسند اگر گوینده آنها صرفا یک انسان باشد. برای مثال او ادعا میکرد که قدرت دارد گناهان مردم را ببخشد، نه تنها گناهانی که بر ضد شخص او مرتکب شدهاند بلکه تمام گناهان را. ادعا میکرد که با خدا مساوی است، خود را هم شان خدا معرفی میکرد و حتی ادعای هم ذات بودن با خدا را داشت. میگفت: "من و پدر یک هستیم" (یوحنا10 :30) یا "پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم!" (یوحنا8: 58) وبا این سخنان نام منحصر به فرد خدا را برای خود به کار میبرد...»[1].
اگر بخواهیم مدعای وی را صورتبندی کنیم فکر میکنم چنین باشد.
م 1: عیسی مسیح (علیهالسلام) دو گونه سخن رانده است. یکی سخنان اخلاقی و دیگری غیراخلاقی.
م 2: در سخنان غیراخلاقی، عیسی مسیح (علیهالسلام) ادعاهایی کرده که از توان و قدرت انسان خارج است و تنها از خدای بزرگ برمیآید.
م 3: عیسی مسیح (علیهالسلام) دروغ گو و فریبکار نیست.
در نتیجه حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) خداست!
نقد مدعای آقای بست
برای نقد مدعای آقای بست (الوهیت عیسی مسیح) بایستی مقدمات سازندهی مدعایش نقد شود. برای این کار به سراغ مقدمات وی میرویم. در مقدمهی نخست، سخنان حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) از نگاه مؤلف به دو شِق اخلاقی و غیراخلاقی تقسیم شده است. این مقدمه را با نوعی از تسامح میپذیریم.
در مقدمهی سوم عصمت حضرت عیسی (علیهالسلام) از مفاسد اخلاقی ادعاشده که ادعایی صادق است و آن را میپذیریم.
؛ و اما مقدمهی دوم. در مقدمهی دوم آقای بست مدعی است که جملاتی از حضرت (علیهالسلام) نقلشده که از سوی یک انسان راست گو نمیتواند صادر شود. این جملات از کتاب مقدس نقل شده است. در این جا اولین اشکال در کار او هویدا میشود. مشکل اساسی این جاست که آقای بست برای اثبات مدعایش به منبع و متنی استناد میدهد که مشروعیت و حجیت آن اول کلام است. چه کسی گفته که تمام متن کتاب مقدس فعلی معتبر و صادق است؟ مگر حجیت و اعتبار کل کتاب مقدس نزد همگام مسجل و معلوم است که وی به راحتی بر پایهی آن به تبیین و تثبیت مدعایش میپردازد.
از سوی دیگر، این سبک استدلال، درون دینی و فقط به کار ایمان داران مسیحی و نه غیر مسیحیانِ در جستجوی حقیقت، میخورد آن هم نه همهی آنها؛ چرا که امروز گروه کثیری از مسیحیها پیرو اندیشهی هرمنوتیک و مباحث فلسفی جدید غرب، خوانش (قرائت) های متفاوت و کاملاً متضادی از خوانش مسیحیت سنتی از کتاب مقدس دارند. ما در این جا هم با تسامح و چشمپوشی حداکثری و تسالم (پذیرش) اعتبار کتاب مقدس و خوانش هم سو با آقای بست و همفکران این پروژه به مقدمهی دوم میاندیشیم.
آقای بست در این مقدمه میگوید چون عیسیِ راست گو سخنانی گفته و ادعاهایی کرده که متناسب باقدرت و توان خدا و از عهدهی انسان معمولی خارج است پس او خداست. ما در نقد این مقدمه به یک مورد نقض بسنده میکنیم. در این جا با توجه به لازمهی منطقِ آقای بست به نقد مدعای وی میپردازیم. از نگاه آقای بست چون حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) به باور مسیحیان –که البته مسلمانان هم در این جا باور دارند- راستگوست در نتیجه سخنان خداییوارش ما را ملزم به باور الوهی او (علیهالسلام) میسازد. میگوید حضرت عیسی (علیهالسلام) حرفهایی زده که ویژهی خدای بزرگ است. از توان خدا بر میآید، دروغ هم که نمیگوید پس خداست.
آقای بست که در ظاهر با یک منطق عقلی در پی اثبات یک باور و آموزهی دینی است باید همه جا و همیشه به این منطق و لوازمش تن در دهد چرا که حکم عقل تخصیص و تقیید بر نمیدارد. اگر به شیوه و منطق عقلی مشخصی، نتیجهای را اخذ کردیم و با آن بر دیگری احتجاج کردیم و خواهان التزام دیگری به آن نتیجه شدیم خیلی معقول و منطقی است که آن دیگری هم بتواند با همان شیوه و منطق عقلی مشخص به هر نتیجهای که رسیده علیه ما احتجاج کند و ما را ملزم به پذیرش آن کند.
یک مورد نقض
یک مورد نقض که به هیچ عنوان مورد پذیرش مسیحیت پولسی نیست اما منطقاً بایستی بپذیرند فرقهی ضالهی بهائیت است.
امروز در جهان فرقهای به نام بهائیت وجود دارد. مؤسس این فرقه حسینعلی نوری است. از نگاه پیروان این فرقه، مؤسس آن فردی راست گو و بدون فریب است. در یکی از متون دینی این فرقه «ایقان» از زبان حسینعلی میخوانیم: «و این مرایای قدسیه و مطالع هویه بتمامهم از آن شمس وجود و جوهر مقصود حکایت مینمایند، مثلا علم ایشان از علم او و قدرت ایشان از قدرت او و سلطنت ایشان از سلطنت او و جمال ایشان از جمال او و ظهور ایشان از ظهور او. و ایشانند مخازن علوم ربانی و مواقع حکمت صمدانی و مظاهر فیض نا متناهی و مطالع شمس لایزالی چنانچه میفرماید: "لافرق بینک الا بانهم عبادک و خلقک." و این است مقام "انا هو و هو انا" که در حدیث مذکور است ... "مارایت شیئا الا و قد رایت الله فیه او قبله او بعده" و در روایت کمیل "نور اشرق من صبح الازل فلیوح علی هیاکل التوحید آثاره." و انسان که اشرف و اکمل مخلوقات است اشد دلاله و اعظم حکایه است از سائر معلومات و اکمل انسان و افضل و الطف او مظاهر شمس حقیقتند.»[2].
بر اساس آموزههای حسینعلی نوری در هر عصر و زمانی، مظاهر کلییهی الهی (پیامبران و از جمله خود وی) که آیینه و مرآت اسماء و صفات خداوندیاند ظاهر میشوند که به نوعی خدای مجسم (استغفرالله) بر روی زمین. این آیینهها دارای قدرت و توان و صفات الهیاند. حال سخن این است که اگر با همین سبک استدلال و منطقِ جناب آقای بست، یک بهائی که قائل به مظهر کلی بودن حسینعلی نوری است و در نتیجه برای وی صفات و اسماء الهی را متصور است الوهیت قائل شود چگونه آقای بست میتواند آن را رد کند و اساساً چرا الوهیت حسینعلی نوری را مسیحیان نپذیرند.
نتیجه آنکه آقای بست که در پی اثبات الوهیت تنها حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) و تکمیل ضلع سوم تثلیث بود با این سبک استدلال و این نوع منطق باید تن به تربیع و تخمیس! و غیره بدهد.
پانویسها
[1]- بست، دیوید، ایراداتی به مسیحیت (پاسخ کتاب مقدس به هشت ایراد بر ایمان مسیحی)، ترجمهی ابراهیم احمدی نیا، نور جهان، 2003 م، چاپ دوم، (نسخهی الکترونیکی)، ص 15.
[2]- نوری، حسینعلی نوری، ایقان، ص 64-66.
[2]- نوری، حسینعلی نوری، ایقان، ص 64-66.
افزودن نظر جدید